کسی می آید ،قدم هایش را حس میکنم
کسی که روشن تر از نور ؛طربناک تر از خاک است
صدای پایش در دشت ها ؛در شن زار ها می پیچد
درختان چون آونگی با نوازش باد در رفت وآمد
او که سرخ تر از شفق و مهربان تر از گندم زار است
سایه اش قد چنارستان بلند ؛ سیمایش آسمانی و همرنگ
کسی که سبک بال تر از باد و زیبا تر از مهتاب است
هر قدم تپش گرمای خاک؛ صدای نفس هایی مه آلود
کشان کشان به ناکجا به ناپیدا آباد در چشم هایش
من میدانم ؛ من نوای او را لمس میکنم من بوی او را می فهمم
خوابی دیدم ؛ رویایی مثل آینه شفاف به سپیدی برف روشن
کسی می آید ؛کسی که ندای حق و خدای تهی دستان است .