مطلب ارسالی کاربران
كركسهايي كه در مادربد گرسنه و آشفته ماندند
سياهي آسمان مادريد نه خسوف بود نه كسوف
جولان كركسهايي از سرزمين هاي فوتبالي قاره سبز بود كه با تيكت دعوت ضيافت راهي مادريد شده بودند,آنها مأمور تكه تكه كردن لاشه سيتي بودند و هركدام تكه خاصي را نشان كرده بودند تا با دندانهايشان آنرا به محل تيكاف خود ببرند,آنها مشتاقانه بر فراز ورزشگاه جولان ميدادند چون.اطمينان داشتند كه مقدمات برنامه.را در روزهاي گذشته اربابانشان به خوبي اجرا كرده وفقط لحظه.شماري ميكردند, اما زماني كه ورق برگشت و آنها شب را با گرسنگي به صبح رساندند,تتوي روي گردنهايشان بسيار به لگوي كلوپ هايشان شبيه بود
در تكاپوي رسيدن به خانه حيران و گرسنه مادريد را ترك كردند,اين داستان آتشيست كه به پا ميكني و دامن خودت را ميگيرد,.تو ميتواني بدون.درنگ دسيسه ايي تازه را روي ميز كارت بگذاري و يا احيانا از حماقتت. درس بگيري و واقعيت را بپذيري
هر انتخابي كه داري براي ما ديگر فرقي نميكند چون تو مدتهاست كه همه چيزت را باخته ايي...!