محمد پرسپولیس دنا4تا داشتم یه روز صبح بلند شدم دیدم سگای ولگرد تکه تکشون کردن.سگهایی که چند روزقبلش خودم مانع شدم که بکشنشون و خیلی بهشون غذا داده بودم.سه سال از ماجرا گذشته اما هنوزم یاد اون صحنه خون و تکه های مخملی خونینشون میفتم بشدت بهم میریزم.اون روز چندبار گریه کردم اولاش کلی زار زدم(ازته دل)و بعدش تا غروب اشک بود که میریختم.امیدوارم شمام هرگز حال اون روزمو تجربه نکنین.