دنیا آن طوری که تاکنون تصور می کردم مفهوم و قوه خود را ازدست داده بود و به جایش تاریکی شب فرمانروائی داشت.
چون به من نیاموخته بودند به شب نگاه کنم و شب را دوست داشته باشم.
زندگی با خونسردی و بی اعتنایی صورتک هرکسی را به خودش ظاهر می سازد.
گویا هر کس چندین صورت با خود دارد.
بعضی فقط یکی از این صورتک ها را دائما استعمال می کنند که طبیعتا چرک می شود و چین وچروک می خورد
و بعضی دیگر پیوسته صورتشان را تغییر می دهند ولی همین که پا به سن گذاشتند
می فهمند که این آخرین صورتک آنها بوده و به زودی مستعمل و خراب می شود.
آن وقت صورت حقیقی آنها از پشت صورتک آخری بیرون می آید.