مطلب ارسالی کاربران
شاعری از مغرب زمین که شیفته شرق بود/ دیوان حافظ، منبع الهامات شاعرانه گوته
حافظ، نمادي از انديشه و هويت اسلامي و ايراني است. او لسانالغيب است و علاوه بر رابطه وثيق و عميق با قرآن كريم و ادراكات وحيانياش، درك و احساس او بهگونهاي است كه غيب وجود مردم و فرهنگ ايراني در او ظهور پيدا كرده است. او مراد ناديدني مردم ايران است و هر ايراني، بخش نامشكوفي از حافظة فرهنگي خود را در آن كشف ميكند.
چه كسي فكرش را ميكرد كه «حافظ» كه در نيمه راه اولين سفرش حتي نرسيده به ولايت همجوار استان فارس؛ يعني «يزد»، از ادامه سفر باز ماند و وحشتزده و هراسان به سوي كاشانه خود بازگشت، روزگاري آنچنان جهاني شود كه شيفتگي بسياري از نخبگان جهان و از جمله «گوته» آلماني را برانگيزد.
«دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملك سليمان بروم»
پانصد سال از روزگار «حافظ» گذشت تا بالاخره «گوته» مانند معدودي ديگر از انديشمندان پيش از خود، او را كشف كرد و دريافت كه گنج بزرگي را پيدا كرده است. «گوته» 75 ساله بود كه تنها متن ترجمه شده «ديوان حافظ» را ديد و آن را با اشتياق مطالعه كرد. ديوان حافظ را «جوزف فون هامريور گشتال» در سال 1814 به آلماني ترجمه كرد و موجب بزرگترين اتفاق در علم ادبيات مقايسهاي گرديد.
همانطور كه اشاره گرديد آشنايي گوته با حافظ در سال 1814؛ يعني در 75 سالگي و از راه ترجمه خاورشناس اتريشي «فون هامريور گشتال» صورت گرفت. مطالعه همين برگردان نه چندان دقيق و كامل از غزليات حافظ، آنچنان شور و شوقي در دل گوته سالخورده بهوجود آورد كه او را بر آن داشت تا اشعاري به شيوة اين شاعر سترگ و ژرفانديش بسرايد؛ شاعري كه گوته، جوهر شعر شرقي را در وجود او ميبيند.
اشعار موجود در «حافظنامه»؛ يعني بخش دوم از دوازده بخش منظوم «ديوان شرقي ـ غربي» نشاندهنده آن است كه گوته چهسان شيفته حافظ بود و چه اندازه براي اين شاعر بزرگ ارج و اعتبار قائل ميشد. گوته در آئينه جمال حافظ تصوير خويش را بهوضوح مشاهده ميكند. در عالم خيال، اين احساس به گوته دست ميدهد كه زماني در وجود حافظ زندگي ميكرده است.از اين رو همانگونه كه در برگردان شعر «بيكرانه» مشاهده مينماييم، حافظ را همزاد خويش مينامد:
«تو بزرگي؛ چه، تو را نقطه پاياني نيست/ بيسرآغازي نيز، قرعه فال به نام تو زدند. / شعر تو دوار است، همچنان ستاره سيارست، / مطلع و مقطع آن يكسان است / و آنچه در فاصله اين دو همي هست عيان
سرانجام گوته با تأثيراتي كه از حافظ گرفت، نام ديوان خود را كه در سال 1817 انتشار داد، «الديوان الشرقي و الغربي» گذاشت و احساس حيرتآور خود نسبت به شعر فارسي را به نمايش گذاشت. اين كتاب كه فصول مختلفي با عناوين: «حافظ نامه»، «عشقنامه»، «رنجنامه»، «زليخانامه»، «تيمورنامه» و ... دارد، به روشني از حافظ و فرهنگ شرقي او الهام گرفته و به انعكاس تلقي گوته از نوع مسلماني و اعتقادات اسلامي صادقانه حافظ ميپردازد. بسياري معتقدند كتاب «گوته» آنچنان از نام و ذكر ياد حافظ مشحون است كه انگار فكر ميكني گوته براي نوشتن آن، مستقيماً از حافظ ياري جسته است. آنگونه كه خود او بارها، ديوان شرقي ـ غربي را حاصل عمر خويش توصيف نموده است. در حقيقت، گوته با يافتن اكسير عشق در اشعار حافظ، نيروي جواني را دوباره باز يافته بود و اينك تنها از ساقي معرفت، يك چيز بيشتر نميخواست.
«قدح پر كن كه من از دولت عشق
جوانبخت جهانم، گرچه پيرم»
گوته با معرفي حافظ نه تنها ادبيات قرن هجدهم اروپا را تحت تأثير قرار داد، بلكه زمينهساز خلق آثار بسياري در قرن 19 و 20 شد.
شمار كمي از مفسرّان از اينكه گوته را در زمرة اعجوبههاي عالم ادبيات قرار دهند امتناع ميورزند؛ زيرا به نظر اينان آثار او بيش از اندازه خود، زندگينامه دارند و به هيچ روي منعكسكنندة عظمت روح صاحب اثر ـ يكي از شروطي كه لونگينوس براي تعالي اثر ادبي قائل است ـ نيستند. لكن بيشتر منتقدان به ستايش از گوته پرداختهاند. از جمله هانيريش هاينه ميگويد كه «طبيعت ميخواست تصوير خود را تماشا كند و گوته را آفريد(8)». ماتيو آرنولد او را «حكيمترين مرد اروپا... طبيب عصر آهن(9)» مينامد. و معتقد است كه گوته با ذوقترين اديبي است كه تا كنون جهان شناخته است و «هرمان گريم» حرف آخر را در توصيف گوته ميزند و او را «بزرگترين شاعر همة ملل و همةاعصار(10)» ميخواند.
شب خوش