به نام آنکه جان را فکرت آموخت
سلام گلهای تو خونه ،محصلای نمونه،قول بدین ک فیلمای کافه فیلم یادتون بمونه
همیشه قبل خواب اول طرفداری چک کن بعد بخاب
رضا هستم میزبان شما در اولین برنامه تخصصی نقد وبررسی آثار سینمایی ایران و جهان
فقط ی نکته مهم :با کمک شهروز عزیز میخایم ازین ببعد پست های کافه فیلم رو پین کنیم لذا
(ازونجا ک فقط ی پستم فعلا میتونه پین بشه)حتما نظر بدین ک همه ی چهار فیلم هر قسمت رو در قالب ی پست بزارم یا اینکه مثل روال قبل باش منتها معروفترین یا جنجالی ترینش رو پین کنم حتما در ادامه نقد هاتون اینو بگین
ضمنا تو همه پستها حتما عکس ها و برچسب ها خوانده شود
آن کسی ک میخواند و ن نظر میده ن لایک میده ... است
--------------------------------
نام اثر: مارمولک (1382)
کارگردان: کمال تبریزی
خلاصه داستان فیلم سینمایی مارمولک
رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل می دهند که رئیس آن (آقای مجاور) مردی بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. او عقیده دارد باید آنقدر نسبت به مجرمان ـ با روش هایی خاص ـ سخت گیری کند که حتی فکر اعمال خلاف به مغزشان نرسد. و معتقد است زندانیان را به زور هم که شده باید وادار به درستکاری کرد تا به بهشت بروند. رضا در حادثه ای مجروح می شود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل می شود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را می رباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از زندان می شود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهر مرزی می رود تا از طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود اما به دلایلی با یک روحانی دیگر اشتباه گرفته می شود و امامت جماعت محلی را برعهده اش می گذارند. او با شیوه های خودش مردم را موعظه و راهنمایی می کند و چندین بار اعمال خلافکارانه اش به سوءتغییر نیکوکاری قلمداد می شود. به هر حال در روستا مریدهای زیادی پیدا می کند و خود او نیز کم کم تحت تأثیر لباس و موقعیت جدید به اعمال مثبتی روی می آورد تا اینکه آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال او می گردد، به سراغش می آیند اما او هم دیگر مایل نیست رضا را با دستبند دستگیر کند.