پیتر اشمایکلخارکسده ی این داستان:پسر عینکیه....کیت راشفورد بین لباس زرده و اون پسر هندیه فرود اومد جفتشون دستشونو دراز کردن بگیرن هندیه زودتر کشید سمت خودش تا اینجاش نرمال بود، ولی بعد اون عینکیه اومد چمبره زد روش بی ناموس. سیاهه و کلاهیه هم اون وسط میخواستن لاشخوری کنن :))