خیلی ممنون میشم بخونید و کمک کنید. برای پسری که سال دومش. با اینکه 3 برابر پارسال تلاش کرد و از همه تفریحات گذشت جمعه ها هم درس میخوند شاید در سال. سه چهار روز فقط تفریح کرد.. عبادتش زیاد شد ساعت مطالعه اش چند برابر شد ولی رتبه اش دوبرابر شد.
البته نتیجه این تلاش رو خودش حس کرد و فهمیدن درسش بشدت زیاد شد (الان هم هنوز یادشه اکثرا و میتونه همونا رو کنفرانس بذه) و میانگین درصد اش هم زیاد شد مثلا میانگین فیزیکش 70 شده بود در آزمون ها و در تست هایی که حل میکرد ولی در کنکور فیزیک رو زد 5 درصد (نقطه قوت شد ضعیف ترین درس) یا ادبیاتش عالی بود ولی بخاطر غرور گند زد درصدش رو..
ساعت مطالعه اش حدود 8 ساعت در روز بود.. ولی روزای زیادی حدود 10..11 رسوند.. حتی به 13 ساعت در روز هم رسید..
مشکل اصلی اش از نظر خودش استرس بسیار بسیار زیاد.. عدم تمرکز موقع خوندن درسه. که گاهی واسه تمرکز شعر گوش میداد که فکر میکنه اثر بدتری داشته (حالا خیلی چیزا باعث میشن آدم تمرکز نداشته باشه از مشکلات خانوادگی بگیر تا اقتصادی. یا چیزای کوچک.. مهم اینه فرده با تمرکز بالا این مسائل تاثیری درش نداره) و تست های خیلی خیلی زیادی نزده (کم هم نزده البته) و تست ها معمولا زمان دار نمیزذه.و تحلیل تست هاش خیلی ها سرسری بوده.. مثلا غلط زده نا امید شده یا درست زده سریع رد شده
میتونه رشته های هوشبری و پرستاری قبول شه. پدرش هم کارمند بانک هست و از اون طریق شانس برای استخدام بانک داره ولی اصلا دوست نداره چون روحیه اش چالش طلب هست و دوست داره یک چیزی از خودش به جا بزاره و تاثیر گذار باشه در زندگی مردمش
حالا این چیزای تاثیر گذار. مثلا داروساز بشه. بره یک دارویی کشف کنه که باعث سلامتی مردم بشه یا مثلا کتابی بنویسه و اون کتاب سالیان سال درس داده بشه دانشگاه ها.. و در کنارش استاد دانشگاه باشه و شاگرد های خوب تحویل جامعه بده. و در صورت تمکن رسیدن یک پرورشگاه مدرن جذاب که فکرش در سرش هست رو بسازه
خودش عاشق نویسندگی هست ولی خب نویسندگی در ایران پول نمیشه. و علاقه هایی دیگه که زیاد هم هستند به ترتیب داروسازی. جراح مغز. و بیناسنج هست(که اگه دقت کنید کارهای گروهی هستش)
مشکلاتی هم که رفع نخواهد شد در سال سومش.. بیماری مادرش..و مشکلات خانوادگی آرام نبودن خانه هستش