نیچه فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن بر جای گذاشتهاست.
گفتارها:
دلاورترین کسان هم کمتر دلِ آن چیزی را دارد که به راستی میداند … .»
«بسیارند آن چیزها که سرانجام خوش میدارم، هیچگاه نشناسمشان. فرزانگی حتی برای شناخت نیز مرزی میانگارد.»
«انسان تنها خوارداشتی برای خداست؛ شاید هم عکس این قضیه راست باشد.»
آنچه مرا نکُشد، نیرومندترم میسازد؛ این را در مدرسهٔ جَنگِ زندگی آموختهام.»
«مرد بود که زن را آفرید _ اما از چه؟ از یک دندهٔ خدایش _ از «آرمان» اش.»
انچه بزرگان درباره نیچه گفته اند:
چندنفر نازی بیسواد که به خاطر کوبیدن دفترچهتلفن بر سر یکی از مخالفین سیاسی، در زمره علمای اعلام حزب هیتلری درآمدهاند، فریدریش نیچه را به خود منسوب میکنند. همه میتوانند وی را از آنِ خود بدانند! تو به من بگو به چه احتیاج داری تا من نقلقول مناسبِ حالَت را فراهم کنم.»
کورت توخلسکی
«نیچه با آنکه استاد دانشگاه بود بیشتر مشرب ادبی داشت و کمتر دانشگاهی بود. این فیلسوف هیچ نظریهٔ جدیدی در بودشناسی یا معرفتشناسی اختراع نکرد و اهمیتش در درجهٔ اول از حیث اخلاق است و در درجهٔ دوم به عنوان یک منتقد تیزبین تاریخ.
برتراند راسل
«مطالب زیادی در نظریات او هست که باید به عنوان جنون بزرگ پنداری خویشتن طرد شود، دربارهٔ اسپینوزا میگوید:"این منزوی بیمارگونی که در لباس مبدل ظاهر شده، چقدر جبن و ضعف از خود نشان میدهد!" درست عین همین را میتوان دربارهٔ خود وی گفت، و آن هم با میلی کمتر؛ زیرا که وی در گفتن آن در حق اسپینوزا تردیدی به خود راه ندادهاست. پیداست که نیچه در خیالبافیهایش استاد دانشگاه نیست، بلکه مرد جنگی است. همهٔ کسانی که وی آنها را میستود نظامی بودند. عقیدهاش دربارهٔ زنان، مانند عقیده هر مردی، تجسم احساس خود اوست نسبت به زنها، که در مورد او آشکارا جز احساس ترس نیست."تازیانهات را فراموش مکن" اما اگر خود نیچه با تازیانه پیش زنان میرفت نود درصد آنها تازیانه را از دستش میگرفتند؛ و خودش هم این را میدانست و به همین جهت از زنان دوری میکرد و با سخنان تلخ بر خودخواهی زخمخوردهاش مرهم مینهاد.»
برتراند راسل
«من به سهم خود با بودا چنانکه او را تصور کردهام، موافقم؛ اما نمیدانم چگونه با براهینی که میتوانند در یک مسئله ریاضی یا علمی بکار روند، حقانیت بودا را اثبات کنم. از نیچه بیزام، زیرا که وی اندیشیدن درد را دوست میدارد؛ و خودپسندی را به صورت وظیفه درمیآورد؛ و مردانی که وی بیش از همه میپسندد و میستاید فاتحانی هستند که افتخارشان عبارت است از زیرکی و مهارت در کشتار مردان؛ ولی من گمان میکنم که دلیل نهایی بر ضد فلسفهٔ نیچه مانند هر اخلاق ناخوشایند ولی عاری از تناقض دیگری، در توسل با امور واقعی نهفته نیست، بلکه در عواطفِ انسانی است. نیچه محبتِ کلی را تحقیر میکند؛ من آن را انگیزهٔ همهٔ آرزوهای خود در جهان میدانم؛ پیروان او بهدور خود رسیدهاند؛ ما هم امیدواریم که دور آنها زود به پایان برسد.»
برتراند راسل
«بیخدایان جدید بهندرت از فردریش نیچه نام میبرند و هنگامی هم که به او اشاره میکنند، برای انکار او است. دلیل این مسئله نمیتواند این باشد که میگویند ایدههای نیچه الهامبخشِ نابرابری نژادی بودهاست که نازیها به آن اعتقاد داشتند. این داستان با توجه به ادعای نازیها مبنی بر علمیبودن نژادپرستیشان نامحتمل است. دلیل اینکه نیچه از اندیشههای جریانِ اصلیِ بیخدایی حذف شده، این است که او به مشکل میان الحاد و اخلاق اشاره کردهاست. این بدان معنا نیست که بیخدایان نمیتوانند اخلاقی باشند. موضوع بسیاری از جنجالهای سبُک همین است. پرسش این است که یک ملحد به چه اخلاقی باید پایبند باشد؟»
جان گری، ۲۰۱۵
«این برای این بیخدایان عجیب خواهد بود؛ اما نیچه گمان میکرد لیبرالیسمِ مدرن، تجسد سکولار همین سنتهای دینی است. این محقق مسائل کلاسیک تشخیص داد که اعتقاد یونانی به خِرد چارچوبی را شکل دادهاست که لیبرالیسم مدرن از آن شکل گرفتهاست.»
جان گری، ۲۰۱۵
«نیچه بهوضوح ادعا میکرد که لیبرالیسم در یکتاپرستیِ یهودی و مسیحی ریشه دارد و به همین دلیل است که او به این شدت با این ادیان دشمن است. او تا حد زیادی به این دلیل بیخدا است که ارزشهای لیبرال را رد میکند.»
جان گری، ۲۰۱۵
با خواندن اثار منسوب به نیچه میتوانید با اندیشه های سترگ این مرد بزرگ اشناشوید
غروب بتها
انسانی زیادانسانی
سپیده دم
چنین گفت زرتشت
خدانگهدار