استقلال💙♡💙 4030یه بار این اتفاق برام افتاد رفته بودم عروسی و قبل اینکه شام اماده بشه رفتم یه دوری بزنم هندزفری هم گوشم بود یهو دو نفر تو یه جایی ک خیلی تاریک بود اومدن سمتم اول گفت واتساپم خرابه برام درست کن گفتم باشه ببینم چشه بعد یهو گفت خب شمارتو هم بده منم دادم و گفت کجایی هستی گفتم فلان و فلان ولی کم کم شک کردم زورگیرن گفتم خب دیگه خدافظ و رفتم ک یهو اونی ک لاغرتر بود دستمو گرفت گفت نه داش کجا اینقدر زود بیا با ماشین برسونیمت گفت قربونت مرسی نزدیکه خودم میرم دیدم لحنش عوض شد منم جدی گفتم ولم کن بابا خودم پا دارم میرم دیدم یهو اون یکی هم اومد گفت بیا سوار ماشین شو گفتم تا صبحم وایسی سوار نمیشم هر کاری میخوای هم بکن دیدم بعد ۲۰ دقیقه کسشعر گفتن اون هیکلیه گفت قمه رو بده فکر کردم شوخی میکنه دیدم اون یکی رفت قمه اورد و گفت گوشیت رو میدی و سوار میشی منم گفتم نه گوشی میدم نه سوار میشم چون میدونم قصدشون فقط گوشی نبود بعد سه بار با پشت قمه زد به پام منظورم از پشت جایی ک تیز نبود و فقط خواست بترسونه منم گفتم سوار بشم معلوم نیست چکارم کنن شاید بلایی سرم بیارن و فیلمم بگیرن واسه همین گفتم بمیرم بهتره تا اونجوری بشه ک پیش خودم گفتم به درک یا میمیرم یا فرار میکنم گفتم باشه داش برو ماشینو بیار سوار شیم گفت نه تو بیا گفتم اگه نمیاری منم تکون نمیخورم بعد کوچیکه رفت بیاره چون ۵۰ متر ازم دور بود ماشین منم گفتم ۱ دقیقه وقته باید کاری کنم گفتم خو دستم رو شکوندی یکم شل کن اونم گفت باشه قمه هم دستش بود منم دیگه گفتم هر چی شد مهم نی گفتم چقدر دستم درد میکنه چن ثانیه ساکت موندم بعدش با زانو زدم به تخماش افتاد رو زمین ک یهو گفت برو دنبالش منم فرار کردم تا یارو خواست ماشین روشن کنه و بیاد دنبالم من تقریبا رسیده بودم دیگه اونم بیخیال شد و تموم شد