فخر من بنده ز خاک در احمد بینند
افضل الدین بدیل خاقانی شروانی هم یکی از شاعرانی است که سعی کرده با سردودن بسیار از آن حضرت قسمتی از دین خود را به ایشان ادا کند. یکی از مشهورترین قصیدههای خاقانی قصیدهای بسیار طولانی در 3 مطلع است که به نهزة الارواح و نزهة الاشباح معروف شده و این قصیده را در کعبه انشا کرده است و بخشی از این قصیده به شرح منازل و مناسک خاقانی از بغداد تا مکه اختصاص دارد. همچنین او شعر دیگری پس از بازگشت از حج سروده و از روزگار شکایت کرده و مدح پیغمبر بزرگوار را گفته و از کعبه معظمه یادی کرده است. اما آنچه در ادامه میآید قصیدهاست از خاقاتی با نام کنزالزکار درباره پیامبر اکرم(ص) که بخش پایانی این قصیده بلند در ادامه میآید:
...به سلام آمدگان حرم مصطفوی
ادخلوها به سلام از حرم آوا شنوند
النبی النبی آرند خلایق به زبان
امتی امتی از روضهٔ غرا شنوند
از صریر در او چار ملایک به سه بعد
پنج هنگام دوم صور به یک جا شنوند
بر در مرقد سلطان هدی ز ابلق چرخ
مرکب داشته را نالهٔ هرا شنوند
خود جنیبت به درش داشته بینند براق
کز صهیلش نفس روح معلا شنوند
موسی استاده و گم کرده ز دهشت نعلین
ارنی گفتنش از هبر تجلا شنوند
بهر وایافتن گم شده نعلین کلیم
والضحی خواندن خضر از در طاها شنوند
بنده خاقانی و نعت سر بالین رسول
تاش تحسین ز ملک در صف اعلی شنوند
فخر من بنده ز خاک در احمد بینند
لاف دریا ز دم عنبر سارا شنوند
نعت صدر نبوی که به غربت گویم
بانگ کوس ملکی به که به صحرا شنوند
نکنم مدح که من مرثیه گوی کرمم
چون کرم مرد ز من بانگ معزا شنوند
زنده کردم سخن ار شاکر من شد چه عجب
که ز عازر صفت شکر مسیحا شنوند
شاید ار لب به حدیث قدما نگشایند
ناقدانی که ادای سخن ما شنوند
آب هر آهن و سنگ ار بشود نیست عجب
که دم آتش طور از ید بیضا شنوند
شاعران حیض حسد یافته چون خرگوشند
تا ز من شیر دلان نکتهٔ عذرا شنوند
خصم سگ دل ز حسد نالد چون جبهت ماه
نور بیصرفه دهد وهوه عوا شنوند
از سر خامه کنم معجزه انشا، به خدای
گر چنین معجزه بینند سران یا شنوند
راویان کیت انشای من انشاد کنند
بارک الله همه بر صاحب انشا شنوند