11 سپتامبر. هفتاد و هفتمین سال تولد قیصر فرانتس بکنباوئر.
یک روز گرم در مرداد ماه 1384. یک خبر داغ. داغ داغ. قرار است رییس کمیتهی برگزاری مسابقات جام جهانی 2006 به تمام 31 کشور راه یافته به مسابقات سفر کند. یک خبر ساده برای همه کسانی که در مقابل کیوسک ایستادهاند. اما برای تو... تو که میدانی کشورت یکی از آن 31 تیم است. تو که میدانی رییس کمیتهی برگزاری جام جهانی 2006 معبود همیشهی توست. تو او را خواهی دید؟ قیصر فرانتس بکنباوئر را...
|
شب 9 مهر. پیام بکنباوئر را مرور میکنی.
"علی دایی ، وحید هاشمیان ، مهدی مهدوی کیا و بخصوص علی کریمی توجه عمومی را در آلمان نسبت به تیم ایران بالا برده و همه منتظر بازیهای زیبای شما هستند."
چشم دوختهای بر قاب تلویزیون. بازی بایرن وولفسبورگ. در آغاز فصل تازهی بوندسلیگا. هنوز به تماشای بازیکنان بایرن در آلیانتس آرهنای نونوار عادت نکردهای. علی کریمی در ترکیب اصلی است. خوب بازی نمیکند و تعویض میشود. با مهمت شول. در دقایق پایانی بایرن دو گل میزند. سانتاکروز و لوسیو. سوت پایان. روی سکوها مردان مونیخی در کنار هم نشستهاند. باور نمیکنی. قرار است پیرمرد سپیدموی نشسته در جایگاه را فردا ببینی. چند ساعت دیگر تا ملاقات...
مگر میشود خوابید؟ یک تیشرت بایرن مونیخ، هدیهی دوست آلمانیات مارکوس. آمادهاش میکنی برای امضا گرفتن. عکسهایت. توپ کوچک تیمگایست. دوربین کوچک برای گرفتن خیالانگیزترین قابهای زندگی. صبح شده و نشده راه میافتی به سمت مهرآباد. به ساعت نگاه میکنی. دوست داری سریعتر بگذرد؟ یا نه...شاید دوست داری زمان متوقف شود، مگر چند بار در زندگی لحظات شیرین انتظار برای تماشای فرانتس بکنباوئر را تجربه میکنی.
مردی جا افتاده با تیشرت آلمان 1996 در کنار توست. اگر شکمش آنقدر بزرگ نبود، برایت شمایل ماتیاس سامر را داشت. شروع میکنی به گپ زدن. همراه میشوی با خاطراتش. خاطرات کودکی را برایت بازگو میکند... او بکنباوئر را دیده بود. در کنار گرد مولر و زپ مایر و برایتنر و .... خاطرات سفر سال 1352 بایرن مونیخ به تهران. ژوئن 1973.
مرد با آب و تاب از درخشش صادقی در آن بازی تعریف میکند. هتتریک پسر اهوازی پاس برابر مایر. خاطرهی مهمانی باشگاه پاس در هتل افسران ونک. خاطرهی خبرنگار دنیای ورزش و وصف بکنباوئر و گرد مولر
«بکنباوئر مظهر یک چهره قابلاحترام بود و حرکاتش نشان میداد او به همان اندازه که فوتبالیستی استثنایی است یک آقای به تمام معنی نیز میباشد و واقعاً عنوان شاهزاده فوتبال آلمان زیبنده اوست. درمقابل، گردمولر یک جوان پرشور و سخت شیطان است که در هرکاری زرنگی خاص خودش را نشان میداد و به اصطلاح از هیچ چیز درنمیماند.» خبرنگار میگوید که بکنباوئر اهل نوشیدن الکل نبود. اما مولر، آنقدر به به نوشیدن علاقه داشت که برای مصاحبه، او را به نوشیدن دعوت کردم!
غرق میشوی در خاطرات. آن تیم مست در تهران. آن تیم 3 بار بعد از آن قهرمان اروپا شد... ساعت را نگاه میکنی. دلت میریزد. تابلوی پرواز. هواپیما به تهران رسید. راس ساعت 11. میروی. میدوی. دوان دوان. مسئولین فدارسیون را میبینی. محمد دادکان اینبار پیراهن پوشیده و نه تیشرت. چشم میدوزی به گیت. هیاهوی سالن را نمیشنوی. مردی با کت و شلوار سیاهرنگ. پیراهن آبی کمرنگ و کراواتی تیره..... راه رفتنش را از دور میبینی. باورت میشود؟
تصورات توست یا همه او را اینطور میبینند. انگار زمین زیر پایش آرام میگیرد. راه رفتن او را به یاد میآوری. در ومبلی. برابر انگلیسیها. با موهای کوتاه. چابک و سریع. راه رفتن او با کتف باندپیچی شده را به یاد میآوری. در زمین تفتیدهی آزتک. برابر ایتالیاییها. پس از انتقامش از انگلستان. با آن شوت به دروازهی بونتی. به یاد میآوری که زمین خورد تا قهرمان شود. آن دستان گشوده در المپیکاشتادیون مونیخ. در انتهای زمین. گاهی سریع و گاهی آرام. مهار یوهان کرویف. رهبری یک نسل. با آن خط ریش دهه هفتادی. با موهای فر. با شمارهی 5. قیصر فرانتس بکنباوئر حالا به سمت تو قدم بر میدارد. با چمدان کوچک مشکی و نه توپ چهل تیکهی جام جهانی 74. با کفشهای واکس زده و نه استوکهای سه خط آدیداس. یک لحظه کافیست. اصلا امضا گرفتن و عکس و ... فراموشت میشود. تو او را دیدهای....
در راه هتل آزادی. رفتن به آنجا دشوارتر است. قرار است منوچهر متکی، وزیر خارجه از فرانتس بکنباوئر استقال کند. و خیل ورزشینویسان و خبرنگاران. خودت را میان آنها به هتل میرسانی. ابتدا سخنان دکتر نیرزباخ. رییس فدراسیون فوتبال آلمان. بعد خوش آمدگویی دکتر دادکان. سخنان بکنباوئر آغاز میشود. شمرده اما با هیجان. ابراز خوشحالی از ملاقات با دادکان و برانکو. خوشحالی از ملاقات با علی دایی:
" : آقای دایی خیلی وقت است كه به آلمان نیامدهاید؛ از زمانی كه آنجا بازی میكردید استادیومها خیلی فرق كرده و پیشرفت قابل توجهی داشته است. چهرهی تمام استادیومهای آلمان عوض شده و باید با ما هم عقیده باشید كه قشنگترین ورزشگاه آلمان، مونیخ است."
نوبت به خبرنگاران میرسد. سوال دربارهی سختتر بودن فتح جام جهانی به عنوان کاپیتان یا قهرمان؟ بکنباوئر هر دو را تجربهای بزرگ میداند اما انتخاب او برگزاری جام جهانی به عنوان رییس کمیتهی برگزاری مسابقات است. در جملاتش هوش و فراست موج میزند. دوست داری نگاهش کنی و به حرفهایش گوش دهی. ساعتها. در هم آمیختن شوخی و سخنان جدی. مکثهای چند ثانیهای به موقع و حاضرجوابیهای دور از انتظار. پاسخ به خبرنگار کیهان ورزشی دربارهی آن بازی 6 گله :
" بازیکنان تیم بزرگ ما در آن زمان تازه مسابقات لیگ و جام ملتهای اروپا را به پایان رسانده ودر دوران استراحت برای جام جهانی بعد بودند با این حال تیم ما برابر تیم شما شوک شد چرا که فکر نمیکردیم این طور خوب بازی کنید!"
و تو در میابی که چرا قیصر فرانتس بکنباوئر، مربی بزرگی بوده. تیزهوشی در مهمترین لحظات. احترام آمیخته با غرور. به یاد چهرهاش میافتی در سنسیرو. دویدن در کنار زمین پس از پنالتیهای بازی آلمان انگلیس. پس از فتح جام جهانی 1990. مصاحبه به پایان میرسد. بعد از ظهر روز یکشنبه. در مقابل درب هتل آزادی. منتظر میمانی تا بکنباوئر بیرون بیاید. برای پاسخ به ابراز احساساست. لحظهی بزرگیست. به سمت او. لباست امضاء میشود. و پوسترها. لبخند قیصر را میبینی. از نزدیک.... همه چیز از یادت میرود. لحظهی جاودانهی زندگی. لحظهی ملاقات ... تو قیصر فرانتس بکنباوئر را دیدی...