از توپ و زمین چمن خارح شید و به ساختمان واحد مدیریتی باشگاه بیایید:
اینجا همگی متمرکز بر روش های کسب امتیاز
و رسیدن یه سهمیه، هدفی که یک فصل فوتبالی را به دنبالش دویده اند، آنها بسیار نزدیک شده اند، اما نگرانی موج میزند ،حتی یک امتیاز هم ممکن است کام همگی را تلخ کند، جلسه تمام میشود همه میروند،اما یکی دونفر نمیتوانند بروند،چشم صدها هزار هوادار به اشاره ایی پر از اشک خواهد شد، آنها دیدن همچین صحنه ایی را تاب نخواهند آورد،برای همین نرفته اند و در فکر چاره اند،،
این حکایت روزهای پر استرس هفته های پایانی یکی از معتبرترین لیگهای فوتبال دنیاست،براستی آنها چکار میتوانند بکنند،،؟
دوستانشان ؟
رشوه و تباننی ؟
خیر،آنها بدنبال بدست آوردن چیزی به هر قیمتی نیستند ، پس ،،،،؟
این اتفاق در چنین سطحی معمولا به ندرت پیش میاید، ولی از یخت خوب آنها پیش آمده!
یک هدیه از یک دوست، دوستی که جایگاهش آنقدری محکم شده که دیگر نیازی به محکم کاری ندارد، خب این دوست تصمیم گرفته میخ های اضافه را به دوستان مورد اعتماد و نزدیکش هدیه دهد تا آنها هم دستی بر جایگاه معلق خود و سر و سامانی به این همه آشفتگی بدهند.
خیلیها در پایین جدول نیز همچنان برای ماندن مبارزه میکنند ،شاید کسی دیگر بتواند دست آنها را هم بگیرد و شاید هم کسی در کار نباشد،
برای بستن موضوع، به تیم یا تیمهایی اشاره شد که هدیه یکی از آنها به دو دوست قدیمی قطعی خواهد رسید ،خب شاید این دو تیم قبلا یک جایی به او کمک کرده اند یا شاید یعدا و اشاید هیچکدام،،
خیلی خیلی کم پیش میاید اینگونه سخاوتمندانه توان بخشیدن داشته باشی ، پس دقت کن که به کی میبخشی.