احسان حخوابیده بودم ها
یه لحظه رفتم دستشویی گفتم گوشیم هم یه نگاه بندازم
چه آخر شبی سر کار میزاری
دیدی گاهی آب میپره گلوی آدم
بدترینش اینه که یه چیز چسبناک باشه, نه در میاد نه میتونی نفس بکشی
یه بار قند توی دهنم گذاشته بودم آب شد رفت راه نفسم, خیلی اوضاعم خراب شد, مرگ رو به چشم دیدم چند لحظه, خیلی سخت تونستم نفس بکشم