𝑺𝒂𝒋𝒂𝒅 𝟕𝟐من نوجوان بودم داشتم از یک کوچه تقریبا تاریک رد میشدم که از دور دیدم 4 5 تا دوچرخه سوار با سرعت میان از سر راهشون رفتم کنار تقریبا ده ثانیه بعد یه دوچرخه سوار که از بقیه جا مونده بود با سرعت پیچید و به من خورد اصلا گیج گیج بودم اومد عذرخواهی کرد رفت من تنها بودم نزدیک پارک بودم رفتم توی پارک دیدم پیراهنم خونیه تازه اونجا متوجه شدم وقتی خوردم زمین صورت محکم خورده بود به آسفالت کلا دهان و دندان دماغم داغون شده بود سرم گیج میرفت اومدم خونه سریع رفتم توی اتاق مادرم منو نبینه میترسیدم نگران بشه تا رفتم تو اتاق یهو خوابم برد صبح که بیدار شدم دیدم مادر بالا سرم ایستاده و کل بالش خونی بود هر چی گفت علتش چی بوده بهش نگفتم چون اون پسره همسایه مون میترسیدم مادرم بره داد و بیداد راه بندازه تجربه بدی بود