مطلب ارسالی کاربران
👑 داستان پیوستن اوله گونار سولسشیر به منچستریونایتد
اوله: در یک مسابقه که جیم رایان برای دیدن بازی رونی جانسون آمده بود من برای نروژ دو گل زیبا بهثمر رساندم، در حالی که کنار او مارک مکگی نشسته بود.
جیم رایان از مک گی که در آن زمان سرمربی ولورهمپتون بود پرسید: "دنبال چجور بازیکنی میگردی؟" و مشخصا اون دنبال یک فوروارد میگشت.
بعد از اون نمایش خوب من، جیمی سریعا با باشگاهش تماس گرفت و گفت که باید عجله کنن چون ممکنه تیمهای دیگهای هم به من علاقمند باشن.
اوله در پاسخ به این سوال که آیا بایرن مونیخ و لیورپول هم بهش علاقمند بودن: بله، همچنین psv آیندهوون، کالیاری و چندتا تیم اروپایی دیگه هم بودن ولی اگه بازم به عقب برگردم انتخابم رو عوض نمیکنم. اون زمانی که اونا (منچستر) تماس گرفتن احساس بینظیری داشتم!
مسئولان مولده باهام تماس گرفتن و گفتن که یک پیشنهاد برات رسیده، میخوای بهش جواب بدی؟ مسئولین مولده قصد داشتن به تعطیلات برن، مارتین ادواردز هم همینطور. پس باید فردا تصمیممو اعلام میکردم.
جت شخصی باشگاه منچستر اشکال فنی داشت پس اونا برام یک جت دیگه اجاره کردن و من فردای اون تماس معروف، پشت در اتاق سرالکس منتظر ملاقات با رئیس بودم. بشدت استرس داشتم و میترسیدم یک کلمه اشتباه بگم و نتونم سرالکسو در اولین دیدارمون تحت تاثیر قرار بدم.
نیم ساعت یا شایدم ۴۵ دقیقه رو در رستوران اولدترافورد مشغول خوردن fish and chips بودم تا سرالکس وارد شد.
سر الکس بدون اینکه به من اجازه صحبت کردن بده گفت: ۶ ماه اولو با تیم رزرو میگذرونی، بعد از کریسمس تصمیم میگیرم میتونم تو تیم اولم بهت بازی بدم یا نه!
در حالیکه مقامات مولده داشتن برای تنظیم قرارداد مذاکره میکردن یک تورلیدر اولدترافورد اومد و از من پرسید: چرا اینجایی؟ گفتم: میخوام قراردادمو با منچستر امضا کنم!
اون تورلیدر کسی بود که خودکارشو به من داد تا اولین قراردادمو با منچستر امضا کنم، من به خودم افتخار میکردم و حس میکنم اون تورلیدر هم به خودش افتخار کنه چون بالاخره خودکارشو بهم داده بود!
اولین کسی که توی پارکینگ دیدم نیکی بات بود که به گرمی بهم خوشآمد گفت و منو به رختکن برد. بهم گفت نگران نباشم، بازیکنای منچسترم یک مشت بچه عادین که فقط تو فوتبال بازی کردن استادن! احتمالا بچهها اولش خیلی مسخرم کردن چون قیافم اصلا به یک بازیکن منچستر نمیخورد و فقط یک بچه نروژی بودم که حالا توی انگلیسه.
توی اولین تمریناتم خیلی راحت بودم و سریع به تیم عادت کردم، من عاشق تمرین کردنم و گلهای زیادیو توی تمرینات زدم. اولین بازی ای که برای منچستر کردم، جلوی اولدهام با تیم رزرو بود که موفق شدم دو تا گل بزنم.
بازی بعدی تیم اول جلوی اورتون بازی کرد که توی اون بازی دانکن فرگوسن دو تا گل زد. بعدش مصدومیت کول پیش اومد. بازی بعدی من روی نیمکت بودم و بعنوان یار تعویضی به بازی اومدم و بقیشو خودتون میدونید: بعد از ۶ دقیقه اولین گلمو زدم!
از اون زمان همیشه عشق هوادارها نسبت به خودمو احساس میکنم چون اونا میدونن من همه زندگیمو پای این باشگاه گذاشتم. من نه مستعدترین بازیکن باشگاه بودم و نه تکنیکم خیلی ناب بود ولی بلد بودم گل بزنم، توپهارو تکل کنم و تا سرحد مرگ تو زمین دنبال توپ بدوم و همین کافی بود تا محبوب طرفدارا باشم.
ترجمه هم از خودم 🙏