مطلب ارسالی کاربران
مربی گری به سبک پپ (قسمت اول)
همهٔ ما مربیانی را میشناسیم که از تیمهایی با پتانسیل و کیفیت پایینتر نسبت به رقبا، یک قهرمان ساخته اند. مثل سیمئونه که با وجود رئال مادرید کهکشانی و بارسلونای قدرتمند، اتلتیکو مادرید را قهرمان لالیگا کرد، یورگن کلوپ که با دورتموند، بایرن مونیخ پر از ستاره را کنار زد و تیمش را به قهرمانی بوندسلیگا رساند، مورینیو که با پورتو قهرمان اروپا شد و با یک اینتر میلان پر از بازیکنان ۳۰ سال به بالا برندهٔ سه گانه شد.
اما در این بین موضوع جدیدی اهمیت پیدا میکند و آن هم بهترین و بیشترین استفاده از پتانسیل و کیفیت بازیکنان است. این که چه طور پولهای اضافهای که مدیران خرج میکنند را به امتیازات بیشتر تبدیل کنید.
خوب پپ گواردیولا یکی از معدود مربیانی است که میداند چه طور از این کیفیت بالای بازیکنانش استفاده کند و حتی آن را بهبود دهد. قطعا نرسیدن به قهرمانی در اروپا با تیم بایرن مونیخ یکی از شکستهای بزرگ او است ولی نمیتوان پادشاهی او بر فوتبال دنیا به همراه آن بارسلونای رویایی را از یاد برد و یا تطبیق سریع با لیگ جزیره و ساختن یک منچستر سیتی قدرتمند را نادیده گرفت.
با وجود مربیانی مثل سیمئونه، کلوپ و مورینیو، فوتبال بیشتر از همیشه غیر قابل پیشبینی شده است و حالا در این بخش میخواهیم بررسی کنیم که پپ گواردیولا در این شرایط عجیب، چه طور قهرمانی روی کاغذ را به قهرمانی در واقعیت تبدیل میکند.
تطبیق خودش با شرایط تیم و بالعکس
به شخصه تا قبل از حضور او در منچستر سیتی خیال میکردم پپ بدون توجه به شرایط تیم، قصد دارد طرز تفکر خودش را به خورد تیمش بدهد اما با یک نگاه کلی به مهاجمان بارسا، بایرن مونیخ و سیتی در دوران حضور او به راحتی میتوان به تطبیق پذیری او با شرایط تیمش پی برد.
وقتی در بارسلونا بود، لیونل مسی را داشت و پپ میخواست از نبوغ او در مناطق مختلفی از زمین استفاده کند. نه مثل برخی مربیان او را در پست وینگر راست محدود کند. پس از او به عنوان مهاجم کاذب استفاده کرد که گاهی تا نیمهٔ زمین خودی به عقب میرفت تا از مدافعان و هافبک دفاعی صاحب توپ حمایت کند، گاهی به عنوان یک مهاجم هدف در محوطهٔ جریمه و بین مدافعان حاضر میشد و اکثرا بین خطوط حریف، آنها را آزار میداد. در چنین شرایطی پپ از داوید ویا به عنوان یک بال هجومی استفاده میکرد که با ورود های ناگهانی به محوطه به عنوان مهاجم نوک، مدافعان را غافلگیر میکرد.
پس از این، پپ به بایرن مونیخ رفت و با چالشی عجیب رو به رو شد. لواندوفسکی در دوران اوج خودش بود و توماس مولر آلمانی هم در کشور خودش محبوبیت زیادی داشت.
خوب گواردیولا از توماس مولر به عنوان یکی از هافبک های تیمش استفاده کرد که زمان ارسال به محوطه، حرکتی شبیه یک مهاجم هدف داشت. در این میان عجیب بود که پپ با استفاده از یک مهاجم در پست هافبک، میانهٔ میدان را از دست بدهد و گردش تود روان تیمش را فدا کند. اما جاشوا کیمیش بازیکنی بود که میتوانست در پست دفاع راست گردش توپ مطمئن، سریع و خلاقانه ای را به تیم تزریق کند و این مشکل هم حل شدنی بود. بر خلاف دوران پپ در بارسا که به علت حضور ژاوی، اینیستا و بوسکتس بیشتر گردش توپ در مرکز بود، بایرن پپ بازی را از کناره ها به مرکز میبرد.
تمام این موارد نشان میدهد که پپ چه طور ستارههای تیمش را حفظ کرده و حتی گاهی فلسفهٔ خود را با توانایی های بازیکنانش تطبیق داده است. البته ناسازگاری او با زلاتان یکی از نقاط تاریک کارنامهٔ او از این نظر به حساب میآید.
ادامه دارد...
✍ میثاق شفیعی