مطلب ارسالی کاربران

دوستان تا حالا معجزه ای تو زندگیتون رخ داده؟

n@$ @$ 07/17/2019 - 00:52 مشاهده پروفایل

466 مشاهده / 65 دیدگاه 4

این مطلب توسط کاربران طرفداری ارسال شده است و دیدگاه طرفداری نیست. قوانین سایت کاربر محور / گزارش تخلف

برای من وقتی بوده که یه اس ام اس رو با کلی محتوای خاک بر سری اشتباها واسه رئیس یونیمون فرستادم وسط راه fail شد😊😑

داغ‌ترین‌ها 👇🏻👇🏻👇🏻

برچسب‌ها:

معجزه

دیدگاه‌ها (65 دیدگاه)

مشاهده 0 دیدگاه جدید

hosein 66

برای من معجزه نبود ولی یه اتفاق جالب به حساب میومد وقتی سال 86 یه جا دعوت به کار شدم،صبح رفتم اونجا بعد از ظهرش مدیر زنگ زد گفت یه پروژه ای شروع شده به شما احتیاج نداریم!
سه سال گذشت شد سال 89 یه روز صبح بابام گفت پاشو دوباره همونجا گفتن فلانی بیاد منم راستش گفتم لابد دوباره سر کاریم رسیدم اونجا رییس منو دید گفت همون سال 86 هم یه بنده خدایی زیر آب تو رو زد!! بعدا بهم گفت اون بابا آقای x بوده(آقای x هم یکی از فامیلامون بود اونجا مشغول به کار بود!!!)

مشاهده پاسخ‌ها (3)

.... ..

تو دبستان یکی از خرچه ها یه سیب گلاب از دور باسرعت نور کوبید تو چشمم (قشنگ رفت تو گودی چشمم) که بدترین درد عمرمو کشیدم و احساس کردم کور شدم
و تا دوساعت اون چشمم همه چی رو تار میدید ولی خوب خداروشکر خوب شد
دکتر که رفتیم بعدازظهرش پشماش ریخته بود که چطور چشمم سالم مونده

مشاهده پاسخ‌ها (1)

استقلال 4030دیدگاه از حالت انتشار خارج شده است و قابل نمایش نیست.

مشاهده پاسخ‌ها (2)

هد فون

نه تا به حال اتفاق نیوفتاده ولی امیدوارم بیوفته در آینده نزدیک

پویا وایکینگ

یه بار معلم ادبیاتمون شدیدا عصبانی شد بعد می خواست با جا مدادی نفر پشت سریمو بزنه ولی اشتباهی منو زد تو جا مدادی هم یه خط کش فلزی تیز بود.اولا شانس اوردم که خورد به پیشونیم و نه بینیم چون خیلی محکم پرت کرد فاصله هم کم بود یا به چشمام نخورد بعد اینکه خط کش از جا مدادی بیرون نیومد و زیپش بسته موند.
فکر کنم اره مطمئن نیستم معجزه باشه یا نه ولی یه بار تو مسافرت یه جایی رفته بودیم ابشار بود بعد از رو سنگا داشتم
لیز می خوردم دستامو اطراف تکون دادم فقط یه چیزی بگیرم نیفتم بعد روسری یه دختر تقریبا 13_ 14 ساله رو گرفتم نیفتادم
یه بار هم وقتی بچه بودم رفتم تو خیابون برم سوپری پدر مادرم اصلا حواسشون نبود از خیابونمون هم اتوبوس رد میشد که برادرم سریع اومد دنبالم و منو برگردوند خونه

مشاهده پاسخ‌ها (5)

mor@di fcb

یبار تو راهنمایی تو نمازخونه مهرو برداشتم پرت کردم سمت رفیقم که تو فاصله دو متریم بود.مهره با سرعت نور داشت میرفت سمت شخماش . اگه میخورد راحت میترکید.لحظه اخر قشنگ دست خدارو دیدم که مهر رو چن سانت کج کرد از زیرش رد شد.رنگ من عین گچ شده بود اون رفیقم از من بدتر:))

مشاهده پاسخ‌ها (1)

Fᴀɪʀ Pʟᴀʏ

7 الی 8 مرتبه معجزه رو به چشم دیدم که حداقل 3 دفعه اش به نجات جونم انجامیده
کلا خدا خیلی باهام رفیقه
دمش گرم

مشاهده پاسخ‌ها (3)

Kaveh ⁪دیدگاه از حالت انتشار خارج شده است و قابل نمایش نیست.

مشاهده پاسخ‌ها (1)

‌ ‌

اپاندیسم ترکید الان نزدیک 10 تا بخیه رو شکمم دارم. بچه بودم دلم درد میکرد میرفتیم دکتر میگفت چیزیت نیست زیر باد کولر خوابیدی. دو سه بار رفتم دکتره خدا لعنتش کنه تشخیص نداد تا نهایتا اپاندیسم پوکید. اون موقعم شهرمون امکانات نداشت اعزامم کردن مرکز استان. دکترا میگفتن شبیه معجزه است زنده موندنت چون خیلی خیلی دیر تشخیص دادن

مشاهده پاسخ‌ها (3)

علی. قروه (ایسکو)

یه بار داشتیم میرفتیم زیر دو تا کامیون نمیدونم چطور تصادف نکردیم :)

مشاهده پاسخ‌ها (3)

Just FCB

اره
به خاطر یک اتفاق که حتی من مقصرش نبودم و هیچ اطلاعی از انجام شدنش نداشتم نزدیک بود 7 سال برم زندان

مشاهده پاسخ‌ها (6)

the eye

بله
داشتم از جاده رد میشدم تو فکر بودم سرم کاملا زیر بود
داشتم میرفتم زیر Fh که دو تا از هم محلیام که زیاد چش دیدنشونو نداشتم با موتور رد میشدن منو دیدن داد زدن هوووووووووی:|
منم فقط وایسادم سرمو بالا آوردم دیدم ماشین از نزدیک ترین فاصله ی ممکن که میتونستم زنده بمونم رد شد😁
واقعا هر وقت یادم میاد پشمام از این همه شانس میریزه

مشاهده پاسخ‌ها (1)

نابغه زیبای هلندی

یه بار روز عاشورا، بند طبلم پاره شد اونم دقیقا چند دقیقه مونده به چهار راه اصلی که دیگه باید حسابی پیاده‌روی میکردیم
واقعا اون موقع نمیتونستم گره محکم و خوبی بهش بزنم زمان شاید درحد یک دقیقه بود یهو پیرمردی از کنار خیابون پرید اومد برام طناب رو محکم محکم بست تو بهترین فرمش
.
تا گذاشتمش روی کولم سرمو برگردوندم تشکر کنم‌دیدم نیستش 😟😟😟😟

مشاهده پاسخ‌ها (5)

Arman KTBFFH

اره،پارسال برادرم شش سالشه افتاد تو استخر ،ما هم از استخر دور بودیم و حواسمون نبود،همیجوری پاشدم یه قدمی بزنم، رفتم اونجا دیدم رو سطح آبه و سریع بیرونش آوردم و هرجوری بود احیاش کردیم،لحظات آخرش بود چند ثانیه دیرتر میرسیدم تموم شده بود:(

مشاهده پاسخ‌ها (3)

MILAD MC

یادمه تو بچگی رفته بودیم روستا منم اولین بارم بود و نمیدونستم چی به چیه پا گذاشتم رو یه تنور در آستانه اینکه بیوفتم توش عموم منو گرفت کف تنور هم آب جوش بود 😶

مشاهده پاسخ‌ها (4)