مطلب ارسالی کاربران
از لحاظ روحی نیاز دارم برگردم به این زمان
مردی وارد قصابی شد و گفت برای سگم چهار کیلو گوشت بدید. همزمان پیر زنی که کنارش ایستاده بود با خجالت و به آرامی گفت یک کیلو آشغال گوشت بدید لطفاً
مرد پولدار به پیر زن گفت خانوم شما به سگتون آشغال گوشت میدید؟
پیر زن با خجالت فراوان گفت نه.
این را برای بچه هايم میخواهم!!
مرد كه از شدت ناراحتی و عذاب وجدان در پوست خود نمیگنجید با شرمساری گفت: ببخشید از طرف من چهار کیلو گوشت هم به این خانوم بدید.
مرد سوار بر بنز خود شد و با سرعت و خجالت و ناراحتی از آنجا دور شد.
پیر زن كه خود از جنده های قدیم بود
رفت کوچه پشتی و سوار جنسیس سنتنیال خود شد و به دوتا سگ خودش که تو ماشین بودن گفت امروز براتون چهار کیلو گوشت خریدم.
بله پیرزن یه جنده لاشی بود و زن یکی از بساز بفروشای مشهور شهر!