mamad Madridiهعی چه زود ده سال گذشت یادش بخیر این بازی من سرباز بودم قوشچی ارومیه ارتش آشخور بودم پایه بالاها خودشون نگاه میکردن به ما هم میگفتن به اون سمت پشت به تلوزیون بخوابین تا نتونیم تلوزیون رو ببینیم من و دوستمم عاشق فوتبال بودیم گفتیم چطور نگاه کنیم یکیشون گفت برین برای ما از جلوی اسایشگاه دژبانها چاقاله زرد الو بدزدین بیارین تا بزاریم نگاه کنین ماهم قبول کردیم رفتیم چندتا چیده بودیم یهو دژبانها مارو دیدن اقا افتادن دنبالمون سیم خاردارهارو عین پلنگ پریدیم فرار کردیم افتاده بودن دنبالمون😂شانس اوردیم نتونستن بگیرنمون وگرنه سر یه بازی میرفتیم بازداشتگاه😑تا اخر بازی هم نتونستیم نگا کنیم خوابمون برد