ی روز داشتم تو کوچه فوتبال بازی میکردم
اون زمان من بچه بودم
گشنم شد رفتم کیک و شیر کاکائو خریدم خیلی خوشحال بودم
یدفعه دیدم ی دست کشیده شد سرم
گفت سلام من کاسیاسم
گفتم تو همونی که دیشب مسی بهت لایی زد
چهرش درهم شد گفت آره
گفتم میدونستی والدز ازت خیلی بهتره؟
کاسیاس: بله بله
من: پس چرا با کمک مافیا کاپیتان اسپانیا شدی؟
کاسیاس: شیر کاکائوتو یلحظه بده من تا بهت بگم
من: برای چی باید باید شیر کاکائو مو بدم?
کاسیاس: برای اینکه اگه ندیش زبونم لال میشه نمیتونم به سوالت جواب بدم!
منم که ی بچه ساده بودم کیک و شیرموز دادم دستش
بعد کاسیاس دستاشو داد بالا با لبخند گفت ما رفتیم خداحافظ..
والدز رو دیدم از اونور میدویید گفت وایسااا ببینم
کاسیاس سریع سوار موتور مردم شد گاز داد رفت
دوییدم سمتش گفتم ویکتووووور
والدز لبخند زد گفت لباس مسی خیلی بهت میاد
منم خیلی خوشحال شدم
ویکتور: این کاسیاسه حرص مسی رو سر تو خالی کرده بیا بریم بقالی کیک و نوشابه بخریم
با ذوق زیادی همراه با والدز رفتم
ویکتور از یخچال ورداشت رفت حساب کنه
یارو گفت ۵۰۰۰ تومن!
(اون زمان پول زیادی بود برای ی نوشابه کوچیک)
والدز: مگه سر گردنس اینا که ۲۰۰ بود!
بقال: ۶ صبح خودتو تکون بده بیا ۲۰۰ ببر این ساعت میای ۵۰۰۰!
والدز از جیبش ۴۹۹۹ تومن پیدا کرد
بقال: ی تومنش کو?
ویکتور: بعدا برات میارم آخه بخاطر ی تومن?
یارو گفت اصلا جنسمو نمیدم
ویکتور عصبانی شد اومد با مشت بخوابونه تو دهنش من گفتم بسم الله رحمن رحیم کاسیاس رجیم اینو که گفتم ویکتور ی ها کشید به خودش مسلط شد
اومدیم بیرون ویکتور والدز بهم گفت خودتو ناراحت نکن بیا این دروازه پنالتی بزن
گفتم یعتی لباس پنالدو بپوشم
ویکتور: خخخخخخ نه لازم نیست بزن
هر چی میزدم مهار میکرد خیلی قوی بود تا اینکه آخری رو به سبک مسی زدم گل شد
کلی تشویقم کرد
گفتم بقیه بازیکنا رو هم بیار ببینم مخصوصا مسی
ویکتور: من تو این کوچه زندگی میکنم باشه بهشون میگم
بیا بریم خونه مامان جون ی شربت درست میکنه در حد بوندسلیگا!
من گفتم بدرد نمیخوره که
والدز: حواسم نبود در حد لالیگا
رفتیم زنگو زدیم
گفتیم سلام و خوبی خوبم اینا
ننه بزرگ که خیلی مهربون بود ی شربت پرتقال تگری درست کرد محشر بود
بعدم ویکتور والدز پلیستیشن آورد بازی کردیم
واقعا یادش بخیر...
بخیر..