فیوریو LM7چهارشنبه ساعت چهار بعداز ظهر رفتم چهار دانگه چهار کیلو چهار مغز خریدم و چهار تا تراول سرفیدم به یارو گفتم داداش چهار روز دنیا ارزش این دو دو تا چهار تا رو نداره گفت داداش من این حرفا مال کسیه که چهار روزه اومده ایران نه تو . منم چهار ساله اینجا مغازه دارم هر چهار روز یه بار چهار چوق میره رو قیمتا گفتم داداش از چهار جهت به چوخ رفتیم با این گرونی گفت هممون به چوخ رفتیم این میره اون میاد چهار سال میمونه اولش میگه همه چیزو درست میکنم ولی بعد چهار سال دوباره روز از نو روزی از نو چهار سال دیگه دوباره رای میاره و یه چهار سال دیگه میمونه و همین آش و همین کاسه دوباره یکی دیگه و دو تا چهار سال دیگه.. خلاصه دوتامون پوکر شدیم سوار ماشین شدم بیام خونه ماشینم چهار شاخه گاردون خورد کرد گفتم ای بخشکی شانس پول تعمیر چهار شاخه ندارم . سر چهار راه یه مکانیکی بود ماشینو هل دادم تا اونجا و اونم گفت چهار ساعت دیگه بیا ببر . راه افتادم سمت خونه خیلی وقت وقت بود پیاده گز نکرده بودم چهار قدم راه رفتم خسته شدم گفتم بزار موتور بگیرم برم راستیتش از موتور میترسم دو تا چرخه و هوا ماشین بهتره چهار چرخه خلاصه یه تاکسی گرفتم و راه افتادم سمت خونه حالا موندم چهار ساعت دیگه از کجا چهار قرون پول برای چهارشاخه گاردون جور کنم خداوندا به حق هشت و چهارت کمکمون کن بعد از سه چهار دقیقه رسیدم خونه و دم در خونه جیب کتم گیر کرد به دستگیره در و پاره شد ...خدایا تو این چهار روز دنیا انگار فقط با ما لج کردی بریم یه چهارمضراب پرویز یاحقی گوش بدیم حالمون بهتر شه