برده داری و چپاول نقشی در تولید سرمایه ندارند – تنها با آزادی می توان به آن رسید
امروزه برده داری به جای کشورهایی که بازار آزاد را پذیرفته اند، در فقیر ترین مناطق دنیا ماندگار شده است
یادداشتی از دنیل هانان در نشریه تلگراف
بیستم ژوئن دو هزار و بیست میلادی
در میان قیل و قال مربوط به برده داری و مجسمه ها (ماجرای اعتراضات اخیر در ایالات متحده و تخریب مجسمه های تاریخی)، طرز فکری حقیقتا وحشتناک بدون زیر سوال رفتن در جریان است: این ادعا که که بریتانیا از طریق غارت، ثروتمند شده است. آن هایی که از بناهای تاریخی دفاع می کنند، تمایل دارند تا این ادعا را نادیده بگیرند و در عوض پای حکم قانون، نظم عمومی و احترام به گذشته بایستند. اما این تصور که امپراتوری بریتانیا نامشروع بوده و با دزدی منابع و برده داری، ثروتمند شده است، نه تنها غلط بلکه از آن جهت خطرناک است که این توهم را تقویت می کند که ثروت بیش از مبادله به انباشتن بستگی است.
اگر قرار بود کار اجباری، ملتی را ثروتمند کند، تاریخ وجه بسیار متفاوتی پیدا می کرد. هر تمدنی-تاکید می کنم هر تمدنی- به وسیله برده داری و تمام خوفناکی و ظلم های همراه آن بنا شده است. سامری ها برده دار بودند. بابلی ها برده دار بودند. همین طور آشوری ها، آکدی ها، مصری ها، یونانی ها، هیتی ها، فارس ها، فنیقی ها، رومی ها، عرب ها، چینی ها، مغول ها، ترک ها، مائوری ها، پلینزیایی ها، آفریقایی ها، مایا ها، آزتک ها و اینکاها. هیچ کدام از این ملت ها، افزایش شگفت انگیز استاندارد های زندگی که در دو قرن اخیر شاهد بودیم را تجربه نکرده است.
امپراطوری، از حدود 8000 سال قبل تا اواخر قرن بیستم، شیوه نرمال سازماندهی اجتماعی بوده است. اگر کشورگشایی و غارت، راه ثروتمند شدن بود، احتمالا باید منتظر انقلاب صنعتی در زیر سلطه اسکندر کبیر و تیمور می بودیم. هرچند که شاید امپراطوری، مناسب حال امپراطور ها بوده باشد، اما منفعت کمی برای افراد زیر سلطه داشته است.
چنانچه نه برده داری و نه امپراطوری، ملت را ثروتمند نساخته، پس چه چیزی ساخته؟ یک چیزی باید علت افزایش سه هزار درصدی استاندارد های زندگی که در دو قرن گذشته شاهد بودیم، باشد؛ و همانطور که مورخ اقتصادی، دیردری مکلاوسکی تعبیر می کند، این چیز، افزایش تدریجی سرمایه یا ((انباشتن آجر بر روی آجر و مدرک تحصیلی بر روی مدرک تحصیلی))، نیست.
خیر! آنچه که ((غنی سازی بزرگ)) را رقم زد، تغیر در ارزش ها و رفتارهایمان بود. به این تفکر رسیدیم که جامعه از فردیت ها تشکیل شده است نه طبقه ها. از خوار کردن سرمایه گذاری دست برداشتیم. از مالکیت مادی و معنوی محافظت کردیم.
مت ریدلی، نویسنده کتاب درخشان ((How Innovation Works)) شرح می دهد که در جوامع پیشین، نیروی انسانی، مهم ترین منشا قدرت بوده است. امپراطور های باستان برده جمع می کردند زیرا این تنها راه حفظ استاندارد های زندگیشان بوده است. وقتی یک نفر کشف کرد که یک بشکه نفت می تواند بدون نیاز به غذا و مسکن از پس کار 50 مرد برآید، برده داری غیر ضروری شد. فطرت بشر همان است که هست. تنها در آن زمان بود که مردم به فکر توجه به استدلال های اخلاقی و براندازی برده داری افتادند.
کاملا درست است که فردیت ها از امپریالیسم سود بردند. هندوستان با ماجراجویی های خشونت آمیزی فتح شد که به تصرف درآمد مالیاتی تمام ایالت ها ختم شد. ساشی تارو، نویسنده و سیاست مدار هندی، استدلال می کند که سیاست بریتانیایی مانع رشد اقتصادی در هند شده است. هرچند آوردن این استدلال برای مثلا سنگاپور و هنگ کنگ دشوارتر است.
این حقیقت که امپراطوری برای هند بد بوده است به این معنی نیست که برای بریتانیا خوب بوده است. بلکه برعکس؛ یک مراوده دو سر باخت بوده است: هدر رفتن فرسایشی خزانه بریتانیا درکنار تحمیل وارده بر هند.
با اینکه افراد ذینفعی هم در میان مهاجران بریتانیایی و هم در میان مهاراجه های متحدشان وجود داشتند، این تمهیدات به صورت کلی، گران تمام شدند. بسیاری از مردم هم در همان زمان شاهدش بودند.
برای مثال، لرد مک کالی در 1833 استدلال کرد که هرچه هندوستان زودتر به ثروت و خودمختاری برسد، برای هردو طرف بهتر است: ((معامله با مردان متمدن بی نهایت سودمند تر از حکومت بر وحشیان است)). قطعا حکمت جالبی است؛ ادامه وابستگی هندوستان، آن را به یک وابسته بی مصرف و هزینه بر تبدیل می کند.
برده داری امروزه در فقیر ترین مکان های دنیا به ویژه در کره شمالی و بخش هایی از آفریقا باقی مانده است. در ممالکی که بازار آزاد را پذیرفته اند، بیگاری کشیدن هم غیر قابل تصور(زیرا جوامع لیبرال بر جایگاه های فردی بنا شده اند) و هم غیر اقتصادی است(چرا که با هربار فشردن یک دکمه برق می توان نیرویی بیش از هر تعداد برده را به کار گرفت). برده داری مانند امپراطوری یک معامله دو سر باخت است: به طور واضحی برای آنان که به بردگی گرفته شده اند مصیبت بار است اما همچنین بار اقتصادی اضافه ای بر دوش اربابان است.
سرمایه، هم اکنون و مانند همیشه بسته به آزادی است.