داستان قلیچ
بهترین فوتبالیست تاریخ ایران
قسمت ششم، روایت هفتم
نام: پرویز
شهرت: قلیچخانی
اتهام: پیروی از افکار مائوییستی، شکستن شیشه در تظاهرات دانشجویان دانشسرایعالی در سالگرد واقعهیسیاهکل.
|
گوزنهای کیمیایی و شبنورد شجریان. یادی از حملهی چریکهایفداییخلق در بهمن1349 به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل.
قلیچ، به تور میافتد. وسط صیدهای ریزودرشت ساواک در سال1350. سال زدوخورد چریکها و حکومت. تیمسارفرسیو، مامور تعقیب متهمان سیاهکل، ترور میشود. امیرپرویزپویان و دارودستهاش میشوند خونبهای ترور تیمسار. سالگرد سیاهکل، در دانشسرای عالی، تظاهراتی به پا میشود. شعارهای "مرگ بر شاه" و "فرسیو، مرگت مبارک"، برای ساواک قابل تحمل نیست. قفسههای ساواک، پر شده از دوسیهی خرابکارها. هر جا که باشند. زیرِ زمین یا آنطرف دریا. یونان، اردوی تیم ملی.
تیم دهداری در راه المپیک مونیخ. تدارک برای رسیدن به دومین المپیک. دو بازی بازی با کویت در زمستان 1350. بازی اول در امجدیه و پیروزی ایران. بروسیک یوگسلاو، مربی کویتیها، به وضع زمین، مسمومیت کویتیها به خاطر غذای ایرانی و بازی یکنیمهای زیرنور اعتراض میکند. در مقابل، مسئولین ایرانی به خاطر ناامنی، بازی برگشت در خاک کویت را نمیپذیرند. نتیجه، برگزاری بازی برگشت در آتن است. ورزشگاه پاناتینایکوس.

در سفر 48ساعته، 20 نفر، اعضای تیم ملی هستند و 30 ،40 نفر خبرنگار. خبرنگار که... !!! بازی را میبریم. شب بعد بازی، بچهها میروند برای گردش در آتن. اصغر شرفی، میگوید:
قلیچ گفت من میخواهم بمانم. همان زمان که ما بیرون بودیم، چندتا از چریکهای فدایی خلق، با قلیچ ملاقات میکنند و اعلامیه ردوبدل میشود. فضای هتل پر بود از کسانی که در پوشش خبرنگار آمده بودند تا قلیچ را زیرنظر داشته باشند.
پایشان به تهران نرسیده، ماموران ساواک قلیچ و لواسانی را میگیرند و میبرند آنجا که ...
قلیچ میگوید:
به هیچ جریان سیاسی وابسته نبودم، با چریکهایفداییخلق هم ارتباط نداشتم. من فقط گرایش فکریام بیشتر به مصطفی شعاعیان بود و آثار او را میخواندم.
همان داستان قسمت صفر. روزی که سایههای بلند، روی شوتهای پرویز قلیچخانی افتاد...

ادامه دارد
قسمت صفر/ آغاز و پایان
قسمت 1- کشتیِ فوتبال، تختیِ پرویز
قسمت 2- صابونش به تنت میخوره
قسمت 3- این است فوتبال
قسمت 4- با اره بریدند
قسمت 5- هم قرمز و هم آبی، نه تاجی و نه پرسپولیسی