برای تیفوسیها و جایگاه ۸یها، برای آنها که در ضلع غربی امجدیه مینشستند، برای تیمسار بزرگ، پرویز خسروانی که ورزش ایران مدیون اوست، برای تاج و تاجیها مینویسم؛ برای ما فوتبال ندایی از درونمان است. ندایی که در هر زمان و مکان از آن سرشاریم. و تاج برایمان هویت انکارناپذیر اجتماعی و همان ندای درونیست. اما در اینجا حتی هویت داشتن هم جرم محسوب میشود. اینجا مدتهاست برای بدیهیات هم باید اعتراض کنیم.
درونمان را به آتش میکشند، هویتمان را قبضه میکنند و میگویند هیس، فریاد نزنید! نسل گذشته یک زندگی اجتماعی سالم را فدای ایدئولوژیهایش کرد تا امروز من و هزاران نفر دیگر نفرینشان کنیم که ایران را به ویروسی لاعلاج مبتلا کردند و رنج را برای ما به ارث گذاشتند.
دشمنی و تبعیضها را به یک نفر تقلیل ندهید. از همان روزی که چپگرایان و اسلامگرایان افراطی همدست شدند برای تاراجِ کاخ تاج، وضعیت باشگاهمان همین بوده. در این میان پورحیدریها و کردنوریها و آتشیها و حجازیها و امیرهایی بودند تا نگذارند زمین بخوریم و دست روی زانوهای خودمان بگذاریم برای بلند شدن. همان روزها که تاج را تا مرز انحلال پیش بردند، ناممان را گرفتند، داراییهایمان را غصب کردند و با قوانینهایی در راستای تضعیف ما آزارمان میدادند.
اما اوج تبعیضها در سالیان اخیر بوده. هر فصل فکر میکنم بدتر از امکان ندارد اما دارد. به چهار روز گذشته را که نگاه میکنم نمایی از این سالیان بوده. درست زمانی که خطر برای بیلبورد تبلیغاتی رفع شد، دیگر کسی نگران درآمد کارگر نبود، قوه قضائیه تهدید نکرد و راجع به رقم قرارداد صحبت نمیکردند.
نوبت به سرخها برسد، از هوادار متمول ساکن کانادا نمیپرسند، کسی نمیپرسد ۱۵۰ میلیارد چطور یکشبه از بانک گردشگری به حسابشان ریخته شد در حالیکه ما مجبور به گرو گذاشتن سند برای وام شدیم آن هم با خواهش و التماس. چطور اسپانسر پول ما را نمیدهد اما صدا از وزیری در نمیآید. چطور این جماعت ملک غصبی کاظمی را به سرخها هبه کردند و قوه قضائیه نگران نشد؟ کسی از پولهای هدایتی و معلمان بازنشسته نپرسید و نگران آن کیسههای پر از سکه در هتل و اردوی تیم ملی نبود و... البته که هر چه بگویم تکرارِ مکررات است اما باز مینویسم، هر چقدر عدهای برای منافع خودشان، نخواهند که بفهمند.
پس از ۴ روز انفعال در نقل و انتقالات، در حالی که جواد نکونام با ۱۳ بازیکن تمرین میکند، با قایدی و محبی تمدید نشده، فدراسیون برای تضعیف ما قانون گذاشته ولی به رقیب که رسید نقض شد، در شرایطی که تمریندهنده و بدنساز کادر جواد، هنوز قرارداد نبستهاند و دروازهبان تاپای هم نداریم، امشب خطیر را به عنوان سرپرست اعلام کردند.
گرچه تا این جماعت روی کارند، روی خوش نمیبینیم، اما امیدوارم به یک درمان مقطعی با این مسکنِ تجویزی! این روند سالهاست در پیش فصل فقط برای ما رخ میدهد تا آمادهسازیمان را مختل کنند و ما دقیقا همینجا جامها را از ما میگیرند... در طول فصل گذشته هم که با حمایت رسانههای داخل و خارج، جنگ بیرون از زمین را میبرند تا به اهدافشان برسند. درست مثل فصل گذشته که زمین و زمان علیه ساپینتو شوریدند اما هیچکس از صحبتهای گلمحمدی در کنفرانسها و رفتارهایش لب خط نگفت!
آقای علی خطیر؛ اینجا باشگاه تاج است و هدف جام. هنر این است که چطور داخل و خارج از زمین به هر طریقی پیروز شوی. به هوادار میزان بدهی و مشکلات مربوط نیست، همانطور که برای سرخها مهم نیست! اینجا سازمان مبارزه با دلال و کلاس درس هم نیست! اینجا سربلندی با جام تعریف میشود، کاری که سالهاست عامدانه عکسش انجام میشده اما اندک امیدی دارم به شما برای هدایت باشگاه. شما که گفتید با روز خوب و بد تاج، خندیدید و گریه کردید! شما که گفتید دخترتان را تاجی بار آوردهاید، این گوی و این میدان برای شما که آرزوی مدیریت باشگاه را داشتید!
فکر اینکه اکنون باید در شرایط نرمال، بعد از پیش فصل در یکی از کمپهای تاج در ترکیه یا امارات کنار یکدیگر در استادیوم اختصاصی خودمان با نام علی داناییفر بزرگ، آزاد و بیدغدغه از بازی تیم پرستارهمان لذت میبردیم اما چنین روزهای سیاهی را میبینیم، عذابم میدهد؛ برای منای که عشق چیزی فراتر از در آغوش کشیدن ماجرایِ ممنوعهٔ تاجَم، میراث بزرگ و جاودان تیمسار خسروانی در این روزها نیست.