ایالات متحده آمریکا (به انگلیسی: The United States of America و به اختصار: USA) که به صورت خلاصه ایالات متحده یا آمریکا خوانده میشود، یک جمهوری فدرال متشکل از ۵۰ ایالت، یک منطقه فدرال، پنج سرزمین خودمختار و مجموعهای از جزایر پراکنده است که مجموعاً دارای مساحتی معادل ۹/۸ میلیون کیلومتر مربع (۳/۸ میلیون مایل مربع) و جمعیتی برابر ۳۳۰ میلیون نفر (سال ۲۰۲۰) میباشد. آمریکا چهارمین کشور دنیا از لحاظ وسعت و سومین کشور دنیا از لحاظ جمعیت میباشد. پایتخت آمریکا واشینگتن، دی.سی. و پرجمعیتترین شهر آن نیویورک است. چهل و هشت ایالت آمریکا و منطقه فدرال پایتخت در سرزمین اصلی ایالات متحده آمریکا واقع در آمریکای شمالی بین کانادا و مکزیک قرار دارند. ایالت آلاسکا در گوشه شمال غربی آمریکای شمالی بین کانادا از شرق و تنگه برینگ و روسیه از غرب جای گرفتهاست. ایالت هاوایی که به صورت مجمعالجزایری میباشد، در میانه اقیانوس آرام واقع شدهاست. قلمروهای ایالات متحده آمریکا که در دریای کارائیب و اقیانوس آرام پراکنده هستند، نه منطقه زمانی را شامل میشوند. جغرافیا، آب و هوا و حیات وحش فوقالعاده متنوع و گوناگون آمریکا، این کشور را در زمره ۱۷ کشور دارای تنوع زیستی فراوان قرار دادهاست.
سرخپوستان دیرین، ۱۵٬۰۰۰ سال پیش از سیبری به سرزمینهای اصلی آمریکای شمالی مهاجرت کردند. استعمار قاره آمریکا توسط اروپاییها از قرن شانزدهم میلادی آغاز شد. در آغاز ایالات متحده آمریکا با ۱۳ مستعمره بریتانیایی بنیان نهاده شده در ساحل شرقی پدیدار گردید. چالشها و اختلافات متعدد بین پادشاهی بریتانیای کبیر و مستعمرات سیزدهگانه پیرو جنگ فرانسویان و سرخپوستان، منجر به آغاز انقلاب در سال ۱۷۷۵ میلادی در آمریکا و نهایتاً اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا گردید. جنگ در سال ۱۷۸۳ به پایان رسید و بدین گونه ایالات متحده آمریکا نخستین کشوری بود که استقلال خود را از امپراتوریهای استعماری کسب نمود. قانون اساسی فعلی آمریکا در سال ۱۷۸۸ با اصلاحات دهگانه که مجموعاً با نام منشور حقوق ایالات متحده آمریکا میباشد، پیریزی گردید. در سال ۱۷۹۱ قانون اساسی که تضمینکننده همه آزادیهای اساسی مدنی بود، تصویب گردید. در خلال قرن نوزدهم میلادی ایالات متحده آمریکا به شکلی قاطعانه، به توسعه ارضی در سراسر خاک آمریکای شمالی مشغول شد. همچنین در خلال این قرن سرخپوستان تبعید و ایالات جدید به شکلی تدریجی تأسیس گردیدند. در سال ۱۸۴۴ توسعه سرزمینهای آمریکا در سراسر قارهٔ آمریکای شمالی به پایان رسید. در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، جنگ داخلی آمریکا منجر به منسوخ شدن بردهداری در این کشور شد. در سالهای پایانی قرن نوزدهم، آمریکا به جزایر و آبهای اقیانوس آرام مسلط شد و اقتصاد این کشور نیز در نتیجه انقلاب صنعتی فراگیر در دنیا، رشد بیسابقهای کرد. جنگ آمریکا و اسپانیا و جنگ جهانی اول، موقعیت آمریکا را به شکل یک ابرقدرت نظامی جهانی تثبیت کرد. ایالات متحده در جنگ جهانی دوم به شکل یک ابرقدرت، نخستین کشور تولیدکننده و تنها کشور استفادهکنندهٔ بمبهای اتمی در جنگ و بهعنوان اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد ظاهر گردید. در خلال جنگ سرد ایالت متحده و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی رقابت فضایی قابل توجهای داشتند که این رقابت در پروژهٔ آپولو ۱۱ به اوج خود رسید. بعد از پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده تبدیل به تنها ابرقدرت جهان شد.
ایالات متحده از اعضاء بنیانگذار سازمان ملل متحد، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) و تعدادی دیگر از سازمانهای بینالمللی است. ایالات متحده کشوری فوق پیشرفته بر پایه تولید ناخالص داخلی و دومین کشور دنیا بر پایه تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) تقریباً یکچهارم تولید ناخالص داخلی کل کشورهای جهان میباشد. اقتصاد ایالات متحده یک اقتصاد فرا صنعتی و عظیم است که در فعالیتهای خدماتی به شکلی عالی عمل کرده و در زمینهٔ اقتصاد دانشبنیان جزء سرآمدهای دنیا محسوب میشود. از لحاظ تولید ایالات متحده دارندهٔ رتبهٔ دوم در جهان است. ایالات متحده اولین کشور واردکننده و دومین کشور صادرکننده جهان است. با وجود اینکه جمعیت آمریکا فقط ۴٫۳٪ جمعیت جهان است، این کشور مالک ۲۹٫۴٪ ثروت جهان است. ایالات متحده دارای بیشترین سهم ثروت جهانی در بین کشورهای دنیاست. آمریکا از لحاظ چندین شاخص اجتماعی ـ اقتصادی مثل دستمزد متوسط، شاخص توسعه انسانی سرانهٔ تولید ناخالص داخلی و سوددهی سرانه جزء رتبههای بالا در میان کشورهای جهان بهشمار میرود. ایالات متحده دارندهٔ قدرتمندترین نیروی مسلح جهان است. بودجه و هزینهکرد نظامی آمریکا، بیش از یک سوم کل بودجهٔ نظامی دنیا است. ایالات متحده یک قدرت پیشرو و راهبر در زمینه سیاست، فرهنگ و دانش در جهان بهشمار میرود.
نام آمریکا نخستین بار در یک نقشه جهان مربوط به سال ۱۵۰۷ میلادی که توسط مارتین والدسیمولر نقشهنگار و کشیش اهل فرایبورگ آلمان تهیه شده بود، دیده شدهاست. در این نقشه، آمریکای جنوب به افتخار جهانگرد ایتالیایی آمریگو وسپوچی، «آمریکا» خوانده شدهاست. وسپوچی پس از بازگشت از سفر خود، متذکر شد که هند غربی در واقع، برخلاف گفته کلمب، شرق آسیا نیست؛ بلکه یک خشکی جداگانهاست که تا آن زمان برای اروپاییها ناشناخته مانده بود. در ۱۵۳۸، گراردوس مرکاتور نام «آمریکا» را در نقشه جهان خود به تمام نیمکره غربی اطلاق کرد.
«ایالات متحده آمریکا» نخستین بار در دوم ژانویه ۱۷۷۶ در نامهای از استیون مویلان به جوزف رید، از نزدیکان جورج واشینگتن، به چشم میخورد. مویلان امیدوار بود که با «قدرت تمام از ایالات متحده آمریکا به اسپانیا برود» تا برای جنگهای انقلابی، حامی پیدا کند. اولین مرتبهای که این اسم در یک نوشته چاپی مورد استفاده قرار گرفت، مربوط است به مقالهای ناشناس که در ۶ آوریل ۱۷۷۶ در روزنامه «گازت ویرجینیا»، نشریهای در ویلیامزبرگِ ویرجینیا، منتشر شد.
در دومین پیشنویس اصول کنفدراسیون که در ۱۷ ژوئن ۱۷۷۶ توسط جان دیکنسون نوشته شد، آمده که «نام این کنفدراسیون «ایالات متحده آمریکا خواهد بود.» در نسخه نهایی که در اواخر ۱۷۷۷ برای تایید به ایالات فرستاده شد، آمده بود که «عنوان این فدراسیون ایالات متحده آمریکا خواهد بود.» توماس جفرسون در ژوئن ۱۷۷۶ در پیشنویس اعلامیه استقلال، آن را با حروف تمام بزرگ به شکل UNITED STATES OF AMERICA نوشت. مشخص نیست که جفرسون این پیشنویس را قبل از استفاده از این عنوان توسط دیکنسون نوشت، یا پس از آن.
مخفف رایج نام این کشور، «ایالات متحده» است؛ اما آن را U.S. یا USA یا آمریکا هم میگویند. در حالت محاورهای U.S. of A. یا به صورت بینالمللی، «ایالات» میگویند. عبارت «ایالات متحده» در ابتدا به صورت جمع کار میرفت؛ یعنی عنوانی برای مجموعهای از دولتهای مستقل بود — «ایالات متحده اعلام میدارند...» حالت مفرد آن پس از جنگ داخلی آمریکا باب شد — «ایالات متحده اعلام میدارد...» حالت مفرد امروزه حالت استاندارد نام کشور مذکور است و زمانی که بخواهند آن را به صورت جمع استفاده کنند، به صورت «این ایالات متحده...» به کار میبرند. تفاوت موجود، بیش از یک موضوع گرامری است، چرا که فرق میان یک واحد و مجموعهای از دولتها را میرساند. یک شهروند ایالات متحده آمریکا، «آمریکایی» خطاب میشود. سابقا در فارسی به این کشور در گفتگوی عامیانه ینگه دنیا و در نوشتهها، اتازونی (برگرفته از États-Unis، نام فرانسوی ایالات متحده) میگفتند. «ینگی دنیا» برگرفته از ترکی عثمانی و بهمعنی «دنیای جدید» است.
نظر پذیرفته شده این است که نخستین ساکنان آمریکای شمالی از راه برینجیا حدود ۱۲٬۰۰۰ سال پیش از سیبری به این ناحیه نقل مکان کردهاند؛ اما شواهد جدید نشان میدهد که سابقه حضور انسان در این منطقه بیش از این است. پس از عبور از راه زمینی، نخستین آمریکاییها در کنار سواحل اقیانوس آرام مسیر جنوب در پیش گرفتند. در ابتدا تصور میشد تمدن کلویس که ۱۱٬۰۰۰ قبل از مسیح به وجود آمد، نشانگر نخستین موج سکونت انسانی در قاره آمریکاست. اما جدیدا شواهدی از تمدنهای «پیشا-کلویسی» هم پیدا شده که در یکی از آنها ابزارهایی متعلق به ۱۵٬۵۵۰ سال پیش یافت شدهاست. این محتمل است که این یافتهها مربوط به نخستین موج از سه موج بزرگ مهاجرت انسانی به آمریکای شمالی است.
با گذر زمان، تمدنهای بومی آمریکای شمالی رشد پیدا کردند و برخی، مانند تمدن میسیسیپی، در کشاورزی پیشرفت کردند، بناهای بزرگ به جا گذاشتند و برای خود دولت تشکیل دادند. تمدن میسیسیپی که از مرز مکزیک تا فلوریدا گسترده بود، در سالهای ۸۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی به اوج خود رسید. دولت-شهر کاهوکیا که در این تمدن واقع بود، مهمترین سایت باستانشناسی پیشاکلمبی در مرزهای امروز ایالات متحده است. در منطقه چهار گوشه، تمدن پوئبلو قرار داشت که در نتیجه قرنها آزمایش در کشاورزی به وجود آمده بود.
۳ مورد از میراثهای جهانی یونسکو در ایالات متحده متعلق به تمدن پوئبلو است: پارک ملی میزا ورده، پارک ملی تاریخی فرهنگ چاکو و تائوس پوئبلو. همچنین کندهکاریهای زمینی متعلق به بومیان آمریکا در پوتری پوینت هم توسط یونسکو به عنوان میراث جهانی به رسمیت شناخته شدهاست. در منطقه دریاچههای بزرگ، اتحادیه ایروکوا وجود داشت که مابین قرون دوازدهم تا پانزدهم میلادی به وجود آمده بود. قبایل الگونکیان که به شکار، تلهگذاری و تا حدی زراعت میپرداختند هم مهمترین قبایل سواحل اقیانوس اطلس بودند.
با پیشروی استعمارگران اروپایی در قلمروی امروز ایالات متحده، زمینهای بومیان معمولا فتح میشد یا آنان از سرزمینهایشان رانده میشدند. جمعیت سرخپوستان پس از ورود اروپاییها به قاره آمریکا به شدت کاهش پیدا کرد که دلایل مختلفی داشت. از جمله آن شایع شدن بیماریهایی چون آبله و سرخک در میانشان بود.
برآورد جمعیت بومیان آمریکای شمالی در زمان ورود اروپاییان دشوار است. داگلاس اچ. اوبلیکر از مؤسسه اسمیتسونین معتقد است که ۹۲٬۹۱۶ نفر در ایالتهای جنوبی مجاور اقیانوس اطلس زندگی میکردند و ۴۷۳٬۶۱۶ نفر در ایالاتهای خلیجی، اما بیشتر محققان دانشگاهی این تخمین را خیلی کم میدانند. هنری اف. دوبینز، انسانشناس، معتقد است که جمعیت سرخپوستان بسیار بیشتر بودهاست؛ او میگوید در سواحل خلیج مکزیک ۱٬۱۰۰٬۰۰۰ نفر زندگی میکردند، ۲٬۲۱۱٬۰۰۰ نفر بین فلوریدا و ماساچوست، ۵٬۲۵۰٬۰۰۰ نفر در دره میسیسیپی و ۶۹۷٬۰۰۰ نفر در شبهجزیره فلوریدا.
در نخستین روزهای استعمار، بسیاری از اروپاییان با کمبود غذا، بیماری و حملات سرخپوستان روبرو شدند. همچنین سرخپوستان معمولا با دیگر قبایل بومی در جنگ بودند و با اروپاییها در جنگهای استعماریشان متحد میشدند. در بسیاری از موارد، مهاجران و بومیان به یکدیگر نیاز داشتند. اروپاییها غذا و پوست حیوان خریداری میکردند و سرخپوستان اسلحه، مهمات و دیگر محصولا اروپایی را. بومیان به بسیاری از مهاجران یاد دادند که ذرت، لوبیا و کدو را پرورش دهند و میسیونرهای اروپایی «متمدن» کردن سرخپوستها را مهم میدانستند و سبک زندگی و شیوههای کشاورزی اروپایی را در میانشان تبلیغ میکردند.
اولین گروهی که به صورت پیوسته به ایالات متحده امروزی رسیدند، کنکیستادورهای اسپانیایی مانند خوان پونسه د لئون که در ۱۵۱۳ از فلوریدا بازدید کرد، بودند. پیش از او، کریستف کلمب به سفری در سال ۱۴۹۳ در پورتوریکو پیاده شده بود. اسپانیاییها نخستین سکونتگاهها را در فلوریدا و نیومکزیکو در مناطقی چون سنت آگوستین و سانتافه به پا کردند. فرانسویها در کرانه رود میسیسیپی ساکن شدند. حضور انگلیسیها در آمریکای شمالی با سکونت در ویرجینا در ساحل شرقی ایالات متحده در جیمزتاون در ۱۶۰۷ و حضور زائران در پلیموت در ۱۶۲۰ آغاز شد. بسیاری از مهاجران مسیحیهایی بودند که به برای فرار از آزارهای مذهبی به دنیای جدید مهاجرت کرده بودند. نخستین مجمع منتخب قانونگذار قاره آمریکا، مجلس بورگسها بود که در ۱۶۱۹ تاسیس شد. زائران پیش از پیاده شدن پیمان میفلاور را امضا کردند و دستورهای بنیادین کنتیکت برقرار گردید که به الگویی برای خودمختاری و حاکمیت قانون در سراسر مستعمرات آمریکایی تبدیل شد.
بیشتر کسانی که در همه مستعمرات ساکن شدند، کشاورزان خرده زمیندار بودند، هرچند برخی صنایع نیز در آنجا شکل گرفتند. کشاورزی نقدی شامل تنباکو، برنج و گندم میشد و صنایعی چون ماهیگیری، خز و الوار رشد کردند. تولیدکنندگان به ساخت نیشکر و کشتی هم پرداختند و تا اواخر دوران استعماری، آمریکاییها یک هفتم صادرات آهن دنیا را در دست داشتند. شهرها در کنار سواحل ساخته شدند تا اقتصادهای محلی را حمایت کنند و نقش مرکز تجارت را داشته باشند. مدتی بعد مهاجران اسکاتلندی-ایرلندی و دیگران هم به مهاجران انگلیسی پیوستند و چون زمینهای کنار ساحل گران شد، آنانی که از بیگاری آزاد شده بودند، زمینهای مناطق غربیتر را تصاحب کردند.
موج بزرگی از خرید برده توسط تجار خصوصی انگلیسی آغاز شد. از آنجا که بیماریهای کمتری بود و غدا و رفتار صاحبان هم بهتر بود، امید به زندگی بردگان در آمریکای شمالی بسیار بالاتر از مناطق جنوبیتر بود که منجر به افزایش شدید شمار بردگان شد. دیدگاه جامعه مستعمراتی در ربط با پیامدهای دینی و اخلاقی بردهداری متفاوت بود و مستعمرات قوانینی له یا علیه این عمل صادر کردند. اما در آغاز قرن ۱۸، استفاده از بردههای آفریقایی جایگزین بیگاری شده بود، به خصوص در جنوب.
با ایجاد استان جرجیا در ۱۷۳۲، مستعمرات سیزدهگانه که در آینده به ایالات متحده آمریکا تبدیل شدند، کامل شده و توسط بریتانیا به عنوان متعلقات فرادریایی اداره میشدند. همه مستعمرات دولتهای محلی خودشان را داشتند، با انتخاباتی که بیشتر مردان آزاد میتوانستند در آن شرکت کنند. با نرخ باروری شدیدا بالا، نرخ مرگ پایین و مهاجرت گسترده، جمعیت مستعمرات به شدت افزایش پیدا میکرد و سرخپوستان تقریبا کم جمعیت در اقلیت قرار گرفتند. جنبشی برای احیای ارزشهای مسیحی موسوم به بیداری بزرگ در دهههای ۱۷۳۰ و ۱۷۴۰ به راه افتاد که علاقه به دین و البته آزادی دینی را افزایش داد.
در جریان جنگ هفتساله (معروف به جنگ فرانسویان و سرخپوستان در ایالات متحده) بریتانیا موفق شد کانادا را از فرانسه فتح کند اما جمعیت فرانسوی زبان آن به لحاظ سیاسی نسبت به مستعمرات جنوبیتر در انزوا باقی ماندند. در ۱۷۷۰، مستعمرات سیزدهگانه ۲٫۱ میلیون جمعیت داشتند (صرف نظر از سرخپوستان) که حدود یک سوم جمعیت بریتانیا بود. با وجود اینکه مهاجرت ادامهدار بود، اما در دهه ۱۷۷۰ تنها بخش اندکی از آمریکاییها خارج از خود آمریکا متولد شده بودند. فاصله زیاد میان مستعمرات و بریتانیا منجر به خودمختاری آنان شد اما به دلیل موفقیتهای زیادشان، پادشاهان بریتانیا به دفعات تلاش کردند قدرت خود را در آنجا برقرار سازند.
در ۱۷۷۴، یک کشتی نیروی دریایی اسپانیا به نام سانتیاگو تحت هدایت خوان پرز در یکی از ورودیهای ونکوور لنگر گرفت. با وجود اینکه اسپانیاییها از کشتی خود پیاده نشدند، سرخپوستان در ازای آبالون کالیفرنیایی، به تجارت خز با آنان پرداختند. در آن زمان، اسپانیا انحصار تجارت آمریکای شمالی و آسیا را در دست داشت و امتیازات محدودی به پرتغال میداد. زمانی که روسیه تلاش کرد در آلاسکا تجارت خز راه اندازد، اسپانیاییها آنها را به چالش کشیدند و سفر پرز از سفرهای پرشمار آنان به مناطق شمال غربی اقیانوس آرام بود. کاپیتان جیمز کوک در سومین و آخرین سفر خود، به نخستین اروپایی که با هاوایی ارتباط برقرار کرد، تبدیل شد. سفر آخر کاپیتان کوک همچنین شامل سفر در کرانههای آمریکای شمالی و آلاسکا در پی یافتن گذرگاهی در شمال غربی هم بود که حدود ۹ ماه به طول انجامید.
جنگ انقلاب آمریکا نخستین جنگی استعماری بود که به صورت موفقیتآمیز منجر به استقلال یک مستعمره از یک قدرت اروپایی شد. جمهوریخواهی در میان آمریکاییها رشد پیدا کرده بود و بر آن بودند که دولت باید بر پایه خواسته مردم که از طریق مراجع قانونگذار محلی بیان میشد، برپا شود. آنها «حقوق مردان انگلیسی» را میخواستند و شعار «بدون نمایندگی، مالیاتی در کار نیست» سر میدادند. اما بریتانیاییها اصرار داشتند که امپراتوری را از طریق پارلمان اداره کنند و مناقشه در نهایت منجر به جنگ شد.
اعلامیه استقلال آمریکا که فحوای آن «عدم محافظت از حقوق اساسی آمریکاییها توسط بریتانیای کبیر» بود توسط دومین کنگره قارهای به اتفاق آرا تصویب شد. از آن زمان تاکنون، چهارم ژوئیه بهصورت سالانه به عنوان روز استقلال ایالات متحده جشن گرفته میشود. در ۱۷۷۷، دولتی غیرمتمرکز بر پایه اصول کنفدراسیون تشکیل شد که تا ۱۷۸۹ بر سر کار بود.
پس از پیروزی قطعی آمریکایی-فرانسوی در نبرد یورکتاون در ۱۷۸۱، بریتانیا پیمان صلح ۱۷۸۳ را اعلام کرد؛ استقلال آمریکا توسط جامعه بینالملل به رسمیت شناخته شد و تمام سرزمینهای شرق رود میسیسیپی به این کشور واگذار شد. قانون اساسی ایالات متحده آمریکا در سال ۱۷۸۷ تدوین شد و تا ۱۷۸۸ توسط ایالاتها مورد پذیرش قرار گرفت. دولت فدرال به سال ۱۷۸۹ در ۳ شاخه مجزا به وجود آمد تا از طریق چک و بالانس، از تمرکز قدرت جلوگیری شود. جرج واشینگتن که ارتش قارهای را در جنگهای استقلال رهبری کرده بود، تحت قانون اساسی جدید به عنوان اولین رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد. حقوق طبیعی و قانونی که مانع از محدودیتهای شخصی توسط دولت فدرال میشد و برخی محافظتهای قانونی را ضمانت میکرد، در ۱۷۹۱ به جریان افتاد.
با وجود اینکه تجارت جهانی برده از ۱۸۰۸ توسط دولت فدرال ممنوع اعلام شده بود، زراعت پرسود پنبه در جنوب عمیق پس از ۱۸۲۰ رشد شدیدی داشت و در پی آن جمعیت بردگان هم افزایش پیدا کرد. در جریان بیداری بزرگ دوم طی سالهای ۱۸۰۰–۱۸۴۰، میلیونها نفر در آمریکا به مسیحیت پروتستان انجیلی درآمدند. در شمال، این موضوع منجر به جنبشهای اصلاحات اجتماعی شامل لغو بردهداری شد. در جنوب، متدیستها و باپتیستها میان بردهها به تبلیغ مسیحیت پرداختند.
تمایل ایالات متحده برای فتح مناطق غربی قاره منجر به شروع جنگهایی طولانی به نام جنگهای سرخپوستان شد. خرید لوئیزیانا از فرانسه در ۱۸۰۳ مساحت کشور را تقریبا دو برابر کرد. جنگ ۱۸۱۲ که در پی برخی مسائل روی داد و با پیروزی هیچ کدام از طرفین به پایان نرسید، باعث تقویت ملیگرایی آمریکایی شد. برخی برخوردهای نظامی در ۱۸۱۹ اسپانیا را مجبور به امضای پیمان فلوریدا کرد که این منطقه و سایر قلمروهای خلیجی خود را به ایالات متحده ضمیمه کرد. نیروی بخار نیز به گسترش قلمروی ایالات متحده یاری رساند، زمانی که کشتیهای بخاری شروع به کشتیرانی در راههای آبی بزرگ آمریکا کردند. مدتی بعد راههای ریلی در سراسر کشور سر برآوردند.
در میان سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۸۵۰، اصلاحاتی موسوم به دموکراسی جکسونی انجام پذیرفت که باعث شد تا حق رای به بیشتر مردان سفید پوست بالای ۲۱ سال داده شود؛ این موضوع باعث به وجود آمدن «نظام حزب دوم» شد که در طی آن دموکراتها و ویگها میان سالهای ۱۸۲۸ تا ۱۸۵۴ احزاب حاکم بر سیاست این کشور شوند. «گذر اشکها» در دهه ۱۸۳۰ نمونهای از پیامدهای قانون جابهجایی سرخپوستان و جابهجایی اجباری سرخپوستان و اسکان داده شدن آنها در منطقه اختصاصی سرخپوستی بود. ایالات متحده در ۱۸۴۵ جمهوری تگزاس را ضمیمه کرد؛ این اتفاق در دوره گسترشطلبی تحت تاثیر عقیده «مانیفست سرنوشت» روی داد. پیمان ارژون با بریتانیا در ۱۸۴۶ باعث شد که ایالات متحده سرزمینهای شمال غربی کنونیاش را تحت کنترل بگیرد.. پیروزی در جنگ آمریکا و مکزیک منجر شد که مکزیک مجبور شود کالیفرنیا و ایالتهای کنونی جنوب غربی آمریکا را به این کشور واگذار کند. تب طلا در کالیفرنیا در ۱۸۴۸–۴۹ منجر به موجی از مهاجرتها به سواحل اقیانوس آرام گردید که نتیجه آن نسلکشی سرخپوستان در کالیفرنیا و ایجاد ایالاتهای غربی بود. پس از جنگ داخلی، راههای ریلی سراسرقارهای نقلمکان را برای مهاجران سادهتر کرد، تجارت داخلی را رونق بخشید و درگیری با سرخپوستها را افزایش داد. در ۱۸۶۹، «سیاست صلح» به سرخپوستها وعده داد که به آزار آنها پایان داده شود، از جنگ جدید اجتناب گردد و به آنها شهروندی ایالات متحده داده شود. با این حال درگیریهای گسترده با سرخپوستها تا آغاز قرن بیستم در غرب این کشور ادامه داشت.
قاره آمریکا توسط کریستف کلمب و در سال ۱۴۹۲ کشف شد اما او به اشتباه فکر کرد که آنجا هندوستان است اما مدتها بعد آمریگو وسپوچی اعلام کرد که این قاره جدیدی است. اما تاریخ آمریکا بهعنوان یک کشور مستقل به سال ۱۷۸۳ میلادی بازمیگردد که در آن آمریکا بر طبق معاهدهٔ پاریس به رسمیت شناخته گردید.
قبل از اعلام استقلال آمریکا در سال ۱۷۷۶، آمریکا مجموعهای از مستعمرات اروپایی بود. بهطور مثال، اسپانیاییها در منطقهٔ فلوریدای امروزی ساکن شدند، بریتانیاییها شهر جیمزتاون در ویرجینیای امروزی را آباد کردند، هلندیها نیو آمستردام را که اکنون نیویورک خوانده میشود ساختند، و فرانسویها نیز در ایالت جنوبی لوئیزیانا و اطراف رودخانه میسیسیپی ساکن شدند. ایالت تگزاس بهطور نمونه در تاریخ خود زیر شش پرچم مختلف قرار داشتهاست.
به تدریج با رشد و توسعه کشور، بخشهای زیادی از مستعمرات سیزدهگانه رفته رفته شاهد درگیری و شورش علیه حکومت بریتانیا شدند. بدین ترتیب جنگهای انقلاب آمریکا از آوریل ۱۷۷۵ با نبردهای لکسینگتون و کنکورد آغاز شد، و سرانجام در سال ۱۷۸۳ در پی امضای قرارداد صلح با بریتانیا پایان یافت. نهایتاً استقلال ۱۳ مستعمرهٔ آمریکای شمالی با صدور اعلامیه استقلال آمریکا در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ محقق شد. در این دوره آمریکا متشکل از ۱۳ ایالت خودمختار بود که تعارض قوانین هر ایالت مانند مالیات بر واردات باعث رکود اقتصادی و در نتیجه شورشهایی مانند شورش شیز شد به همین دلیل ۵۵ نماینده از ۱۲ ایالت (به جز رودآیلند) در فیلادلفیا منجمله جرج واشینگتن، بنجامین فرانکلین و جیمز مدیسون قانون اساسی ایالات متحده آمریکا را تصویب کردند که اکنون نیز قانون اساسی آمریکا است و از آن موقع ۲۵ اصلاحیه خوردهاست.
با شروع قرن جدید و انتقال پایتخت از فیلادلفیا به واشینگتن، دی.سی. و خرید لوئیزیانا در سال ۱۸۰۳ وسعت آمریکا شروع به گسترش بسیاری نمود، و بریتانیا که موقعیت خود را در خطر میدید در سال ۱۸۱۲ بار دیگر به آمریکا قشون کشی کرده و پایتخت جدید آمریکا را به آتش کشانید، اما موفق به استقرار در منطقه نگردید. دو واقعهٔ بزرگ و پرتنش دیگر در تاریخ آمریکا در قرن نوزدهم یکی جنگ داخلی آمریکا و دیگری ترور آبراهام لینکلن در دهه شصت و پس از اعلامیه آزادی بردگان با استفاده از متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا توسط وی بود. سال ۱۸۶۱ شاهد جنگ داخلی آمریکا بود که با ۶۰۰٬۰۰۰ تلفات و ۵۰۰٬۰۰۰ نفر زخمی، خونینترین جنگ در تاریخ این کشور بودهاست. علت این جنگ به عدول ایالتهای جنوبی مشهور به ایالات مؤتلفه آمریکا از حاکمیت مرکزی فدرال آمریکا بازمیگردد که خواهان اختیارات مستقل (از جمله ادامه و گسترش اقتصاد برده داری) در اداره ممالک خود بودند. این جنگ در سال ۱۸۶۵ با پیروزی شمالیها به فرماندهی یولیسیز سایمن گرانت بر رابرت ای لی، پایان گرفت. آمریکا در سالیان بعد از جنگ داخلی خود را مشغول به کشورگشایی (همانند خرید آلاسکا از روسیه) و توسعه صنعت و اقتصاد در سطح جهانی کرد. جنگ جهانی اول که هیچ صدمهای به آمریکا وارد نگردانید دلیل رشد و ترقی هر چه سریعتر کشور گشت تا اینکه حادثه سقوط بازار آزاد آمریکا در ۱۹۲۹ آغازگر یک دوره رکود اقتصادی چند ساله محسوب میگردد که در آن نزدیک به یک چهارم جمعیت آمریکا شغلهای خود را از دست دادند.
با پیروزی و غلبهٔ متفقین در جنگ جهانی دوم و شکست نهایی آلمان نازی در این جنگ و تخریب شدید زیرساختهای اقتصادی و صنعتی اروپا، آمریکا که باز کمترین خسارات را متحمل شده بود، بهعنوان قدرت بزرگ جهانی پدیدار شد. حذف شدن اتحاد جماهیر شوروی از صحنهٔ رقابت با آمریکا در میادینی چون جنگ سرد، جنگ ویتنام، و جنگ کره، عملاً آمریکا را رفته رفته در موقعیت منحصربهفردی در جهان قرار داد. وقایع یازدهم سپتامبر آغازگر دوران جدیدی از تمرکز و حضور نظامی آمریکا در کشورهای خاورمیانه و افغانستان بود که تا به امروز ادامه دارد.
ایالات متحدهٔ آمریکا در نیمکرهٔ غربی زمین، و در شمال قارهٔ آمریکا واقع است. این کشور از ۴۸ ایالت همجوار، و دو ایالت جدا از دیگران (شبه جزیره آلاسکا در شمال شرق قارهٔ آمریکا و مجمعالجزایر هاوایی در اقیانوس آرام) تشکیل شدهاست. همچنین، در دو منطقهٔ حوزهٔ دریای کارائیب، و نیز بخشهایی از اقیانوس آرام، جزایر کوچک و پراکندهای وجود دارند که قلمرو آمریکا محسوب میشوند، ولی به گونهای خودگردان اداره میشوند (مانند پورتو ریکو).آلاسکا بزرگترین و رودآیلند کوچکترین ایالت در آمریکا میباشند.
قسمتی از رشته کوههای راکی در غرب آمریکا قرار گرفتهاست که بزرگترین قله آن در ایالت کلرادو قرار دارد. مرتفعترین نقطه در آمریکا قله کوه مک کینلی (۶۱۹۴ متر) در آلاسکا میباشد. در ۴۸ ایالت پایین نیز مرتفعترین قله بر فراز کوه ویتنی (۴۴۲۱ متر) در کالیفرنیا قرار دارد. رود میسیسیپی بزرگترین و مهمترین رودخانه آمریکای شمالی و چهارمین رودخانه طولانی جهان در آمریکا قرار دارد. این رودخانه که به رود میزوری میپیوندد، نقش تجاری و اقتصادی مهمی برای آمریکا دارد. قسمتی از آبشارهای نیاگارا در مرز بین آمریکا و کانادا قرار دارد و از جاذبههای طبیعی توریستی در آمریکا بهشمار میرود. از نظر کل وسعت آب و خاک، آمریکا بعد از روسیه و کانادا، سومین کشور پهناور جهان است.
ایالات متحدهٔ آمریکا از شمال با کشور کانادا، و در جنوب با کشور مکزیک مرز خاکی دارد. این کشور در شمال غرب قارهٔ آمریکا و سواحل آلاسکا نیز با روسیه مرزهای مشترک آبی دارد. ۴۸ ایالت بههم پیوسته که خاک اصلی آمریکا را تشکیل میدهند، از شرق و جنوب شرقی به اقیانوس اطلس و خلیج مکزیک، و از غرب به اقیانوس آرام منتهی میشوند. ایالت آلاسکا نیز از شمال به اقیانوس منجمد شمالی، از غرب به تنگهٔ برینگ، و از جنوب غربی به اقیانوس آرام ختم میشود. مجمعالجزایر هاوایی هم در جنوب غرب خاک اصلی آمریکا و در اقیانوس آرام واقع شدهاند.
مناطق جغرافیایی و فرهنگی ایالات متحدهٔ آمریکا عبارتاند از: نیو انگلند، ایالتهای ساحلی اقیانوس اطلس، ایالتهای جنوب، ایالتهای غرب میانه (میدوست)، ایالتهای جنوب غربی آمریکا و ایالتهای غرب. کشور ایالات متحدهٔ آمریکا در مجموع ۹٬۸۲۶٬۶۳۰ کیلومتر مربع وسعت دارد[ که البته ۴۷۰ هزار کیلومتر آن را جزایر پراکنده و تحت قلمرو آمریکا در اقیانوس آرام و دریای کارائیب تشکیل میدهند. جمعیت ایالات متحده آمریکا بر پایه برآورد سال ۲۰۲۰ در حدود ۳۳۰ میلیون نفر تخمین زده شدهاست. نرخ کلی باروری در ایالات متحده آمریکا بر پایه برآورد سال ۲۰۱۷ در حدود ۱٫۸۷ (۱۴۳ام) فرزند برای هر زن است. بر اساس آمار منتشرهٔ سال ۲۰۰۳، ترکیب نژادی مردم ایالات متحده آمریکا، بدین شرح است:
سفیدپوست: ۸۱٪
سیاهپوست (آمریکاییهای آفریقاییتبار): ۱۲٫۹٪
زردپوست: ۴٫۲٪
سرخپوستان آمریکایی: ۱٪
بومیان هاوایی و جزایر پاسفیک: ۰٫۲٪
در این آمار، نژاد اسپانیاییتبار (موسوم به هیسپانیک، یا لاتینو) همراه با نژاد سفید محاسبه شدهاست. بر اساس بررسی سال ۲۰۰۰ مهاجران کشورهای دیگر به ترتیب جمعیت برابر بودند:مکزیک(۱۷۳٬۹۱۹ مهاجر)، چین(۴۵٬۶۵۲)، فیلیپین(۴۲٬۴۷۴)، هند(۴۲٬۰۴۶)، ویتنام(۲۶٬۷۴۷)، السالوادور(۲۲٬۵۷۸)هائیتی(۲۲٬۳۶۴)، کوبا(۲۰٬۸۳۱)، جمهوری دومینکن(۱۷٬۵۳۶)، روسیه(۱۷٬۱۱۰)، جامائیکا(۱۶٬۰۰۰)کانادا(۱۶٬۲۱۰)، کره(۱۵٬۸۳۰)، اوکراین(۱۵٬۸۱۰)، پاکستان(۱۴٬۵۳۵)، کلمبیا(۱۴٬۴۹۸)، بریتانیا(۱۳٬۳۸۵)، بوسنی و هرزگوین(۱۱٬۸۲۸)، گواتمالا(۹٬۹۷۰)، ایران(۸٬۹۱۵ بنگرید به ایرانیان مقیم آمریکا)
کشور ایالات متحدهٔ آمریکا دارای زبان رسمی نیست، گرچه انگلیسی آمریکایی نقش زبان ملی را دارد و در عمل نیز زبان اصلی کشور است. یکی از پیشنیازهای مهاجرت و اقامت در آمریکا برای خارجیان، تسلط نسبی به زبان انگلیسی است.
انگلیسی زبان دولت و کسب و کار آمریکاست و همینطور زبان بسیاری از کارهای روزانه مردم.
بیش از ۳۰ ایالت، این زبان را زبان رسمی خود کردهاند اما دولت فدرال زبان رسمی ندارد. فعالیتهایی برای به رسمیت شناختن انگلیسی بهعنوان زبان رسمی دولتی نیز در جریان است.در سالهای ۱۹۸۱ و ۲۰۰۶ میلادی سناتورهای آمریکایی سعی کردند که برای آمریکا زبان رسمی تعریف کرده و انگلیسی را به عنوان زبان رسمی معرفی کنند که تلاششان با شکست روبهرو شد.زبانهای
مرسوم در آمریکا به ترتیب عبارتاند از:
انگلیسی آمریکایی: ۸۲٫۱٪
اسپانیایی: ۱۰٫۷٪
سایر زبانهای هندواروپایی: ۳٫۸٪
زبانهای آسیایی و اقیانوسیه: ۲٫۷٪
سایر زبانها: ۰٫۷٪
نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا در چارچوب یک قانون اساسی و به صورت یک نظام فدرالی است که از ویژگیهای حکومتی این کشور بهشمار میرود. سیستم تفکیک قوا در این کشور به شکل کاملاً بارزی به مرحله اجرا درآمدهاست. بنیانگذاران و نویسندگان اعلامیه استقلال ایالات متحدهٔ آمریکا و قانون اساسی ایالات متحده به دلیل نگرانی از ظهور نظام سلطنتی اروپایی که در آن پادشاه قدرت مطلق را در دست داشت، نظام سیاسی جدید خود را به گونهای طراحی کردند که در آن فرد یا نهادی نتواند قدرت مطلق بدست آورد. این قوانین همچنین طوری در نظر گرفته شدهاند که از قدرت گرفتن بیش از حد اکثریت بر اقلیتها، و نیز هر یک از شاخههای ۳گانهٔ قدرت ممانعت به عمل آورد.
بر اساس قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، قوهٔ مقننه یا کنگره ایالات متحدهٔ آمریکا از دو مجلس تشکیل شدهاست که مسؤولیت قانونگذاری را بهطور کامل بر عهده دارند: مجلس نمایندگان و مجلس سنا. بر اساس نظام انتخاباتی آمریکا، نمایندگان با رأی مستقیم و برابر مردم انتخاب میشوند.
رئیسجمهور ایالات متحدهٔ آمریکا نیز بهعنوان رئیس قوهٔ مجریه و فرمانده کل قوا با رأی مستقیم مردم و از طریق آرای هیئت گزینندگان انتخاب میشود و در برگزیدن مشاورانش بهعنوان وزرا اختیارات تام دارد. در حقیقت رئیسجمهور، نیازی به کسب رأی اعتماد از کنگره ندارد و کنگره نیز متقابلاً نمیتواند با رأی عدم اعتماد، هیئت دولت یا وزرا را برکنار کند.سومین شاخه از نظام سیاسی آمریکا، سیستم حقوقی ایالات متحدهٔ آمریکا است که کاملاً مستقل عمل میکند و نه قوهٔ مجریه و نه قوهٔ مقننه نمیتوانند بر روند تصمیمگیریهای آن تأثیر بگذارند. به عبارت دیگر، رئیسجمهور یا کنگره نمیتوانند مصوبات قانونی دیوان عالی فدرال ایالات متحدهٔ آمریکا را باطل اعلام کنند یا از اجرای آنان سر باز زنند. نظام حزبی در ایالات متحدهٔ آمریکا نیز در شکلدهی به سیاست و حکومت این کشور، نقش مهمی دارد.
ایالات متحده آمریکا به کمک تواناییهای اقتصادی و نظامی قابل توجه خود، نقش مهمی را درسیاست جهانی ایفا میکند. این کشور عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل است و دفتر مرکزی سازمان ملل در شهر نیویورک قرار دارد. به استثنای کشورهای ایران، کره شمالی و سودان، کوبا، ونزوئلا و بولیوی، سایر کشورها دارای روابط دیپلماتیک رسمی با آمریکا هستند. آمریکا به وسیلهٔ قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی و سازمان کشورهای آمریکایی با همسایگان خود (کانادا و مکزیک) روابط نزدیکی دارد. دولت این کشور هرساله میلیاردها دلار کمک مالی برای توسعه کشورهای دیگر اختصاص میدهد، اما درصد این کمکها از تولید ناخالص ملی نسبت به دیگر کشورهای کمککننده، پائین است.
رئیسجمهور آمریکا یکی از عوامل اصلی تعیینکنندهٔ جهتهای کلی سیاست خارجی آمریکا است. بسیاری از مدارک و اسناد دوران هر رئیسجمهور امروزه در کتابخانههای ویژه هر رئیسجمهور موجود است. کنگره آمریکا بودجههای کمکهای خارجی را تعیین میکند، تحریمهای خارجی وضع میکند، و به کمک کمیتههای ویژه ای در مسائل سیاست خارجه اختیارات بررسی و بازبینی امور ویژه (همانند بررسی عملکرد افراد در ماجرای مکفارلین) را دارد.
بسته به نوع حزب یا گروه در قدرت در هر برهه از زمان (همانند حزب دموکرات یا حزب جمهوریخواه)، سیاست خارجهٔ آمریکا تحت تأثیر تحولات و گرایشهای خاص آن حزب یا گروه قرار میگیرد. گروههای لابی نیز دارای قدرت نفوذ زیادی در تصمیمگیریهای سیاست خارجه هستند. کشور آمریکا ۵۰ ایالت دارد که هرکدام از آنها بنا بر سامانهٔ فدرالیِ حاکم، دارای سطح بالایی از خودگردانی هستند. تا سال ۲۰۲۱ ایالت (۵۱مین) میتواند مجمعالجزایر پورتوریکو باشد که با موافقت کنگره در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۸ مقدمات آن آغاز شدهاست.
البته ناحیهٔ واشینگتن، دی.سی. جزو هیچیک از ایالات آمریکا نیست و در منطقهٔ خودمختار کلمبیا قرار دارد. ناحیهٔ کلمبیا، در اصل بخشی از ایالات مریلند و ویرجینیا بود که در سال ۱۷۹۰ برای تأسیس مرکز آمریکا، یعنی شهر واشینگتن، دی.سی. در نظر گرفته شد. اگر لس آنجلس بزرگ را متشکل از ریورساید، سن برناردینو، انتاریو، لانگ بیچ، سنتا آنا و خود شهر لس آنجلس حساب کنیم، این منطقه شهری بیش از ۱۷٬۸۰۰٬۰۰۰ سکنه خواهد داشت که پس از کلانشهر نیویورک بزرگترین منطقه شهری ایالات متحده خواهد بود.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی در ایالات متحده آمریکا نزدیک به ۱۶۰٬۰۰۰ دانشجو در ۱٬۰۰۰ دانشگاه در سرتاسر کشور مشغول به تحصیل بودند. برخی از موسسات دانشگاهی آمریکا (همانند دانشگاه تنسی بهطور نمونه) قبل از تأسیس ایالتی که در آن واقع بودند تأسیس شدند.
امروزه هزینهٔ آموزش و تحصیلات در سطوح مدرسهای و متوسطه در ایالات متحده را اکثراً دولت پرداخت میکند. ایالات متحده با داشتن قریب به ۵٬۸۰۰ دانشگاه یا مؤسسه آموزش عالی تقریباً امکان تحصیلات در سطوح آموزش عالی را برای تمامی افراد جامعه فراهم کردهاست. وامهای کمبهره، کمک هزینههای بلاعوض، و انواع بورسهای تحصیلی، از اقسام راههاییاند که دانشجویان اقدام به پرداخت شهریههای خود میکنند. در این میان دانشگاه ایالتی اوهایو با داشتن بیش از ۵۳٬۷۱۵ دانشجو در یک پردیس، پرجمعیتترین دانشگاه آمریکا محسوب میشود. در میان آمریکاییان بالای ۲۵ سال، ۸۴٫۶ درصد از دبیرستان فارغالتحصیل شدهاند، ۵۲٫۶ درصد وارد کالج، دانشگاه یا مؤسسات دیگر آموزش عالی شدهاند، ۲۷٫۲ درصد مدرک کارشناسی دریافت کردهاند، و ۹٫۶ درصد دارای مدارک کارشناسی ارشد و بالاتر هستند.
تقریباً ۹۹ درصد آمریکاییان دارای حداقل سواد پایه هستند. در طبقهبندی سازمان ملل متحد، شاخص آموزشی در کشور ایالات متحده ۰٫۹۷ است که در رتبه دوازدهم جهانی جای دارد. در سال ۲۰۱۲ ایالات متحده آمریکا در میان کشورهای دنیا از نظر تعداد تحصیل کردگان آموزش عالی به نسبت جمعیت در رتبه چهارم جهان قرار داشت.
پژوهش و توسعه در آمریکا در دو جبهه دولتی و خصوصی با هم رقابت میکنند. سیلیکونولی نمونه بارزی از فعالیتهای بخش خصوصی در توسعه صنعت و فناوری آمریکاست. از سوی دیگر مراکز ملی همانند آزمایشگاههای فدرال، ناسا، و مؤسسات ملی بهداشت ایالات متحده آمریکا در پیشبرد صنعت و فناوری کشور نقش کلیدی بر عهده دارند. این مراکز و سیستم وسیع دانشگاهی کشور آمریکا تولیدکننده رتبه نخست جهان در تعداد جوایز نوبل (با ۳۷۵ جایزه نوبل تا سال ۲۰۱۸) بودهاند که این تعداد از جمع تعداد جوایز نوبل کشورهای رتبه دوم (انگلیس با ۱۲۹) و سوم (آلمان با ۱۰۸) نیز بیشتر است. از این تعداد، ۲۱۹ تای آنها به تنهایی متعلق به جوایز نوبل پزشکی است و جالب اینجاست که برخی از این افراد همانند جان باردین دو بار برنده این جایزه شدهاند. آمریکا همچنین در رتبه نخست جهان در تعداد مدالهای فیلدز (۱۳ مدال تا سال ۲۰۱۸) و همچنان از نظر کل بودجه سالیانه پژوهشی در صدر جهان است.
آمریکا یکی از تنها سه کشور دنیا است که هنوز رسماً از دستگاه بینالمللی یکاها استفاده نمیکند و بلکه پایبند به واحدهای اندازهگیری بریتانیایی است. با اینحال سیستم متریک رفته رفته در صنعت و سطوح دانشگاهی به تدریج رواج مییابد. ایالات متحدهٔ آمریکا اقتصاد کاپتالیستی از نوع سرمایهداری انحصاری دارد. ویژگی بارز اقتصاد ایالات متحدهٔ آمریکا عبارت است از تسلط انحصارها در رشتههای مختلف، که بر مبنای منابع طبیعی فراوان، زیربنای توسعهیافته، تولید انبوه، و مصرف زیاد استوار است. تولید ناخالص داخلی ایالات متحدهٔ آمریکا با بیش از ۱۹ تریلیون (۱۹٫۰۰۰ میلیارد) دلار، یعنی حدود ۲۰٪ تولید ناخالص جهان، نخستین اقتصاد بزرگ جهان است.
از لحاظ حجم مبادلات، ایالات متحده بزرگترین واردکننده، و - پس از آلمان و چین - سومین صادرکنندهٔ بزرگ جهان است. کانادا، چین، مکزیک، ژاپن و آلمان، به ترتیب بزرگترین شرکای تجاری آمریکا هستند. آمریکا در دههٔ اخیر بزرگترین بدهی جهان را نیز بر شانه داشتهاست.
بزرگترین اقلام صادراتی آمریکا به ترتیب تجهیزات صنعتی (۲۹٫۸٪)، ماشینآلات (۲۹٫۵٪)، کالاهای مصرفی غیر اتومبیل (۱۲٫۴٪)، خودرو و تولیدات وابسته (۹٫۳٪)، تولیدات صنایع غذایی (۸٫۳٪)، و تولیدات صنایع هوایی (۶٫۶٪) هستند، در حالی که بزرگترین اقلام وارداتی به آمریکا کالاهای مصرفی غیر اتومبیل (۲۳٪)، سوخت (۲۲٫۱٪)، ماشینآلات (۱۹٫۹٪)، تجهیزات صنعتی (۱۴٫۸٪)، تولیدات خودرو (۱۱٫۱٪)، صنایع غذایی (۴٫۲٪)، و صنایع هوایی (۱٫۷٪) هستند.
اما بزرگترین محصولات تولیدی آمریکا مواد شیمیایی، تولیدات نفتی، فولاد، خودرو، تولیدات صنایع هوایی، ارتباطات، الکترونیک، تولیدات غذایی و مصرفی، و صنایع معدن و چوب هستند. آمریکا همچنین در تولید برق، ظرفیت پالایش نفت، ذخیرههای زغال سنگ، تولید انرژی بادی، و انرژی هستهای در جهان، رتبه نخست را دارا است. بیشتر چرخهای اقتصادی آمریکا متعلق به بخش خصوصی است، تا جاییکه بخش دولتی فقط ۱۲٫۴٪ تولید ناخالص داخلی را سالیانه باعث میشود. با اینحال ۷۵٪ تولید ناخالص ملی محصول بخش خدماتی بودهاست. با اینکه تولیدات کشاورزی آمریکا حدود ۱٪ تولید ناخالص ملی این کشور است، همین سطح تولید در رتبه نخست صادرات کل تولیدات مواد غذایی جهان قرار دارد.
بخش بهداشت و خدمات اجتماعی با داشتن ۱۶ میلیون نفر شاغل، بزرگترین بخش اشتغال آمریکا را تشکیل میدهد. از لحاظ مجموع ساعات کاری در طول سال، آمریکاییها بیشترین تعداد روز در سال را کار میکنند. با این حال در مقایسه با کشورهای صنعتی دیگر، از نظر تولید بر حسب ساعات کاری آمریکاییها از برخی کشورهای اروپایی عقب ترند.
در میان ۵۰ ایالت آمریکا، از لحاظ درآمد سرانه، ایالت نیوجرسی در رتبه اول، و ایالت میسیسیپی در رتبه آخر در مقایسه با ایالات دیگر قرار دارند. نزدیک به ۱۳٪ آمریکاییان در زیر خط فقر تعیین شده توسط دولت فدرال قرار دارند و فاصله طبقاتی بین بالاترین و پایینترین قشرها جامعه آمریکا همچنان در حال افزایش است.
در سال ۲۰۱۰ به ازای هر ۱٬۰۰۰ آمریکایی ۷۹۷ اتومبیل در این کشور وجود داشت و برابر آمار بهطور متوسط هر آمریکایی بالغ روزانه ۵۵ دقیقه (یا ۲۹ مایل) از اتومبیل استفاده میکند. اما در مقایسه با گسترهٔ اتومبیل، پایانهٔ ریلی آن به نسبت کمتر است. از نظر حمل و نقل عمومی، تنها ۹٪ از سفرها از این طریق انجام میشود در صورتی که این مقدار برای اروپا ۳۸٪است. استفاده از دوچرخه نیز نسبت به اروپا کمتر است. پنج شرکت بزرگ هواپیمایی دنیا -بر اساس تعداد مسافران- آمریکایی هستند. شرکت امریکن ایرلاینز اولین رتبه را در این میان داراست. همچنین از سی فرودگاه پرترافیک دنیا شانزده فرودگاه متعلق به آمریکاست.
آمریکا بهطور رسمی یک کشور سکولار میباشد. در ایالات متحده آمریکا بر اساس متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، دین رسمی وجود ندارد و دولت نسبت به همه ادیان و مذاهب بیطرف است، اما همین متمم نیز آزادی تمام ادیان را تضمین کردهاست. به همین دلیل است که مثلاً زنان محجبهٔ مسلمان آمریکایی اجازه حضور در مراکز دولتی و دانشگاهی کشور را از نظر قانونی دارند.[نیازمند منبع]
در سال ۱۷۷۶ با اعلامیهٔ استقلال، رسماً ایالات متحده آمریکا بنیانگذاری شد و چند سال بعد، در ۱۷۹۱، قانون اساسی فعلی آمریکا که شامل اصلاحیهٔ نخست متضمن آزادیها و حقوق مدنی (منجمله جدایی نهاد دین از نهاد حکومت، آزادی در انتخاب دین و آزادی در اجرای مناسک دینی) به تصویب رسید. به یمن کثرت و تنوع ادیان ساکنان و نیز اصلاحیهٔ نخست قانون اساسی، آمریکا هیچگاه صاحب دین رسمی و حکومتی نبود.
با وجود جدایی دین از سیاست در آمریکا، دین اهمیت ونقش مهمی در این کشور دارد که نماد آن جمله خدا را باور داریم شعار کشور آمریکا است که بر روی اسکناس دلار آمریکا نیز نقش بستهاست گروههای مذهبی قدرت اثرگذاری قابل توجهی در آمریکا دارند در دهه ۱۹۲۰ این گروهها توانستند دولت را ترغیب به ممنوعیت تولید و مصرف مشروبات الکلی کنند(متمم هجدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا ولی با افزایش خشونتها در پی گسترش قاچاق در اصلاحیه بیست و یکم برداشته شد)و بر تدریس نظریه تکامل در مدارس آمریکا به صورت محدود و در برخی ایالات محدودیت ایجاد کنند. گروههای مذهبی به خصوص پروتستانهای انجیلی و کاتولیکها، مواضع سرسختانهای را دربرابر موضوعات چون همجنسگرایی، سقط جنین و آموزش مختلط در مدارس آمریکا، اتخاذ کردهاند. بر اساس آمار سال ۲۰۰۲، ترکیب مذهبی مردم آمریکا به شرح زیر بودهاست: پروتستان ۵۲٪، کاتولیک ۲۴٪، مورمون ۲٪، یهودی ۲٪، مسلمان ۱٪، دیگران ۱۰٪، بدون دین ۱۰٪. پروتستانهای آمریکا نیز به فرقههای متعددی تقسیم میشوند. برخی از آنان میلیونها نفر را دربر میگیرند، در حالی که کلیساهای کوچک، تنها هزاران عضو دارند.
برخی از فرقههای مذهبی معروف آمریکا عبارتاند از: اپیسکوپلینها، پرسبیترینها، متدیستها، باپتیستها، یونیتارینها، مریدان مسیح، کلیسای اصلاحی هلندی، کوایکرها و کانگروگیشنالیستها.
در عرصه هنر و معماری هنرمندان آمریکایی از فرانک لوید رایت گرفته تا اندی وارهال آثار بسیار قابل توجهی در سطح جهانی خلق کردهاند. هرم لوور، کاخ مجلس ملی بنگلادش، برج خلیفه دوبی، و دروازهٔ اروپا در مادرید اسپانیا، نمونههایی از خلاقیت معماران آمریکایی در سراسر جهان است.
ادوارد مایبریج در سال ۱۸۷۸ برای نخستین بار تصاویر متحرکی را خلق کرد که اسب و بوفالوی وحشی آمریکایی را در حال دویدن نشان میداد. نخستین فیلم تجارتی آمریکا فیلمی بود که توسط دستگاه کینتسکوپ ساخت توماس ادیسون در ۱۸۹۴ در نیویورک به نمایش درآمد. از آن زمان تاکنون آمریکا دارای صنعت فیلمسازی و سینمایی بسیار بزرگی شدهاست که مرکز آن امروزه هالیوود در شهر لس آنجلس است. هالیوود امروزه با ۶۳ میلیارد دلار درآمد، ۳۵ درصد کل تولیدات صنعت فیلمسازی جهان را به خود اختصاص دادهاست. این صنعت با هنر تئاتر در آمریکا رابطهٔ تنگاتنگی دارد، اما بر خلاف سینما، مرکز هنر تئاتر همچنان در شهر نیویورک است، جاییکه عمدهترین مراکز هنرهای نمایشی در جهان در آن قرار دارند. برادوی از این لحاظ دارای شهرت و سابقهٔ بیهمتاییست.
موسیقی امروزه به شکل تولید و اجرای زنده در آمریکا دارای فعالیت بسیار زیادیست بهطوریکه در سال ۲۰۰۸ میلادی بیش از ۱۰ میلیارد دلار درآمد تنها حاصل از صنعت ضبط و فروش موسیقی در آمریکا کسب گردید. سبکهای اصیل موسیقی آمریکایی میتوان به سبکهای جاز، بلوز، هیپ هاپ و کانتری اشاره کرد. ادبیات آمریکا در مدت نسبتاً کوتاه عمر این کشور، از مشهورترین چهرههای شناخته شده ادبیات بشری را به دنیا ارزانی داشته. از مارک توین و ادگار آلن پو و رالف والدو امرسون گرفته تا ارنست همینگوی و جک لندن و امیلی دیکینسون، ادبیات آمریکا را قطعاً از نقاط درخشان فرهنگ این کشور میتوان به حساب آورد که بر هنرهای کشورهای دیگر تأثیرات فراوانی داشتهاست. از دیگر نویسندگان برتر تاریخ آمریکا میتوان تی. اس. الیوت، ویلیام فاکنر، تنسی ویلیامز، جی دی سالینجر، آیزاک آسیموف، مایکل کرایتون، و ریموند کارور را نام برد که آشنای نزدیک صاحبان قلم ادبیات جهاناند.
شاخص امید به زندگی در آمریکا حدود ۷۹/۱ سال است که در ایالت هاوایی از همه بالاتر گزارش شده. آمریکا از قطبهای بزرگ فناوری و علوم پزشکی در جهان است. بهطور نمونه از سال ۱۹۶۶ تا کنون تعداد برندگان جایزه نوبل پزشکی در آمریکا از مجموع کل دیگر کشورهای جهان بیشتر بودهاست و آمریکا به مراتب از سایر کشورها بیشتر بودجه صرف پژوهش و دارو و درمان میکند. با این وجود این امکانات لزوماً برای تمام شهروندان آمریکا بهطور مساوی قابل دسترس نیست: در سال ۲۰۱۷ بیش از ۱۲ درصد جمعیت کل کشور آمریکا فاقد بیمه درمانی بودند.
آشپزی آمریکایی همچون سرزمین آمریکا دارای تنوع و گوناگونی فراوانیست و از آشپزی آمریکایی چینی تا آشپزی مستعمرات سیزدهگانه، غذای آمریکاییان دارای طعم و خواص منحصربهفردیست که برخی از این غذاها همانند استیک و باربیکیو و چیزبرگر در دنیا محبوبیت عام دارند و برخی دیگر همانند خوراک مار زنگی، پاستای گولاش آمریکایی، پیتزای نیویورکی و گامبو کمتر در خارج از مرزهای آمریکا شهرت یافتهاند. از لحاظ تاریخی در قرن نوزدهم بیسبال بهعنوان ورزش ملی آمریکا شناخته میشد؛ و در وهله بعد فوتبال آمریکایی، بسکتبال و هاکی روی یخ ورزشهای ملی آمریکا قرار گرفتند. اما امروزه این سلیقهها توزیع متفاوت جغرافیایی دارند، میتوان امروزه از فوتبال آمریکایی به عنوان پرطرفدارترین ورزش در آمریکا نام برد.
این ورزشها در سطوح مختلف نیز برگزار میشوند. بهطور نمونه فوتبال کالجی و بسکتبال کالجی در سطوح ملی و سراسری بسیار پرطرفدارند. بوکس و اسبدوانی نیز بسیار پرطرفدارند این ورزشها و دو ورزش گلف و اتومبیلرانی (به خصوص مسابقات نسکار) نیز از جمله ورزشهای پرطرفدار در ایالات متحده هستند. ایالات متحده آمریکا در بازیهای المپیک سابقه درخشانی دارد. این کشور تاکنون هشت مرتبه به ترتیب در بازیهای سالهای ۱۹۰۴، ۱۹۳۲، ۱۹۳۲، ۱۹۶۰، ۱۹۸۰، ۱۹۸۴، ۱۹۹۶، و ۲۰۰۲ میزبان بازیهای المپیک بودهاست. در مجموع آمریکا با داشتن ۲٬۵۲۰ مدال که تاکنون در بازیهای المپیک تابستانی کسب کرده موفقترین کشور دنیا در المپیک محسوب میشود،[۱۸۳] و با داشتن ۳۰۵ مدال در بازیهای المپیک زمستانی در ردهٔ دوم جای گرفتهاست.
به غیر از ارگانهایی همانند گروه فرارسی شمارهای، صدای آمریکا، یا هیئت رئیسه سخنپراکنی|هیئت کارفرمایان پخش که توسط ارگانهای دولتی برای مخاطبین خارج از آمریکا تنظیم میشوند، اکثر رسانههای درون آمریکا یا همانند شبکههایی نظیر فاکس، اچبیاو، امتیوی، و سیانان بهطور کاملاً خصوصی و با درآمد حاصل از تبلیغات و آگهیهای تجارتی اداره میگردند، یا همانند انپیآر و پیبیاس توسط موسسات و بنیادهای خیریه تأمین مالی میگردند. از ۱۲۰۰ شبکهٔ تلویریونی آمریکا، از بزرگترین و نامدارترین آنان در تاریخ رسانههای آمریکا میتوان به ۳ شبکهٔ ایبیسی، انبیسی، و سیبیاس اشاره نمود. قدیمیترین روزنامهٔ آمریکا با تیراژ ثابت و برنامهٔ چاپ روزانه در ۳۰ مهٔ سال ۱۷۸۳ شروع به کار کرد، و فیلادلفیا ایونینگ پست نام داشت. در سال ۲۰۰۸، ۶۲۵۳ هفتهنامه و ۱۴۲۲ روزنامه در آمریکا در حال فعالیت بود.
فکت های آمریکا
۱. در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دولت آمریکا با سمی کردن الکل باعث مرگ ۱۰ هزار نفر شد.
۲. در آمریکا هر یک ساعت، یک نفر توسط رانندهی مست در تصادفات کشته میشود.
۳. آمریکاییها بهطور متوسط روزانه ۷۴۰,۴۰۰ متر مربع پیتزا میخورند!
۴. اگر شما ۱۰ دلار در جیبتان داشته باشید در حالی که هیچ قرضی ندارید، از ۲۵ درصد آمریکاییها ثروتمندتر هستید!
۵. در سال ۱۹۶۲ یک سرباز آمریکایی به مرزهای کرهی شمالی رفت و از آن پس در این کشور زندگی میکند.
۶. ۷ درصد آمریکاییها ادعا میکنند هیچ وقت حمام نکردهاند.
۷. در آمریکا سالانه حدود ۵۰ هزار نفر بهعلت استشمام دود سیگار اطرافیان، جان خود را از دست میدهند.
۸. یک آمریکایی به اندازهی ۳۲ کنیایی از منابع استفاده میکند.
۹. در هر ثانیه آمریکاییها ۴۵ کیلوگرم شکلات میخورند!
۱۰. اولین بردهدار آمریکایی یک مرد سیاهپوست بود!
۱۱. در آمریکا از هر ۳ نفر، یک نفر چاق است.
۱۲. در کل جهان ۹ میلیون نفر در زندان هستند که یک چهارم این تعداد، در آمریکا هستند!
۱۳. در آمریکا حداقل ۹۷ نفر وجود دارد که نام آنها «LOL» است!
۱۴. در سال ۱۹۶۲ آمریکا یک بمب هیدروژنی در فضا منفجر کرد که قدرت آن ۱۰۰ برابر قویتر از بمب منفجر شده در هیروشیما بود.
۱۵. در سال ۱۸۶۷ آمریکا آلاسکا را به قیمت ۷/۲ میلیون دلار ازروسیه خرید.
۱۶. کارگران آمریکایی بهطور متوسط ۴/۴ سال سر یک کار میمانند.
۱۷. در آمریکا سالانه ۸ میلیارد مرغ مصرف میشود.
۱۸. ۴۰ درصد نوزادان آمریکایی از مادرانی متولد میشوند که ازدواج نکردهاند!
۱۹. عملیاتهای نقدی شرکت اپل بیشتر از خزانهداری آمریکا است!
۲۰. در آمریکا و بخشهایی از اروپا کشیدن سیگار برای افراد کمتر از ۱۸ سال آزاد است اما آنها حق خریدن سیگار را ندارند!
۲۱. در آمریکا هر روز ۴ هزار نوجوان برای اولین بار سیگار میکشند؛ این در حالی است که روزانه هزار نوجوان آمریکایی بهصورت عادت شروع به کشیدن سیگار میکنند!
۲۲. در آمریکا سالانه از هر ۵ مرگ، یکی از آنها بهدلیل استعمال دخانیات است.
۲۳. بهمنظور تامین مصارف مردم آمریکا ۴ سیارهی زمین لازم است!
۲۴. حدود ۲۰ میلیون آمریکایی در خانههای متحرک (که اغلب روی تریلی هستند) زندگی میکنند.
۲۵. تمام فعالیتهای آمریکاییها در توییتر، در کتابخانهی کنگرهی این کشور ضبط میشود!
۲۶. خطاهای پزشکی ششمین دلیل مرگ و میر در آمریکا است!
۲۷. در آمریکا ۱۱۵ هزار سرایدار، ۸۳ هزار باربر و ۳۲۳ هزار خدمتکار با مدرک لیسانس وجود دارد!
۲۸. در آمریکا رشد قیمت کتابهای دانشگاهی بیشتر از رشد مراقبتهای بهداشتی، مسکن و تورم است!
۲۹. در آمریکا کسانی که آمریکایی-آفریقایی هستند، ۲ برابر بیشتر احتمال دارد که هدف تیراندازیها قرار بگیرند!
۳۰. تا سال ۱۸۳۶ جشن کریسمس در آمریکا غیرقانونی بود، چون یک تعطیلات باستانی غیرمسیحی در نظر گرفته میشد!
۳۱. یهودیت بعد از مسیحیت دومین دین بزرگ آمریکا است.
۳۲. در آمریکا احتمال این که فردی خودکشی کند، دو برابر بیشتر از احتمال کشته شدن توسط فرد دیگری است!
۳۳. امروزه در آمریکا تعداد افرادی که مجرد هستند بیشتر از متاهلها است.
۳۴. در آمریکا هزینهی بزرگ کردن یک کودک تا قبل از ورود به دانشگاه ۲۴۵ هزار دلار است.
۳۵. هزینهی نگهداری از یک زندانی در زندان «گوانتانامو» برای دولت ۲۷۶۸۹۰۲ دلار در سال است.
۳۶. ۸۰ درصد زمینهای «نوادا» متعلق به دولت آمریکا است.
۳۷. روسای جمهور سابق آمریکا، «جان آدامز» و «توماس جفرسون» در ۴ ژوئیهی سال ۱۸۲۶ به فاصلهی چند ساعت از یکدیگر فوت کردند!
۳۸. «The Four Corners Monument» در آمریکا تنها جایی است که متعلق به ۴ ایالت این کشور است.
۳۹. ایالت رودآیلند آمریکا با نام رسمی «the State of Rhode Island and Providence Plantations» طولانیترین نام را میان ایالتهای این کشور دارد.
۴۰. در آمریکا برای بازی «سنگ، کاغذ، قیچی» یک لیگ رسمی وجود دارد.
۴۱. تعداد کاربران آمریکایی شبکهی اجتماعی فیسبوک بیشتر از تعداد کسانی است که در انتخابات اخیر این کشور شرکت کردند!
۴۲. در آمریکا زبان رسمی وجود ندارد.
۴۳. ۶۳ درصد زندانیان آمریکایی سواد خواندن ندارند.
۴۴. تعداد کتابخانهها در آمریکا بیشتر از شعب «مک دونالد» است.
۴۵. در آمریکا در هر ثانیه ۶۰ هزار کیسهی پلاستیکی استفاده میشود.
۴۶. موز محبوبترین میوه در آمریکا است.
۴۷. در آمریکا روزانه بیش از ۱۰۰ هزار نفر بهعلت سرعت غیرمجاز جریمه میشوند.
۴۸. بزرگترین اسکناسی که آمریکا چاپ میکرد، اسکناس ۱۰ هزار دلاری بود.
۴۹. در آمریکا از هر ۲۵ نفری که به اعدام محکوم میشوند، یک نفر بیگناه است.
۵۰. در سال ۱۸۹۳ برای نام آمریکا یک اصلاحیه ارائه شد که نام پیشنهادی «ایالات متحدهی کرهی زمین» بود!
۵۱. در آمریکا از هر پنج دلاری که برای مالیات پرداخت میشود، یک دلار صرف هزینههای دفاعی و نظامی میشود.
.................................................................
آشنایی با کشورها (202) : چین
آشنایی با کشورها (201) : اسپانیا
آرشیو مطالب