از فکر تو شبها نمیتوانم بخوابم
نمیتوانم این فکر را از سرم بیرون کنم
چه کنم که نمیتوانم به تو برسم
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتره جدایی
در دوریت درازند شبهای سیاه
نمیدانم من کجا برم شب ها
زده به قلبم زخم این شبها
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتره جدایی
وقتی چشمهای رنگی تو یادم میافتد
در آسمانها از ستارهها خبرشان را میگیرم
چه کار کنم که نظرش را از من بریده(از ستاره های میپرسه)
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتره جدایی
درد جدایی را هر که نکشد نمیفهمد
پاک نمیکنه چشمش را اونی که از یارش جدا مونده
میگویند بیمار انتظار نمیمیرد(خسته انتظار نمیمیرد)
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتره جدایی
چطور وقتی دور میشوم از ایل و تبار
میپرسم تکتکشان را از اونیکه خبرداره
زاری میکند از حسرت این غم دائماً یار
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتره جدایی
سالهاست از ایل و تبارم دورم
بلبلم که از گلم دورم
با جفا جدا کرده من را از زبان شیرینم
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتره جدایی
یار و یاورم بیگانه گشته
عشق و همرازم به سان غریبه گشته
در جوانی مویم سپید گشته
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
از اونیکه که مرا گریانده خنده میخواهم
با آنی که جدا افتادهام دیدار میخواهم
برای فروریختن حصار یورش میخواهم
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی
عاشقی شدهشان فرهاد
کجاست معشوق فرهاد
موقع گفتنش در میآید جون فرهاد
جدایی، جدایی، امان از جدایی
از هر دردی بدتر جدایی