مقدمه :
به جرات میشه گفت ک مورینیو در دهه ی اول قرن ۲۱ یکی از بهترین مربی ها و شاید یک مدعی جدی برای کسب برترین مربی دهه بود و بعد از کارهای بزرگی ک انجام داد و افتخارات مهمی ک کسب کرد هیچ کس فکرشو نمیکرد آقای خاص ک یک برنده ی بی رحم بود تبدیل به زنگ تفریح برای رقبا بشه و سالهاست بردن تیم مورینیو یک کار سخت و بزرگ به حساب نمیاد اما در دهه ی گذشته بردن تیم مورینیو در بازیهای سرنوشت ساز رسما یک شاهکار بود . مورینیویی ک دهه ی گذشته ونگر و فرگوسن رو توی بهترین روزهاشون به تقلا انداخته بود امروز کارش به جایی رسیده ک حتی برای تیم های معمولی هم دردسر بزرگی به حساب نمیاد .
توی این پست مسائل رو باز خواهم کرد و با هم به این مساله میپردازیم ک چی شد ک مورینیو از عرش به فرش رسید .
ابتدا برای سردراوردن از این مساله باید نقاط قوت مورینیو رو بدونیم و باید ببینیم چه ویژگی هایی از مورینیو یک مربی بزرگ ساخت .
اولین ویژگی :
ارتباط با بازیکن ها :
مورینیو به چند زبان تسلط داره و توی مسائل روانی بشدت قوی و کاربلد هست ، اکثر شاگردهای مورینیو در دهه ی گذشته به این مساله اشاره کردن ک حاضر بودن برای خوزه هر کاری بکنن . مورینیو از هر بازیکن بهترین بهره رو میبره و دقیقا میدونه چجور به مهره هاش انگیزه بده .
دومین ویژگی :
تاکتیک شناسی و بازیخونی :
مورینیو توی مسائل تاکتیکی واقعا خبره هست و سخت میشه بهش رو دست زد ، تیمش رو هم جوری بار میاره ک توی بازی بتونه نسبت به تغییرات حریف تغییر پیدا کنه و عموما تیم هاش از لحاظ تاکتیکی منعطف بودن در گذشته . مورینیو همیشه جوری برنامه ریزی میکرد ک نقاط قوت حریف رو خنثی کنه و از نقاط ضعف حریف بیشترین بهره رو میبرد .
سومین ویژگی :
تخصص در نقل و انتقالات:
خوزه همیشه میدونه تیمش نیاز به چه بازیکنی داره و اطلاعات بالایی راجع به ستاره های تیم های حریف داره . یه نگاه به خرید هایی ک توی چلسی و اینتر و رئال انجام داده بندازید .
ویژگی چهارم :
متخصص جنگ روانی و اعمال فشار روی حریف و حتی داوران :
مورینیو در گذشته خیلی از بازیهاشو توی کنفرانس مطبوعاتی میبرد . شاید خیلی ها اطلاع نداشته باشن ولی تمرکز توی فوتبال بسیار ضروری هست و مورینیو با زبون نیش دارش تمرکز رو از حریف میگرفت و گاهی اوقات مصاحبه هاش تحقیر آمیز ، تند و زننده هم بودن .
مورینیو ویژگی های زیادی داشت ک اون رو تبدیل به برنده ی بزرگ کرد ولی ویژگی های مذکور مهم ترین های اون ها بودن .
پاسخ به این سوال ک چرا مورینیو از عرش به فرش رسید :
مهم ترین دلایل :
۱_ تغییرات کلی فوتبال :
امروزه فوتبال نسبت به ۱۵ ۲۰ سال پیش تغییرات زیادی کرده ، سرعت بازیها بالاتر رفته ، میل به هجوم تیم ها بیشتر شده ، ستاره ها بسیار بسیار تعدادشون کمتر شده ، تمرکز بازیکن ها بسیار پایین اومده ، بازیکنهای متمرکز و حرفه ای زیادی توی فوتبال وجود ندارن و حواشی زیادی در فوتبال وجود داره .
امروزه قدرت ستاره ها توی رختکن بسیار زیاد هست . امروزه به مربی ها فرصت تیم سازی و اعمال تغییرات داده نمیشه و نتایج خیلی خیلی اهمیت دارن . همه چیز به ضرر مربی ها شده .
قدرتشون محدود تر ، انتقادات بسیار شدید تر شده و امروز اگه مربی ای چند بازی حتی به دلایل تاکتیکی یک ستاره رو نیمکت نشین کنه رسانه ها پدرشو در میارن ، نمونش رونالد کومن و استفاده نکردن از ریکی پویج ! این بشر فقط یه استعداده ولی رسانه ها بعد از هر بازی راجع به بازی ندادن این بازیکن صحبت میکنن . یادمه ۱۱ سال پیش وقتی پپ عذر رونالدینیو و دکو رو خواست اینقد روی اون خبر مانور داده نشد ک روی بازی ندادن ریکی پویج میشه !
۲_ تغییرات بازیکنان :
اگه به فوتبال بیست سال قبل نگاه کنی تعداد دفاعای بزرگ و هافبک های بزرگ و مهاجمان بزرگ و دروازبان های بزرگ بسیار زیاد بود و فوتبال همونقدر ک مدافع بزرگ داشت هافبک و هجوم بزرگ هم داشت و انواع و اقسام بازیکن های تکنیکی و فیزیکی و سرعتی رو داشتیم . تقریبا بدنه ی اصلی تمام تیم های بزرگ رو ستاره ها تشکیل میدادن . امروزه حتی بایرن ک قهرمان اروپاست دفاع جالبی نداره . بازیکنای دفاعی امروز بسیار پر اشتباه هستن و دیگه امثال مالدینی و نستا و کاناوارو و پویول و ویدیچ و فردیناند توی فوتبال ظهور نخواهد کرد چرا ک در فوتبال و در کل جهان ورزش هیچ کس رویا پرداز و بلند پرواز نیست . وقتی با دقت به دنیای ورزش نگاه کنی میبینی اکثر ابرستاره ها یا بازنشسته شدن و یا پا به سن گذاشتن و تقریبا هیچ کدومشون مال این نسل نیستن .
تمرکز بازیکنا پایین اومده و خیلی درگیر حواشی شدن و جوونایی ک امروز میبینم هیچ کدومشون ثبات شخصیتی و کیفی ندارن . هر کس یکی دو فصل خوب بازی میکنه بعدش میره توی حاشیه و یا کیفیتشو از دست میده . کاملا مشخصه ک بازیکنای امروزی از زانتی و لمپارد و جرارد و اسکولز الگو نمیگیرن .
مورینیو با استفاده از ستاره های با کیفیت و با ثبات تونست به قهرمانی های بزرگ برسه . برای اجرای ایده های مورینیو بازیکنهای باتجربه و کم اشتباه لازمه ، درسته ک بازیکنی مثل پوگبا توی استعداد بسیار برتر از بازیکنهایی مثل گوران پاندف و دیان استانکوویچ و کریستین چیوو و امثالهم هست اما برای خودش بازی میکنه نه برای مربی و تیم .
یه چیزی ک مورینیو رو به این روز انداخته نبود دفاعهای بزرگ و مطمئن توی تیم هاش هست ، مورینیو بعد از رئال واقعا مهره های تدافعی خوبی نداشته . یکی از عواملی هم ک مورینیو نتونست توی رئال موفقیت های اینتر رو تکرار کنه بالانس نبودن رئال و هجومی و انتحاری حمله کردن اون تیم بود ، رئال ذاتا یه تیم هجوم کننده بود و هیچ وقت برای دفاع و حفظ نتیجه بازی نمیکرد تا اینکه مورینیو این تیم رو نسبتا متعادل کرد و آنجلوتی و زیدان بعد از اون کار سختی برای موفقیت توی رئال نداشتن .
مورینیو اگه همین الان تیمی مثل چلسی و اینتر خودش رو داشت میتونست به موفقیت برسه چون ایده های فوتبالی مورینیو نیازمند اون بازیکنان هست نه بازیکنای امروزی .
تغییرات خود مورینیو :
دوران حرفه ای مورینیو به قبل و بعد از حضورش توی رئال تقسیم میشه و منشا خیلی از مشکلاتی ک الان باهاشون دست و پنجه نرم میکنه برمیگرده به حضورش توی رئال و رقابتش با بارسای پپ .
پپ برای اولین بار به همه ی دنیا نشون داد ک مورینیو آسیب پذیر هست .
مورینیو توی رئال دو جنگ بزرگ رو باخت ، جنگ مقابل پپ و جنگبا مهره های قدرتمند رختکن .
بارسای پپ حقیقتا بسیار قدرتمند و یک دست و منسجم بود و رقابت با اون تیم واقعا شدنی نبود . میشد اون تیم رو توی یک بازی غافل گیر کنی و شکستش بدی اما در دراز مدت رقابت با چنین تیمی همه چیزتو ازت میگیره ، مورینیو بیش از حد درگیر بارسا شده بود و عملا جنگ راه انداخته بود ، جنگی ک یک بازنده بیشتر نداشت ، شخص خودش .
آنجلوتی هم مقابل بارسا در فصل اول رفت و برگشت شد توی لیگ اما تمام تمرکز تیم رو روی شکست بارسا در جام های داخلی نذاشت و موفق شد اروپا رو ببره ، مورینیو فصل آخر میتونست توی الکلاسیکوی قبل از نیمه نهایی به بازیکنا استراحت بده ولی حاضر شد ریسک رو بپذیره ک نتیجش افت فیزیکی رئال مقابل بایرن بود .
بازیکنای رئال مقابل بارسا خیلی دوندگی کردن و انرژی زیادی صرف کردن ک توی بازی برگشت مقابل بایرن کاملا این افت فیزیکی مشخص شد ، رئال طوفانی شروع کرد ولی زود سرد شد .
دومین مشکلش توی رئال ک باز هم به الکلاسیکو ها مرتبط میشد درگیری با کاسیاس بود و مورینیو فک میکرد کاسیاس کاپیتان تیم ملی اسپانیا بخاطر یه رقابت باشگاهی بیخیال هم تیمیاش توی اسپانیا میشه . مورینیو زیاده روی کرد و نتیجه ی اون زیاده روی خدشه دار شدن اسمش بود .
۴_ نپذیرفتن اشتباهات و شکست ها :
همیشه امکان پیشرفت و بهتر شدن وجود داره ، فرگوسن برای موندن توی بالاترین سطح بارها خودشو کوبید و از نو ساخت ، بارها تغییرات ایجاد کرد . حتی برای بهتر شدن سر تمرینات مارچلو لیپی در یووه رفت ک ببینه اون چجوری از یووه یک ابر قدرت ساخته ، فرگوسن هیچ وقت توی باد افتخارات گذشتش نخوابید . مورینیو بجای یاد گرفتن از بقیه با اون ها دشمنی کرد .
عجیبه ک مورینیو هیچ گاه شکست هاشو قبول نمیکنه ، همیشه از یه چیزی گلایه داره ، یا فرصت ریکاوری نداشتن یا داورا به ضررشون بودن یا بازیکنای مورد نظرش رو نخریدن .
مورینیو باید بکوبه و از نو بسازه خودشو ، غرورشو کنار بذاره ، شکست رو قبول کنه و از اون ها درس بگیره .
پ.ن :
این پست رو بعد از باخت دیشب تاتنهام ننوشتم و کلا آدمی نیستم ک با چند باخت یا چند برد نظرم عوض شه و یه دید کلی و وسیع به چنین چیزهایی دارم .
مثلا خیلی ها فک میکنن بارسای کومن خوب و منسجم شده و پیشرفت کرده و یه سری از بازیکنا رو احیا کرده در صورتی ک من فکر میکنم بارسا همون تیم داغون گذشتن با این تفاوت ک سطح تیم رو به قدری پایین آوردن ک یه بازی عادی و معمولی هم برای هوادارا استثنایی به نظر بیاد وگرنه این تیم همونیه ک بود با این تفاوت ک بازیکنای با تجربشو هم از دست داده و توی بازیهای مهم هیچ اعتباری به این تیم نیست .