سلام بچه چوسانی های خوب توی خونه. بچه های خوبی بودین؟ به سگای هانی تون غذا دادین؟
خب جلسه دیگه ای از #سگ_شناسی_عمومی رو شروع می کنیم.سگ هانی امشب کسی نیست جز ارباب سرزمین جنوب سون چوان.
این بچه خوشگل از ابتدا مورد توجه ویژه ی پیرمردها قرار گرفته بود به حدی که لیو بیاا تنها حاضر شد جسد سون جی ین رو به سون چوان خردسال تحویل بده نه سون سوی نره خر.
سون چوان که کم و بیش از این موضوع باخبر بود تونست خودش رو توی دل استاد پیرش جا کنه و وقتی به نوجوانی رسید به کمک استادش افرادی رو اجیر کرد تا توی جنگل به برادرش حمله کنن و بکشنش.
بعد از رسیدن خبر مرگ بوفو، برادر قسم خورده و به مراتب زیباترش جویو به پایتخت وو، جیان یه بازگشت تا ارباب سرزمین جنوب بشه. ولی سون چوان مکار دوباره دست به توطئه زد و شایعه کرد که ارباب قبلی به این خاطر زود مرد که کسخل بود و فقط سبیل داشت پس جویو نیز به همین سرنوشت دچار می شه. قهرمانان سرزمین جنوب که خیلی به جویو علاقه و نظر داشتند جویو رو با مقام دادودو(فرمانده کل ارتش) خر کردند و به این ترتیب سون چوان ارباب سرزمین جنوب شد.
کم کم مردم به این شک کردند که اگر بوفو به خاطر اینکه فقط سبیل داشت مرد پس چرا جویو هنوز نمرده؟ حتی زمزمه هایی به گوش می رسید که اگر ارباب بدون ریش کسخله پس اربابی که حتی سبیل هم نداره چیه؟
پس سون چوان اول در اعلامیه ای عمومی قول داد که تا سال آینده ریش دربیاره و به شاعران پول می داد تا درمورد ریش باشکوهش شعر بگن.
در مورد مسئله ی جویو هم باید مطمئن می شد که پیشبینی ای که درمورد مرگش کرده درست از آب دربیاد پس هندونه زیر بغلش گذاشت که تو از جوگو لیانگ هم باهوش تری ولی تنها کسی که اینو می دونه منم، کاش دیگران هم می دونستن :
جویو ای دادودوی زیبا سبیل
ای که می خوری اندازه ی سه پیل
زیبایی و باهوش و قهرمان
ندیدم قدتر از تو در جهان
این راز را فقط من می دانم و بس
خارج از وو کسخلت خوانند همه کس
پخش می شود این خبر با آواز و بانگ
به دستور دشمن تو جوگو لیانگ
جویو که به خوبی خر شده بود سوار لو مانگ شد و به سوی جینگ جو تاخت تا جوگو لیانگ رو شکست بده. جویو بارها در این راه از جوگو لیانگ کیر خورد و خون بالا آورد ولی نمرد.
سون چوان که به گه خوردن افتاده بود تصمیم گرفت تا خواهرش رو به عقد عموی امپراطوری لیو بی دربیاره تا سر و ته جنگ هم بیاد. جویو با این ازدواج مخالف بود ولی سون چوان توجهی نکرد و ازدواج انجام شد. سون چوان می خواست تا ابد از شواندو پیش خودش نگهداری کنه ولی وقتی که خواب بود لیو بی و زنش فرار کردن رفتن سر خونه زندگی شون. جویو نتونست سر جاش بشینه و خواهر سون چوان رو دزدکی به سرزمین جنوب برگردوند.
وقتی که جویو با پافشاری لوسو به سرزمین جنوببرگشت، سون چوان برای جویو دارویی فرستاد تا جویو از فکر جوگو لیانگ راحت بشه . دارو جواب داد و جویو خیلی راحت شد و دیگه هیچ وقت به جوگو لیانگ فکر نکرد و خون هم بالا نیاورد.
وقتی که سائو پی امپراطوری هان رو منحل کرد و خودش رو امپراطور اعلام کرد، سون چوان ترسید که از قافله ی سگای هانی عقب بمونه. برای همین اونم خودش رو امپراطور اعلام کرد. این حرکت زشت و ناپسند از چشم عموی امپراطوری دور نموند و به وو حمله کرد و پیروزی های بزرگی رو به دست آورد. سون چوان به اندازه ای ترسیده بود که به لیو بی پیشنهاد ازدواج دوباره با خواهرش رو داد. لیو بی پس از نبرد دره ی فوچیکو پیشهاد سون چوان رو پذیرفت و قرار شد عروسی توی جنگل برگزار بشه. لو مانگ به خاطر اینکه ادامه دهنده ی راه جویو بود، مقامش از فرمانده ی ارتش به آشپز تنزل پیدا کرده بود و از شواندو کینه به دل داشت. پس به بهانه ی آتش روشن کردن برای دیگ ها کل جنگل رو آتیش زد و ازدواج و جنگ نیمه تمام و بدون نتیجه رها شدن.
سال ها بعد امپراطوری جین که سگان هانی سائو وی رو منحل کرده بود، امپراطوری وو رو هم فتح کرد تا هیچ سگ هانی خودش رو امپراطور اعلام نکنه.
این است سزا و سرانجام سگان هانی
سگ_شناسی_عمومی
زنده باد فرمانده جومونگ
زنده باد گروه دامول
پیش به سوی اتحادیه 🐉 چوسان جدید 🐉 با پایتخت بودن بویو