Farshid b33ولی اقا ناموسن ی رفیق داشتم حالا نمیدونم چاخان میکرد یا نع
ولی میگفت رفته بودیم مکه بعد سر نماز ظهر بود
سر سجده بود ک خم شیدم
میگه خم ک شدم سرم رو زمین بود اومدم بیام بالا دیدم عربه ک جلوم بود کیونش سمت ما ، دیدم یع چیز کلفت سیاهی رو به پاش با زنجیر بسته :)))
میگ پشمام اون صحنه ریخت :)))
گرچه میدونم سس گفت ولی ..... :|