صبح روز فینال حس و حال عجیبی دارد. برندهها (معمولا رئال مادرید!) مهیای پوشیدن لباس جشن میشوند. مهیای پذیرایی از جام در میدان شهر. مهیای باز کردن جایی برای آن جام بزرگ در ویترین افتخارات. و بازندهها... یورگن کلاپ از صبح فردای فینال لیگ قهرمانان 2018 میگوید:
"صبح آن روز در خانه بودم. چند نفر دیگر هم به آنجا آمدند و همهی مست بودیم. آن خانه، قبلا متعلق به استیوی جرارد بود و چیزهایی از وسایل او هنوز در خانه پیدا میشد. پیتر کراویتز (دستیار کلاپ) با یک گلدان به سمت من آمد و گفت: "این شبیه کاپ لیگ قهرمانانه! همه این رو در دستشون میگیرن و باهاش عکس میندازن... حالا میفهمم چه حسی داره!" کامپینو، دوست خوانندهی من و یک لیورپولی دو آتشه هم آنجا بود. او شروع به خواندن آهنگی کرد و همهی ما در حالت مستی با او همخوانی کردیم... در هوای بارانی مرسی ساید... آن، لحظهای بود که فصل جدید برای ما آغاز شد..."
|

"ما در یک قدمی چیزی قرار داشتیم که هیچکس تصور نمیکرد به آن دست یابیم."
کلاوس تاپمولر درباره ی وقایع لورکوزن سال 2002
سال 2002، 2012 و 2022... قرن 21 با خود دستاوردی تازه به همراه آورده. نفرینی عجیب، دردناک و پر اندوه: تیمهایی که در یکقدمی فتح سه گانه و چهارگانه زمین خوردند.... لورکوزن با کلاوس تاپمولر، بایرن با یوپ هاینکس و لیورپول با یورگن کلاپ.

2002
صبح روز فینال حال و هوای عجیبی دارد. شبیه ایستادن ناگهانی چرخهای یک لوکوموتیو پر سر و صدا. شبیه مکث یک ثانیهای در وسط یک شهر پر هیاهو. شبیه فرو کردن سرها زیر آب... هیاهوی طرفداران لورکوزن در پنج بازی پایانی فصل 2001/02 ساکت نشدنی به نظر میآمد. صدرنشین بوندسلیگا، فینالیست دی اف بی پوکال و فینالیست لیگ قهرمانان اروپا. کلاوس تاپمولر و پسران... از دو سال قبل و در روز 20 می 2000 نامی ترسناک روی لورکوزن گذاشته شده. "نورکوزن"، با کنایه به هرگز قهرمان نشدن آنها پس از بازی با اونترهاخینگ در بازی آخر فصل.
دومینوی سقوط سال 2002 در 4 بازی پایانی بوندسلیگا آغاز میشود. از دست دادن صدر جدول بوندسلیگا. از دست رفتن قهرمانی. شکست در فینال دی اف بی پوکال و ... فینال گلاسگو با عطش برد آغاز میشود. با گل لوسیو. با داشتن بیشتر توپ در طول بازی. با داشتن موقیعیتهای بیشتر از رئال مادرید و البته با نداشتن اعجوبهای به نام زینالدین زیدان... صبح روز بعد، هیچکس دلش نمیخواهد به جام، به سهگانه، افتخار یا هر چیز دیگری فکر کند. به سقوط آزاد لورکوزن...

2012
امیدهای مونیخی. با ورود مانو نویر، یوپ هاینکس و با افتخار میزبانی فینال لیگ قهرمانان در مونیخ، بایرن به سوی رویای بزرگ پیش میرود. پرواز مغرورانهی عقاب و شاهینی تیزپرواز در برابر آنها. دورتموند، با یورگن کلاپ بوندسلیگا را خیلی زود از بایرنیها میرباید. در بازی ماه آوریل و در وستفالن. فینال جام حذفی، روز جشن لواندوفسکی برابر تیم هاینکس است و سرانجام قلبها در خانه برابر چلسی میشکند. از دست دادن سه گانه با تیرخلاص در آلیانتسآرهنا... تراژدی تلختری سراغ دارید؟ صبح روز بعد اما هاینکس تراژدی را به شیوهی ژرمنها به دراما تبدیل میکند. آغاز مسیر فصل 2012/13. فتح لیگ، جام حذفی و لیگ قهرمانان. برابر کلاپ، برابر تماشاگران لندنی.

2022
بهار مرسیساید. شکوفههای چهارپر چهارگانه، آرزوی جاودانگی، رویای رسیدن به پرچ لعنتی در لیگ، رویای فتح ومبلی و سرانجام آرزوی نیمهشبی در پاریس. هر کسی سر جای خود ایستاده. صلاح و مانه، در هفتادمین بازی یک فصل جانفرسا با آخرین تکههای جانشان به میدان میروند. ترنت، با نمایش پسر طلایی انگلیسی به پاریس میرود، کاپیتان هندو، میراثدار استیوی جی و گریم سونز است و... کلاپ و یورگن کلاپ... و یرگن اسکاورزها.... هیچکس صدای سوت پایان را نمیشنود. هیچکس نمیخواهد به دنبال بلیت هتل در استانبول سال بعد برود. هیچکس نمیخواهد به 0 گل زده در سه فینال فصل بیندیشد. این چهرهی یورگن است. باور میکنید؟ بدون لبخند. بدون شور. بدون هیچ حس لعنتی دیگری در آن چشمهای نافذ... صبح روز بعدتان بخیر
