اختصاصی طرفداری / آقای خاص، دفاع اتوبوسی، ضد حمله های وحشتناک، انتقاد از بازیکنان؛ شما با شنیدن نام مورینیو یاد چه چیزی می افتید؟ قطعا نظرتان در مورد او باعث می شود کلمه ی متفاوتی به ذهن تان بیاید.
دویدن در نیوکمپ، شکست سنگین در اولین الکلاسیکو، جولان دادن در سخت ترین روزهای کاری در آلیانز تورین، ناکامی در فصل های سوم؛ اینها چیزهایی نیستند که سلیقه ای باشد. چه آن را دوست داشته باشیم و چه یاد آن ناراحت مان کند. درست است. مهم نیست شما در مورد خوزه چه فکر کنید. او در هر صورت یکی از جذاب ترین و شاید جذاب ترین شخصیت یک مربی در قرن ۲۱ باشد. در فوتبال، شما برای همیشه بهترین نیستید.ا ما مورینیو کسی نیست که تحمل نفر دوم بودن را داشته باشد. چرا؟ چون اون آقای خاص است...
شناخت کلی
خوزه مورینیو چند روز پیش تولد ۵۸ سالگی اش را جشن گرفت. او متولد ۲۶ ژانویه ۱۹۶۳ در حومه ی شهر لیسبون است. او بازیکن معمولی و آماتور در پست هافبک بود. می شود گفت بابی رابسون، از اولین کسانی که استعداد شگفت او را در تاکتیک های فوتبال درک کرد. رابسون وقتی مربی اسپورتینگ لیسبون بود به مترجمی نیاز داشت که زبان انگلیسی را بلد باشد. خوزه بعد ها در پورتو و بارسلونا همراه با رابسون به عنوان مترجم و دستیار به آن تیم ها کمک کرد. رابسون نظرات مختلفی در مورد سبک های هجومی داشت و مورینیو هم ایده های جذابی در مورد سبک های دفاعی تیم داشت. آنها مکمل های خوبی برای همدیگر بودند. بعد از رابسون بارسلونا مشتاق بود مورینیو را برای تیم خود نگه دارد و این موضوع مورد استقبال مربی جدید تیم یعنی لوییس فن خال واقع شد. وقتی فرصت شد سرمربی یک تیم باشد از بارسلونا رفت و جانشین هاینکس شد. او دوران کوتاهی در بنفیکا داشت و رئیس بنفیکا درخواست تمدید قرارداد او را به رغم دوران خوبش رد کرد؛ یک اشتباه بزرگ! او در نیم فصل دوم مربی تیم لیریا شد و عملکرد خوبش نظر پورتو را جلب کرد؛ شروع دوران خاص یک آدم خاص... پرواز، پادشاهی، سقوط.
پورتو؛ رویاها از آنچه که می بنید به شما نزدیک ترند!
خوزه در همان فصل اول با تمرین های خاص خودش نظر های روزنامه ها و رسانه ها را جلب کرد. مزد تلاش های فراوان آنها چه بود؟ بیشترین رکورد امتیازی تاریخ لیگ پرتغال تا سال ۲۰۱۵ {۸۶ امتیاز} و برتری برابر سلتیک در فینال یوفا و بردن اولین حام بین المللی خود. در فصل بعد تیم سابقش را در سوپرکاپ پرتغال شکست داد ولی در سوپرکاپ اروپا حریف مهارت شوچنکو نشد. آنها در فصل جدید در لیگ فقط یک بار شکست خوردند و مقتدر قهرمان شدند اما آنها بزرگترین جام اروپا را در آن فصل گرفتند. شاید اولین صحنه ی معرفی شدن مورینیو به کل دنیای فوتبال؛ زدن گل در دقیقه ۸۹ به منچستر فرگی و مشت های گره کرده ی خوزه و دویدن در تئاتر رویاها بود. آنها لیون و لاکرونیای شگفت آور را حذف کردند و در گام آخر موناکو را شکست دادند.
چلسی؛ راند اول | من آقای خاص هستم
قطعا تاریخ چلسی به قبل و بعد آمدن تاجر روس یعنی رومن آبراهیمویچ تقسیم می شود. چلسی قبل او تیمی متوسط بود. آنها تیمی نبودند که بتوانند در یک فصل سنگین و طولانی انگلیس با تیم های سرآلکس فرگوسن و آرسن ونگر برای قهرمانی رقابت کنند. لیورپول بین او و بنیتس گزینه ی دوم را انتخاب کرد و خوزه شاید بزرگترین قرارداد فوتبالی رومن را امضا کرد. آبراهیمویچ صبر زیادی برای اینکه پیروز شود ندارد. البته آنها همان اول راه مشکلات تاکتیکی پیدا کرده بودند و این باعث شک هایی در مورد مورینیو شده بود اما او خیلی زود اولین جام خود را در آنفیلد گرفت {لیگ کاپ}. آنها در اروپا با بردهای جنجالی برابر بارسلونا و بایرن تا نیمه نهایی پیش رفتند ولی در آن مرحله با گلی که از آن بنام گل شبح یاد می شود، برابر لیورپول حذف شدند.آنها طبق معمول در لیگ رکوردشکنی کردند و رکوردهای زیادی مانند امتیاز {۹۶} و رکورد گل خورده {۱۵} را ثبت کردند و همچنین به طلسم ۵۰ ساله ی قهرمان نشدن چلسی در لیگ داخلی پایان دادند. قهرمانی دوم لیگ هم با برتری۳ هیچ برابر پادشاه پرمیر لیگ یعنی منچستریونایتد به دست آمد. فصل سوم آغاز مشکلات بین دو فرد اصلی یعنی مورینیو و آبراهیمویچ بود. رومن معتقد بود که تیمش زیبا بازی نمی کند. او درخواست این را داشت چلسی مانند منچستر بازی کند. وقتی که برد ۴-۳ یونایتد برابر رئال را دید، شیفته ی سبک آنها شد. یکی از منشاهای مشکلات کسی بود که دست خوزه را از سوپرجام اروپا کوتاه کرده بود؛ شوچنکو اسطوره ی اوکراینی میلان با مبلغی زیاد به آنجا آمده بود ولی اصلا موفق نبود و نیمکت نشین دیدیه دروگبا شد. تقریبا مانند شرایطی که برای فرانک لمپارد در این اواخر پیش آمده بود. مورینیو نه توانست در پست وینگر در سیستم چهار سه سه بازی بگیرد و نه در روش دو فوروارده. انتخاب شدن آورام گرنت به عنوان مدیر فنی اختلاف را بیشتر کرد. جو استمفورد بهم ریخته بود ولی در همان فصل آنها آرسنال را دوباره در لیگ کاپ برده بودند. مورینیو سلطنت لندن را از ونگر و سلطنت انگلیس را از فرگوسن گرفته بود. فرگوسنی که در این فرمت جدید بیشترین سالی بود که قهرمان نشده بود {۳ سال}. آخر فصل ناکامی بود. آنها با دو مساوی برابر لیورپول و آرسنال هم قهرمانی اروپا از دستشان رفت و هم قهرمانی لیگ ولی در آخرین جام فصل یعنی جام حذفی توانست یونایتد را شکست دهد. طبق پیش بینی ها مورینیو برای ادامه ی کار در چلسی دچار مشکل شد و در نهایت با توافقی دو طرفه از چلسی جدا شد. او در ۳ سال ۶ جام آورد ولی ناکامی بزرگش نرسیدن دوباره به قهرمانی اروپا بود. او در هیچ دیداری در زمین خودش شکست نخورد و یک رکورد جاودانه ثبت کرد.
اینتر؛ اگه میتونی منو بگیر!
رفتن به قلب جایی که مردم آن نفس می کشند تا در استادیوم داد بزنند. اینتر پروژه ی جسورانه بعدی مورینیو بود. اون برای قهرمانی لیگ نیامده بود. اینتر با مانچینی با حساب ماجرای کالچوپولی ۳ سال پیاپی توانسته بودند بر بام فوتبال سرزمین چکمه ای تکیه بزنند. فصل اول مورینیو زیاد جالب نبود. آنها سریع اولین جام فصل را با برتری برابر رم اسپالتی در سوپرکاپ به دست آوردند. اسکودتو را هم با اختلاف زیاد حفظ کردند اما نمایش های پرفراز و نشیب در اروپا و در نهایت حذف به دست یونایتد در مرحله ی یک هشتم آن فصلی نشد که طرفداران نراتزوری انتظار داشتتد ولی آنها کاملا به مورینیو اعتماد داشتند. او با اسکودتو و بحث با مربیان تیم های رقیب مثل اسپالتی و رانیری و طعنه زدن به بی افتخار بودن آنها در این فصل و جواب دادن به لیپی برای اینکه گفته بود یوونتوس در فصل جدید قهرمان می شود، کاملا در قلب آنها جا گرفته بود. پایه های قهرمانی بزرگ در همان فصل نقل و انتقالات شکل گرفت. جایی که زلاتان با اتوئو معاوضه شد و میلیتو و اسنایدر و تیاگو موتا به تیم اضافه شدند. اسنایدر دقیقا توانست ضعف اینتر را پر کند. چیزی که در دوران مانچینی هم کاملا مشهود بود؛ نداشتن یک هافبک خلاق یا همان ترکواریستا بود. فصل جدید با حاشیه های زیاد شروع شده بود. محرومیت های او بابت درگیری با داوران کمی زیاد شده بود. اول بخاطر تشویق کردن داور به خاطر گرفتن پنالتی برای یووه و اعتراض مشهور بازی سمپدوریا که او دستان خود را به شکل دستبند در آورده بود. او در دوران محرومیت خود امتیاز های زیاد از دست داد و درگیری با بالوتلی تیم را به حاشیه برده بود اما پیشروی در اروپا با برد برابر تیم سابق و زسکا موسکو او را به اولین مربی تاریخ تبدیل کرد که با ۳ تیم مختلف به نیمه نهایی می رسد. البته بعدا این رکورد به ۴ تیم ارتقا پیدا می کند. زیبا ترین خاطره هر اینتریستا از دوران خوزه؛ مقاومت ۱۰ نفره تیم در نیوکمپ بود که در نهایت به دویدن در نیوکمپ و رفتن به فینال منجر شد. خوزه انتقامش را از تیم کاتالانی گرفته بود. مورینیو هنگام جداشدن از چلسی، انتظار داشت بارسلونا او را جذب کند ولی آنها طی گزینشی ترجیح دادند که پپ گواردیولا را انتخاب کنند و این آغاز رقابت این دو مربی بود و این برد برای مورینیو بسیار ارزش داشت. با شکست دادن دو تیم اول پایتخت در لیگ و جام حذفی و برد ۲ بر صفر مقابل بایرن مونیخ فن خال، رویای شیرین بالاخره رقم خورد و اینتر اولین باشگاه ایتالیایی شد که سه گانه می برد. روز رفتن او اشک های آدم های زیادی را مانند ماتراتزی در آورد و البته باعث خوشحالی دیگر رقبای اینتر در ایتالیا شد. هرچه باشد و هرچه که بگذرد؛ مورینیو عضو ثابتی در قلب تک تک اینتریستاهای جهان است. در واقع او خیلی زود با ایتالیایی صحبت کردن در اولین مصاحبه اش در دل طرفداران افعی ها جا گرفت و می شود گفت خیلی زود تبدیل به اسطوره شد. مورینیوی اینتر شیرین بود مثل دویدن در نیوکمپ و تلخ بود مثل اشک های پس از رفتنش...
رئال؛مرد رکوردها، ناکام نیمه نهایی، پایه سازی آینده | مربی رئال بودن زیبا نیست، جام بردن با رئال مادرید زیباست
خوزه جانشین مرد شیلیایی رئال می شود. مانوئل پلگرینی به رغم سبک خوبی که بازی می کند، به این دلیل که جام نبرده است مورد حمایت واقع نمی شود. رئال طلسم شده. آنها که یک زمانی بود در اروپا حتی از یک هشتم بالاتر نرفته بودند، برای نجات چاره ای اندیشیدند؛ برای شکستن طلسم بهترین تیم دنیا باید بهترین مربی دنیا بیاید. درست است؟! رئال چالش آخر برای مورینیو بود. بالاترین حد چالش. خودش می گوید: اگر در رئال مادرید مربیگری نکنید هرگز به بالاترین سطح کار خود نمی رسید.
اما قرار نبود مسیر برای مورینیو مثل تیم های قبلی هموار باشد. الکلاسیکوی اولی؛ انتقام سنگین تیم فوق العاده پپ گواردیولا از او بود. ۵-۰ بازی ای بود که پرز آن را بدترین بازی تاریخ رئال می داند. او در لیگ حریف تیم پپ نشد. در اروپا تا نیمه نهایی پیش رفت ولی باز هم حریف بلوگرانا نشد اما یک جا توانست آبی و اناری ها را شکست بدهد. فینال کوپا دل ری. قهرمانی بعد از ۱۸ سال. بمب! طلسم اول شکست
فصل دوم شروع شد. همه دیگر امید داشتند مورینیو کارش را انجام بدهد. بارسلونا را در نیوکمپ شکست داد. طلسم دوم! بعد از ۵ سال رئال موفق به این کار شد. در نیمه نهایی این بار در پنالتی ها مغلوب بایرن مونیخ شد. بدشانسی محض! سالی بود که مورینیو می توانست با غلبه بر تیم سابقش قهرمان اروپا شود، ولی نشد... نشد و هنوز که هنوز است رئالی ها افسوس می خورند چرا ما با آقای خاص موفق به بردن اروپا نشدیم ولی در ماراتن با آن تیم تاریخی بارسا توانست تمام رکوردها را عوض کند. از جمله بیشترین پیروزی در لالیگا (۳۲) بیشترین برد خارج از خانه (۱۶) بیشترین امتیاز ثبت شده (۱۰۰) بیشترین گل زده (۱۲۱) و بالاترین تفاضل گل (۸۹+). فصل آخر خوزه با قراردادی ۴ ساله شروع و با بردن سوپرکاپ مقابل بارسا ادامه یافت. خوزه تتها مربی تاریخ شده بود که سوپرجام را در ۴ کشور مختلف می برد. همچین این رکورد برای لیگ هم صدق میکند. رئال در سال آخر آقای خاص در مادرید باز هم درنیمه نهایی اوت شد و این بار با درخشش و پوکر روبرت لواندوفسکی شکست سنگین ۴-۱ را متحمل شدند. در برگشت هم دیر شروع به گل زدن کردند و در نهایت یک گل برای کامبک رویایی کم آوردند. مشکلات با با بازیکنان به خاطر اختلافی که با ایکر کاسیاس داشت، زیاد شده بود. جریان از اینجا شروع شده بود که کاسیاس به خاطر روابط تیم ملی اسپانیا یک هفته قبل از الکلاسیکو با بازیکنان حریف به رستوران می روند و این اصلا به مذاق خوزه خوش نمی آید و او در ادامه فصل دیگو لوپز را فیکس می کند. البته شکستن دست ایکر هم زیاد بی تاثیر نبود. مورینیو دیگر خسته شده بود. او در اسپانیا کاملا یک غریبه بود. با مطبوعات و بازیکنان و هواداران افراطی رابطه خوبی نداشت. او گفته بود از این که هر روز بیدار شود و با غول های مادرید بحث کند خسته شده است. در آن سال پس از شکست در کوپا برابر آتلتیکو به عنوان بدترین دوران زندگی خودش نام برد. او به چلسی رفت. جایی که دوباره بتواند کار کند. هوادارن چلسی خوشحال ترین بودند. مورینیو ورژن رئال اصلا آدم ناموفقی نبود. او قهرمانی اروپا نیاورد ولی بازیکنانی که بعدها ۴ سی ال گرفتن در آن تیم خیلی رشد کردند. مورینیو طلسم ها را شکست و موفق شد بهترین قهرمانی لالیگا را بیاورد. مورینیو با رئال سبک فوق العاده ای اجرا کرد که با نام دفاع و ضد حمله های سریع در تاریخ نوشته شد. او حضور ثابتی در جذاب ترین بازیهای فوتبال داشت و الکلاسیکو های جذابی رقم زد که هرگز از یادمان نمی رود... مرسی مورینیو.
چلسی؛ راند دوم | خوزه ای که میشناختیم و خوزه ای که میشناسیم
آقای خاص به پرمیر لیگ برگشته بود. بعد از ۹ سال یک روز مورینیو در مورد علاقه اش به چلسی گفت: برای من دو احساس ویژه وجود دارد{ اینتر، چلسی} و چلسی بیش از حد برای من مهم است. آنها در فصل اول خوزه با فاصله ۴ امتیازی نسبت به سیتی نائب قهرمان شدند و در نیمه نهایی هم مورینیو باز هم زمین گیر شد تا ۶ بار دراین مرحله حذف شده باشد. با شکست برابر آتلتیکو، مورینیو فرصت حضور در فینال برابر رئال را از دست داد.در فصل دوم مورینیو باز هم بهترین فصلش را رقم زد و قهرمان انگلیس شد ولی در اروپا باز هم موفق نشد و در یک هشتم برابر پاری سن ژرمن شکست خورد تا رویای ایستادن بر قله اروپا با چلسی به باد برود. فصل آخر باز هم مشکلات زیادی پیش آمد. مشکلات با دکتر تیم و در نهایت مشکل با نهادهای فمینیست و مشکل با اتحادیه انگلیس در مورد داوری ها و محروم کردن کاستا و مشکلات با بازیکنانی مثل هازارد و نیمکت نشین کردن جان تری و جبهه گرفتن علیه او، دردسر ها را زیاد کرده بود. همچنین نداشتن رهبر به دلیل رفتن دروگبا و پیتر چک و فرانک لمپارد و افزایش سن جان تری در این موضوع دخیل بودند. این ها به علاوه بد بازی کردن تیمش باعث این شده بود ۹ باخت در ۱۶ بازی لیگ بیارند و بدترین عملکرد مورینیو رقم بخورد و او اخراج شد. مورینیو آن مربی همیشیگی نبود. او به کسانی باخته بود که همیشه آنها را شکست داده بود. آرسن ونگر، کلودیو رانیری... اعلام کرده بود استعفا فرار از مسئولیت است و تا روز آخر می جنگد. چلسی در بیانیه اش گفت مورینیو همیشه شخصیت بزرگی برای چلسی خواهد بود. نفرین فصل سوم. انگار بازیکنان دیگر انگیزه ای برای اجرای سبک مورینیو ندارند. یکی دیگر از موضوعاتی که به بازیکنان ضربه می زند؛ تعبیر مورینیو از فوتبال است. او فوتبال را مثل یک جنگ می بیند. در جنگ افراد برای چگونه پیروز شدن تلاش نمی کنند و فقط همان موضوع پیروز شدن اهمیت دارد. در جنگ افراد علیه هم توطئه می کنند. رسانه ها حکم دشمن را برای مورینیو دارند که بعضی وقتها اختلافش با آنها به تیم و بازیکن کشیده می شود. قطعا کسی که در تاریخ چلسی به عنوان بزرگترین مربی ثبت شده، در قلب چلسی فن ها خواهد بود چون آدم های بزرگ در تاریخ باشگاه ثبت می شوند و چه خوشتان بیاید و چه خوشتان نیاید؛ چلسی ۳ لیگ با مورینیو برده و رکوردهای زیادی از جمله کمترین گل خورده و نباختن در بازی خانگی ثبت کرده و محبوبیت خوزه هرگز با تقلا کردن برای بردن با یونایتد و تاتنهام جلوی چلسی، فصل بد در ششمین سال حضورش در استمفوردبریج و اروپا نبردن و فروختن کوین دبروین و محمد صلاح و روملو لوکاکو (صلاح عملکرد خوبی نداشت و لوکاکو هم در پیش فصل اصلا خوب نبود ولی مورینیو گفته بود قرضش بدهند چون آینده ی خوبی دارد و کوین دبروین بازیکن محبوبی بود برای مورینیو ولی خود دبروین درخواست جدا شدن کرد چون در پستش رقابت بود و او درخواست بازی بیشتر داشت) بین نمی رود.
منچستر یونایتد؛ کابوسی که پشت رویا استتار کرده است!
مورینیو بعد از اینکه برای اولین بار نتایج بد می گیرد، انگیزه زیادی برای ثابت کردن دوباره خودش به مردم دارد. مورینیو یک بار گفته بود علاقه دارد بعد از سر آلکس هدایت منچستر را بر عهده بگیرد. در معارفه اش گفت:
منصوب شدن به عنوان سرمربی منچستریونایتد، افتخار بزرگی در جهان فوتبال است. یونایتد باشگاهی است که در سراسر جهان مشهور و مورد تحسین همگان است. جذابیت و عشق موجود در این باشگاه با هیچ باشگاه دیگری قابل مقایسه نیست. من همیشه به اولدترافورد احساس وابستگی داشته ام. این استادیوم میزبان چندین خاطره مهم در دوران سرمربیگری من بوده است و همواره از رابطه ام با هواداران منچستریونایتد لذت برده ام. چشم انتظار فعالیت به عنوان سرمربی آن ها و حمایت فوق العاده آن ها در سال های پیش رو هستم.
او با بردن لیگ کاپ، توانست در اولین فصل حضور در یونایتد جام ببرد و همچنین آنها موفق به بردن لیگ اروپا شدند. در واقع آنها لیگ را فدای اروپا کردند و رتبه شان ششم شد. فصل دوم دیگر فصلی بود که همه از خوزه انتظار کار بزرگ داشتند.فصل اول در قامت او نبود. آنها در یک هشتم اروپا حذف شدند، فینال حذفی اوت شدند و در لیگ با ۸۱ امتیاز دوم شدند. برای یک مربی خوب آمار بدی نیست ولی برای آقای خاص بد است.ف صل سوم و نفرین همیشگی اخراج خوزه در وسط فصل به خاطر عملکرد بد. آنها موفق نشدند با خوزه پرمیر لیگ را ببرند. عوامل زیادی تاثیر گذار بودند که اگر بخواهیم آن را بررسی کنیم به بلندی همین متن می شود. اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، مشکلات دوباره با بازیکنان از جمله پل پوگبا، نخریدن بازیکن برای فصل سوم در حالی که او بهترین فصل پسافرگوسن را داشت یا مشکلات با تیم مدیریت؛ اجرا کردن سبکی مخالف با فلسفه فوتبال تماشاگرپسند منچستر یونایتد و سعی در القای سبک خودش و ناموفق بودن در اجرای همان سبک... نبردن جام مهم در دو سال حضورش در یونایتد، مصاحبه های جنجالی و حاشیه زیاد اطراف تیم، باخت های بد روبروی تاپ سیکس مانند ۴-۰ برابر چلسی و حاشیه های آن که باعث ضعیف شدن رابطه خوزه با چلسی فن ها شد و در نهایت متشنج شدن جو الدترافورد و فشاری که به مورینیو می آوردند باعث شد بدترین ورژن آقای خاص را ببینیم و صفاتی مانند تمام شده به او داده شود. او در مصاحبه ها در جواب ناکامی های شان در حال ثابت کردن خودش با نشان دادن تاریخ بود. فصل سوم باز هم تکرار شد. قانون فصل سوم بلا گوتمن میگوید در فصل سوم باید یا مربی را عوض کنید یا هسته اصلی بازیکنان.د ومی راحت تر است ولی برای وقتی که مورینیو مربی است بهتر است راه اول را انجام بدهید اما منچستری ها صبری که برای فرگوسن کردند برای خوزه نکردند. به هرحال چیز های زیبایی هم مثل کامبک در تورین و خراب کردن جشن قهرمانی سیتی و بردن سه جام و رقم زدن بهترین فصل بعد از فرگی هم وجود داشت. شاید دلیل اینکه منچستری ها او را دوست ندارند همین باشد که انتظارشان از این مربی خیلی خیلی بالاتر بود. مورینیو در منچستر به رویایش رسید ولی آن رویا تلخ تر از یک کابوس برایش تمام شد...
تاتنهام؛سوار شدن بر کشتی موفقیت یا غرق شدن در اقیانوس ناکامی ها؟
او جانشین پوچتینویی شده بود که تاتنهام را به جام نرساند ولی آنها را به عنوان قدرت در فوتبال اروپا تثبیت کرد. آنها در فصل دوم مورینیو هستند اما همچنان آن شکوه سابق را ندارند. نه تیم شان و نه رئیس شان. نمی توان در حال حاضر درست پیش بینی کرد که مورینیو با تاتنهام موفق نخواهد بود. همان طور که نشد موفقیت او را با منچستر درست پیش بینی کرد... آنها در این فصل بالا و پایین داشتند. در بالا مثل گرفتن صدر و برد مقتدر روبروی یونایتد و پایین مثل ۳ باخت متوالی. زیبا مانند زوج سون و کین و زشت مانند وضع دفاعی و دفاع مطلق بعد از گل زدن و ناتوانی در هجوم. باید دید چه خواهد شد. مورینیو سهم زیادی در نوشته شدن صفحات خاطرات ما در زیباترین سرگرمی مان دارد اما برای آقای خاص و این حجم از جاه طلبی این تعداد صفحات کافی نیستند
حرف های پایانی؛ مورینیو در نظر مردم
خوزه در دوران اوج به دلیل تنوع تاکتیکی بالا و بازی خوانی قوی و پلن های زیاد و آنالیز های دقیق از ضعف های تیم حریف پیش مفسران فوتبال شناخته می شد. چیزی که الان جزو ضعف های او به شمار می رود و اینکه او قبول کرده آن مربی برنده سابق نیست. همین تاکتیک های عالی بود که او توانست به عنوان آقای خاص خودش را معرفی کند، پرمیر لیگ را از چنگ سر آلکس فرگوسن و همچنین آرسن ونگر در بیاورد، با اینتر سه گانه ببرد و رکورد های لالیگا را جا به جا کند. او در مقاطع زیادی با سیستم های مختلف موفق شد. استحکام دفاعی بالا، ضد حمله های انفجاری، عملگرا بودن که باعث دادن مالکیت توپ به حریف می شد و جنگندگی بازیکنان به خاطر همان چیزی که گفتیم مورینیو در مورد فوتبال فکر می کند، از ویژگی های برجسته تیم های اوست. او برای یک دهه بهترین مربی دنیا بود ولی با تغییر سبک فوتبال به سمت تیکی تاکا و پرس های سنگین در یک سوم دفاعی حریف، به نظر میرسد تاکتیک های او منسوخ شده و اتفاقا انتقادی که بر او وارد شده این است که او خودش را آپدیت نکرده و می خواهد با سبک خودش برنده باشد. مورینیو قطعا جایگاه خودش را به عنوان حداقل ۱۰ مربی برتر تاریخ ثبت کرده و همکاران و بازیکنانش از او تعاریف زیادی کرده اند. مانند گواردیولا که می گوید او یک مربی عالی و انسان عالی ای است یا فرانک لمپارد که می گوید مورینیو بهترین مربی ای بوده که با او کار کرده. یکی دیگر از چیزهایی که همیشه مورد توجه رسانه ها و مردم فوتبال دوست بوده؛ شخصیت این آدم است. شخصیت جنجالی و گاهی ناسازگار و بحث با مربیان و بازیکنان مختلف و تیکه های جالب به تیم های دیگر و مصاحبه های جالب و رک؛ یکی دیگر از چیزهایی است که باعث می شود شما یا عاشق خوزه باشید و یا از او تنفر داشته باشید. او با مربیان مختلفی در این سال ها ماجرای های زیادی پیش آورده که می شود به آرسن ونگر و کلودیو رانیری و آنتونیو کونته اشاره کرد. همچنین یکی از مشهور ترین اتفاقات که مربوط به الکلاسیکو می شود، جایی که مورینیو انگشت خود را در چشم تیتو ویلانوای فقید کرد. البته مورینیو از این کار به شدت اظهار ندامت کرد. او همچنین نقل قول های جالب زیادی دارد...
مواجهه با مطبوعات کار آسانی نیست اما چون مجبورید بروید، باید سعی کنید از این جلسات حضوری چیزهای مثبت زیادی برای خود بگیرید.
حقیقت در کل است؛ فقط در کل میتوانید حقیقت را پیدا کنید
(در جواب به اینکه اگر با منچستر موفق نباشد مربی بزرگی هست یا نه؟
لطفا مرا متکبر صدا نکنید زیرا آنچه می گویم درست است. من قهرمان اروپا هستم. من فکر می کنم یک شخص خاص هستم.
من خوزه مورینیو هستم و تغییر نمی کنم.
من فکر می کنم [آرسن ونگر] یکی از این افراد است که فضول است. او دوست دارد افراد دیگر را تماشا کند. بعضی از بچه ها هستند که وقتی در خانه هستند، یک تلسکوپ بزرگ دارند تا ببینند در خانواده های دیگر چه اتفاقی می افتد. او صحبت می کند، او در مورد چلسی صحبت می کند.
بازیکنان جوان مانند خربزه هستند. فقط هنگام باز کردن و چشیدن طعم خربزه 100٪ مطمئن هستید که خربزه خوب است.
ما بازیکنان عالی داریم و ببخشید اگر مغرور باشم، یک مربی عالی داریم.
من از شکست می ترسم به این دلیل است که من بارها شکست نخوردم. هشت سال بدون جام، این شکست است. او متخصص شکست است. اگر این کار را در چلسی انجام دهم، هشت سال، می روم و بر نمی گردم!
آیا مسی می تواند به دلیل تمارض محروم شود؟ بارسلونا شهری فرهنگی است که دارای تئاترهای بزرگ بسیاری است و این پسر بسیار خوب یاد گرفته است. او بازیگری را آموخته است
وقتی [چلسی] کسی را پیدا کند که چهار لیگ برتر را برای آنها کسب کند، من شماره دو می شوم. تا این لحظه، یهودا شماره یک است
اگر می خواستم کار ساده ای داشته باشم ... در پورتو می ماندم .صندلی آبی زیبا ، جام لیگ قهرمانان یوفا ، خدا ، و بعد از خدا ، من.
هر وقت که من پپ [گواردیولا] را بازی می کنم ، با 10 مرد بازی را تمام میکنم. این باید به نوعی قانون یوفا باشد.
افتخارات
پورتو: دو لیگ برتر پرتغال، جام حذفی، سوپرکاپ پرتغال، جام یوفا و لیگ قهرمانان اروپا.
چلسی: سه پرمیر لیگ، جام حذفی، سه لیگ کاپ، سوپرکاپ انگلیس.
اینتر:د و اسکودتو، لیگ قهرمان اروپا، کوپا ایتالیا، سوپرکاپ ایتالیا.
رئال: لالیگا، کوپا دل ری، سوپرکاپ اسپانیا.
منچستر یونایتد: لیگ کاپ، سوپرکاپ انگلیس، جام یوفا.
بخشی از رکورد های جالب
رکورد دار سابق بیشترین امتیاز کسب شده در پرمیر لیگ (۹۵)
جوان ترین مربی که به ۱۰۰ بازی در لیگ قهرمان اروپا می رسد (۴۹ سال و۱۲ روز)
کمترین گل خورده در یک فصل پرمیر لیگ (۱۵)
بیشترین بازی بدون باخت در خانه در پرمیرلیگ (۷۷)
بیشترین گل زده و امتیاز در یک فصل لالیگا (۱۲۱و۱۰۰)
تنها سه گانه تاریخ یک تیم ایتالیایی (اینتر)
برنده سه گانه در دو تیم مختلف (پورتو و اینتر)
رسیدن با ۴ تیم به ۴ تیم برتر اروپا (پورتو و چلسی و اینتر و رئال)