📚ترجمه کاوه بیات، انتشارات شیرازه
دربخشی از کتاب پیرامون 📣اصطلاح "گوپ و گوپ چی" یادگار فرقه دموکرات پیشه وری می خوانیم.
🔊گوپ و گوپچی از کجا آمده است؟ در دوران اشغال شمال ایران توسط ارتش سرخ شوروی و تاسیس دارو دسته ای به نام فرقه دموکرات پیشه وری، سازمانی به نام "اداره کل تبلیغات سیاسی" GUPP به وجود آمده بود که وظیفه اش تبلیغ و ترویج بلشویسم و نظام کمونیستی بود. این اداره در سراسر سرزمین های تحت اشغال شوروی پس از جنگ جهانی دوم از جمله شرق اروپا و سپس ایران دایر شد. گوپ چی های ارتش سرخ در ایران عمدتا شرق شناسان نظامی بودند و وظیفه شان مصادره تاریخ و فرهنگ در مسیر خدمت به تبلیغات کمونیستی بود. آنها به راحتی تاریخ و ادبیات را مصادره به مطلوب می کردند. 🔉از بین معروف ترین گوپ چی های شوروی در ایران و تبریز می توان به میرزا ابراهیم اف، سلیمان رستم و مدینه گلگون اشاره کرد که توسط ارتش سرخ به تبریز اعزام شده بودند تا به یاری فرقه پیشه وری بیایند. 🔹مدت کوتاهی پس از اشغال آذربایجان و غائله فرقه، هیئتی به رهبری یکی از دبیران حزب کمونیست آذربایجان شوروی به نام عزیز علی اف (پدر زن حیدر علی اف یعنی پدر بزرگ الهام علی اف) با دعوت فرماندهی نیروهای ارتش شوروی در ایران، به تبریز آمدند تا در چارچوب GUPP با روشنفکران و منتفذین تبریز وارد تعامل شوند و تبلیغات سیاسی را در مسیر اهداف مسکو، کانالیزه کنند. 🔹تمرکز کار تبلیغاتی این گروه، تحریک قوم گرایی در آذربایجان و ترویج ایران ستیزی بود. ارگان رسانه ای این کمیته روزنامه "وطن یولوندا" نام داشت که سردبیرش میرزا ابراهیم اف بود. اقدامات دیگری که باید از سوی "عزیز علی اف" صورت می گرفت تاسیس بیمارستان شوروی، مدرسه شوروی، ادبیات حسرت، تاسیس گروههای موسیقی و تئاتر بود. هدف این پروژه پوپولیستی ایجاد محبوبیت برای کمونیسم و اتحاد شوروی در بین عوام بود؛ اما این قبیل اقدامات با استقبال مردم روبرو نشد. مردم تبریز هوشیارتر و با شعورتر از آن بودند که فریب عملیات روانی گوپ را بخورند. آنها می دانستند که تبلیغات گوپ، باد هواست و تامین کننده منافع شوروی.
در جریان پیشروی ارتش و عملیات نجات آذربایجان از اشغال، بسیاری از سران فرقه برخلاف شعار پرطمطراق "مرگ هست،بازگشت نیست" سریعا به شوروی گریختند. البته میرزا ابراهیم اف، مدینه گلگون و عزیز علی اف و دیگر "گوپ چی"ها پیش از همه فرار کرده بودند. در این لحظه تو خالی بودن تبلیغات کمونیستی مسجل شد. از آن تاریخ، اصطلاح "گوپ و گوپ چی" در بین آذری ها در معنای "بلوف زن" و "خالی بند" به کار رفت. در حافظه تاریخی آذربایجانی ها، بوقچی های فرقه پیشه وری اسطوره بلوف و هرزه درایی بودند و از آن تاریخ هر دروغگو و طبل توخالی را گوپ یا گوپچی نامیدند. ⤵️ابراهیم اف و اداره کل تبلیغات سیاسی ارتش سرخ(GUPP) به تاریخ پیوستند اما روحیه طنز تبریزی ها و ارومیه ای ها، گوپچی ها را در معنای منفی جاودانه کرد. آنها در صفحات تاریخ شفاهی ما به بدترین شکل ممکن یعنی نماد "دروغ" باقی ماندند.
◀️بلافاصله پس از فرار و انحلال فرقه، مردم محلی با فرقوی ها به ویژه مهاجرین قفقازی که در خانه های مصادره ای مردم اقامت کرده بودند تصفیه حساب کرده و بسیاری را به سزای اعمالشان رساندند.
ارتش ایران، پس از رسیدن به تبریز و ارومیه از کشتار فرقوی ها توسط مردم جلوگیری و عفو عمومی اعلام کرد. اما انتقام ما از فرقوی ها و کمونیست ها این بود که در ادبیات روزمره برای آنها تمثیلی بسازیم : GUPP 1️⃣پی نوشت: برای مطالعه بیشتر پیرامون اقدامات GUPP در ایران به کتاب ایران و آذربایجان در بستر تاریخ و زبان، نوشته عباس جوادی، چاپ پراگ مراجعه کنید.
2️⃣پی نوشت:گوپ و گوپچی ها هنوز در میان ما هستند. هر جا دیدید عده ای دکان زبان و قومیت باز کرده اند، از زبان مادری حرف می زنند و تبلیغات قومی می کند، بدانید فرزندان و بقایای همان GUPP ها هستند.
3️⃣بیشتر مردم، به صورت کلیشه ای، فروپاشی فدراسیون یوگسلاوی را محصول منازعه و کشمکش میان قومیتهای هشت گانه آن و سرکوب صرب ها میپندارند. در حالی که اتفاقا یوگسلاوی بیشترین آزادی ها و اختیارات را برای گروه های قومی خود در نظر گرفته بود. حال سوال اینجاست، چرا منازعه قومی و تجزیه در یوگسلاوی و چکسلواکی رخ داد ولی در رومانی که تاریخی طولانیتری و گسترده تری از خصومت بین- قومی داشت رخ نداد؟
در یوگسلاوی، نخبگان کمونیست، «تمرکززدایی» به عنوان ابزاری جهت حفظ یکپارچگی فدراسیون و برای اجتناب از لیبرال شدن، پیشنهاد واجرایی کردند ، رهبران صرب نیز تحت فشار، مسئله مشارکت مردمی را به سطح روابط فدرالی میان جمهوری ها تقلیل دادند ولی درعمل . آنچه واقعا رخ داد تمرکززدایی نبود. بلکه در این تجربه، بجای واگذاری قدرت به شهروندان به نخبگان حزبی قومی یا همان (رهبران جمهوری هایی که قبلا خودمختار شده بودند) منتقل شد. و همین موضوع نیز نهایتا منجر به انحصارحزبی، تجزیه جمهوری ها و بلای جان فدراسیون یوگسلاوی شد.امری که در رومانی کشوری با همان سطح ،تنوع و مشکلات گسترده قومیتی که تن به فدرالیسم نداد،تاکنون رخ نداده است.