طرفداری- پیتر اشمایکل در دوران حضورش در تیم منچستریونایتد پرتاب دست های بلند خود را به یک هنر تبدیل کرده بود و هیچ کس دیگری موفق نشده این هنر را در سطح خود اشمایکل به اجرا بگذارد.
اگر شما در دهه 90 مقابل منچستریونایتد بازی میکردید همیشه یک قدم با باز شدن دروازه خودی فاصله داشتید و حتی در زمان حمله کردن نیز در امنیت نبودید و دلیل آن پرتاب دست های بینظیر پیتر اشمایکل بود، آنها یک اسلحه در اختیار داشتند که میتوانست در یک چشم به هم زدن تیم را از حالت دفاع به حالت حمله ببرد.
ما دروازهبان هایی نظیر جردن پیکفورد را دیدهایم که با ضربات فوقالعاده پا تیم را در موقعیت ضد حمله قرار میدهند. البته این نیازمند این است که دروازهبان توپ را در اختیار بگیرد و در فضای مناسب و با صرف زمان بیشتر توپ را با ضربه پا به جریان بیندازد.
اما مزیت توانایی اشمایکل در این است که خیلی سریعتر و دقیقتر و بدون هیچ هشداری تیم حریف را به مشکل میاندازد، شما در یک لحظه توپ را برای سرزنی مهاجمان خود بر روی دروازه حریف ارسال میکنید و یک لحظه بعد با یک پرتاب دست 60 متری تیم شما در معرض یک ضد حمله خطرناک قرار میگیرد.
پرتاب دست های او به حدی قدرتمند بودند که یک توانایی فرا انسانی به نظر میرسیدند، اما پیتر اشمایکل معتقد بود این یک توانایی معمولی برای مردی است که کار هایی میکند که از توان دیگر دروازهبان های دنیا خارج است.
البته دلیل خطرناک بودن این ضد حمله ها تنها قدرت پرتاب های اشمایکل نبود، حضور وینگر های سرعتی در آن تیم از جمله رایان گیگز باعث میشد تا آنها از فضا های پیدا شده در پشت مدافعان حریف به بهترین نحو ممکن استفاده کنند و اشمایکل با ارسال توپ به فضاها این موقعیت ها را ایجاد میکرد.

نمونه بارز این پرتاب ها را در پیروزی منچستریونایتد در مقابل بولتون در فصل 1995/96 شاهد بودیم. پس از اینکه اشمایکل در شلوغی محوطه جریمه توپ را در اختیار گرفت، دروازهبان دانمارکی هیچ برنامهای برای صبر کردن و پراکنده شدن بازیکنان از محوطه جریمه خودی نداشت و به جای آن به سرعت یک حمله را پی ریزی کرد.
بسیار جای تعجب دارد که در لیگ برتر انگلستان تنها 3 پاس گل به نام اشمایکل ثبت شده است، البته حداقل یکی از آنها توسط پرتاب دست های مخصوص اشمایکل به گل تبدیل شد. آنهم در یک بازی که بیشتر به خاطر یک گل متفاوت به خاطر آورده میشود، ضربه چیپ استثنایی اریک کانتونا به لیونل پرز، دروازهبان تیم ساندرلند. اما سومین گل منچستریونایتد در آن دیدار ربطی به توانایی های آن بازیکن فرانسوی نداشت و تصمیم گیری سریع دروازهبان خودی باعث به ثمر رسیدن آن گل شد.
اشمایکل در نزدیکی خط دروازه توپ را جمع کرد و با توجه به نداشتن فضای مناسب برای دورخیز نمیتوانست توپ را خیلی بلند پرتاب کند، اما همانطور که گفتیم تبحر او در پرتاب های دست تنها محدود به مسافت زیاد پرتاب ها نبود. این بار پرتاب دست او تا میانه زمین رفت، جایی که اوله گونار سولسشر آماده یک استارت سریع بود. این بازیکن نروژی تنها با یک ضربه به توپ آخرین مدافع حریف را از پیش رو برداشت و پس از طی کردن چند ده متر با دروازهبان حریف تک به تک شده و دروازه پرز را باز کرد.
این گل سولسشر اثبات کرد که پرتاب های اشمایکل تا چه اندازه ویران کننده هستند، آنها هر چیزی هستند به جز یک حرکت یکنواخت و قابل پیشبینی. بازوی او دارای یک قدرت خارقالعاده بود، او میتوانست توپ را با چنان قدرتی پرتاب کند که بسیاری از دروازهبان ها حتی با ضربه پای خود نیز نمیتوانند چنان قدرتی به توپ وارد کنند، چه برسد به پرتاب با دست.
به مانند هر بازیکن فوقالعاده دیگری حضور او برای رقبا دلهرهآور بود، نه تنها به خاطر اینکه حملات حریف را متوقف میکرد، بلکه به خاطر اینکه در یک چشم به هم زدن حمله حریف را به یک ضد حمله خطرناک برای تیم خود تبدیل میکرد قبل از اینکه کسی متوجه شود او قصد انجام چه کاری را دارد.
ما نمیگوییم پرتاب های او یک توانایی فرا انسانی است، اما خب شاید هم باشد.