جایزه نوبل ادبیات دستاوردی غنیست که برای هر نویسنده ایی دستیابی به آن افتخاری بزرگ است اگرچه هستند افراد شهیری همچون تولستوی , بورخس , ولف و جویس که علی الرقم شایستگی هایی که داشتند نائل به دریافتش نشدند البته که اساساً ارزشگذاری هنر فرایندی دشوار است اما در این میان انتخاب های درستی نیز شده که در این سال ها یکی از آن انتخاب های شایسته نویسنده ی انگلیسی " کازوئو ایشی گورو"ست او از یک خانواده ی ژاپنی و متولد ژاپن است که در شش سالگی در انگلیس بزرگ شد " کازوئو ایشی گورو" را همچون ناباکوف روسی , کنراد لهستانی کستلر مجار جزو آخرین نویسندگان مهاجری می دانند که به دلیل لحن خارجی شان باعث خلق ادبیاتی جدید در گستره ی زبان انگلیسی و کشور انگلیس گشته اند(البته " کازوئو ایشی گورو" از کودکی در انگلیس بزرگ شده و تفاوت بیشتری با نویسندگان بالا دارد).
سبک نوشتار " ایشی گورو" اول شخص روایت می گردد و همچنین تفاوت زیادی با دوست و هم قطارش موراکامی دارد چرا که موراکامی در اغلب آثارش فضا و لحن یکسانی را برای مخاطبانش خلق می کند حال که " ایشی گورو" در هر کتابش دست به خلق فضایی بدیع و متفاوت می زند در این میان "باقیمانده روز" سهم به سزایی در محبوبیت " ایشی گورو" دارد در واقع یکی از دلایلی که مسئولان نوبل را به سمت او جلب می کند همین رمان تکرار نشدنی ست.او در این رمان تنها به چند روز از زندگی مردی میانسال به نام استیونز که سر پیشخدمت (باتلر*) سرای دارلینگتون است می پردازد اما نحوه روایت او ساده نیست پیچیده است چرا که خواننده بارها در میان این سفر جاده ایی با فلش بک هایی به زندگی استیونز مواجه می شود فلش بک هایی که ما را به گذشته او می برد فلش بک هایی که به موقع و درست جایگذاری شدند و هر کدام ما را با جهان بینی و گذشته ی شخصیت او آشنا می کنند و تفکرات استیونز را از زمان گذشته و حال بازگو می کنند تفکراتی که ممکن است درست یا غلط باشند و همین یکی از نکات بارز رمان "باقیمانده روز" است به این خاطر که نویسنده با زیرکی تصمیم گیری را بر عهده ی مخاطبش می گذارد و به مانند دیگر آثار تفکرات شخصیت اول رمان خود را وحی منزل نمی داند.
”باقیمانده روز" پر از روایت است روایتی از گذشته , حال و " کازوئو ایشی گورو" در این حین خواننده اش را از تاریخ انگلیس و از آن مهم تر چگونگی وقوع جنگ جهانی دوم آشنا می کند و به علل شروع این جنگ خانمانسوز می پردازد اما در کنار این روایت تاریخی رمان از روایت شخصی نیز بهره می برد و آن داستان عشقی ست عقیم شده که مجال بروز نمی یابد و در میان آداب و رسوم دست و پاگیر خفه می گردد.در پایان این رمان " کازوئو ایشی گورو" دست به یک نتیجه گیری کلی می زند و معنایی زندگی را برای مخاطبش روشن می کند "شاد بودن در لحظه" که از دید نگارنده نوعی زندگی هیپی گرایانه است(اصلا" خود " ایشی گورو" در جوانی هیپی بوده) اما چه حیف که استیونز شخصیت اصلی ما تا آخرین لحظه از این تفسیر بد برداشت می کند و آن را درک نمی کند و همچنان درگیر معنی تشخص و وقار است تشخصی که یک عمر از زندگی و عشق حقیقی وی را به تلی از خاکستر تبدیل کرده است.
*باتلر : پیش خدمت, فردی که در میان خیل خدمت کاران خانه بیشتر با ارباب سر و کار دارد و طبعاً وظیفه چیدن میز و آوردن و عرضه کردن غذا و نگهداری تالار های پذیرایی و غذاخوری و نظارت بر آشپزخانه و سرانجام مسئولیت انتخاب و احاله ی وظایف خدمت کاران بر عهده ی وی افتاده است.
گزیده ایی از رمان:
"ما پول نداریم , ولی چه عیبی دارد ما عشق داریم غیر از عشق چه می خواهیم ما همدیگر را داریم و انسان در زندگی همین را می خواهد."
"دموکراسی دوره اش گذشته.حالا دیگر اوضاع دنیا خیلی پیچیده شده , دیگر آرای عمومی و از این صحبت ها به درد نمی خورد.دیگر زمانی نیست که نمایندگان پارلمان با بحث های بی انتها مسائل را به بن بست بکشانند.تا چند سال پیش شاید هیچ عیبی نداشت ولی دنیای امروز؟"
"چه حاصلی دارد که مدام به پشت سرمان نگاه کنیم و خودمان را سرزنش کنیم که چرا زندگی مان آن طور که می خواسته ایم از آب در نیامده."