Mad MeHraNبیشتر بخاطر افسردگی از درون میمیرن
ب ظاهر افسرده نیست اما در حقیقت افسرده هستن
دلیلش اینه اونا زندگی رو کشف کردن و فهمیدن هیچ ارزشی نداره
واسه کسی ک درک میکنه زندگی هیچ ارزشی نداره ادامه دادن مثل اب تو هاونگ کوبیدنه
تو شعر پینک فلوید اهنگ :shine on you crazy daimond راجر واترز خطاب ب سید برت میگه:
You reached for the secret too soon, you cried for the moon.
تو زود به رازها دست یافتی و برای ماه گریستی ..
.
این شعر گروه پینک فلوید برای سید برت ساختن چون سید برت بعد از معروفیت و پولداری دچار افسرگی شدید میشه و کلا از گروه پینک فلوید میاد بیرون
اما سید برت کی بود:
سید برت خودش خالق پینک فلوید بوده
.
در واقع زمان ظبط این اثر سید برت ک از گروه اومده بوده بیرون یه دفعه بدون اطلاع وارد استدیو ظبط اهنگ میشه
در حالی ک سرشو با تیغ کچل کرده بوده و ابروهاشو هم با تیغ زده بوده
همون لحظه تمام اعضای گروه با دیدن سید برت میزنن زیر گریه ..
سید برت بعد از جدای از پینک فلوید ب یه مزرعه مهاجرت میکنه و تا اخر عمرش همونجا میمونه و اجازه ورد هیچ خبرنگاری ب اونجا نمیده و چند سال پیش فوت میکنه ..
در ادامه متن و ترجمه کل اهنگو میذارم ک بسیار تاثیر گذار و یکی از پر طرفدار ترین اهنگ های گروه پینک فلویده:
Remember when you were young, you shone like the sun.
Shine on you crazy diamond.
Now there's a look in your eyes, like black holes in the sky.
Shine on you crazy diamond.
You were caught on the cross fire of childhood and stardom,
blown on the steel breeze.
Come on you target for faraway laughter, come on you stranger,
you legend, you martyr, and shine!
You reached for the secret too soon, you cried for the moon.
Shine on you crazy diamond.
Threatened by shadows at night, and exposed in the light.
Shine on you crazy diamond.
Well you wore out your welcome with random precision,
rode on the steel breeze.
Come on you raver, you seer of visions, come on you painter,
you piper, you prisoner, and shine!
یادت هست وقتی که جوان بودی
مثل خورشید می درخشیدی؟
هم چنان بدرخش ای الماس مجنون
اکنون در چشمانت نگاهی است،بمانند دو حفره در آسمان
هم چنان بدرخش ای الماس مجنون
با وزش نسیم فولاد
تو میان دنیای کودکی و دنیای ستارههای شهیر گیر افتادهای
بیا تو ای آماج خندههای دور دست،بیا ای بیگانه،ای افسانه
ای شهید!و بدرخش!
تو زود به رازها دست یافتی و برای ماه گریستی
بدرخش ای الماس مجنون
شب سایهها تهدیدت میکنند و در روشنایی بیحفاظی
بدرخش ای الماس مجنون
تو خوشآمد مردم را با ایرادهای بیموقع ات خراب کردی
سوار بر نسیم فولاد
بیا ای شورافکن،ای بینندهی رویا در بیداری
بیا ای خفاش،ای نیزن،ای زندانی و بدرخش