نیمه های اول دهه ۹۰ میلادی است. لیگ ایتالیا بهترین لیگ جهان است و تیم های ایتالیایی در فوتبال دنیا پادشاهی می کنند. این ها همه نتیجه آن برنامه های بلند مدت و به حداقل رساندن خرید بازیکن خارجی و سرمایه گذاری بر روی آکادمی و بازیکنان بومی است. بله برای پیشرفت باید تلاش و برنامه ریزی کرد و ایتالیایی ها آن را به بهترین نحو ممکن انجام دادند و حال بازی کردن در لیگ کشور آنها آرزوی هر بازیکن فوتبال است. |
اما در تورین اوضاع خیلی خوب نیست و دلیل آن ابر سیاهی است که چندین سال است بر سر بیانکونری سایه افکنده است و خیال رفتن هم ندارد. چندین سال است که هیچ جامی به تورین نیامده و این برای هواداران تیمی که به بردن جام های مختلف و قهرمانی در ایتالیا عادت دارند چیزی فراتر از فاجعه است. ویتوریو کایزوتینی که در سال ۱۹۹۰ به عنوان رئیس باشگاه یوونتوس انتخاب شده بود و قصد داشت تا تیم محبوبش را به دوران اوج خود بازگرداند، در این فکر بود که چطور باید این کار را بکند.
در همان زمان آث میلان آریگو ساکی هرسال جام ها را درو می کرد و یوونتوس همچنان در حسرت یک جام مانده بود. کایزوتینی تصمیم گرفت که جووانی تراپاتونی را به تورین بازگرداند. تراپاتونی کسی بود که در مدت ۱۰ سالی که هدایت بیانکونری را بر عهده داشت توانست همه جام های ممکن را با یووه ببرد. او با یوونتوس ۶ بار قهرمان ایتالیا شد و در فصل ۱۹۸۵ موفق شد آنها را برای اولین بار قهرمان اروپا کند. حال او پس از پنج سال دوباره روی نیمکت یوونتوس نشسته بود و ماموریت داشت تا دوباره امپراطوری را به دل آلپی بازگرداند.
او برای انجام این کار شروع به خرید چندی از ستاره های فوتبال جهان کرد.روبرتو باجو و جیانلوکا ویالی را از فیورنتینا و سمپدوریا با مبلغ های رکورد شکن به تورین آورد.بازیکنان دیگری نظیر آندرس مولر،ماسیمو کاررا،آنجلو دی لیویو و آنتونیو کونته نیز خریداری شدند.حال تیمی که او ساخته بود روی کاغذ بی نظیر بود و هواداران یوونتوس را بسیار امیدوار کرد. او توانست در سه سال مربی گری خود جام یوفا را کسب کند، اما در کسر جام های داخلی ناکام بود و مجبور به ترک تورین شد.
حال هواداران یوونتوس بیش از پیش رنج می کشیدند، زیرا تیم آنها پرستاره و یکی از بهترین اسکواد های ایتالیا بود. اما در کمال تعجب آنها نمی توانستند جامی ببرند.کایزوتینی نیز کاملا گیج شده بود. هشت سال ناکامی در کسب جام داخلی برای یکی از سه تیم برتر ایتالیا هواداران را به ستوه آورده بود. بلاخره او به این نتیجه رسید که یوونتوس نیاز به یک رهبر با تفکرات نو دارد. کسی که بتواند بیانکونری را از خوابی که به آن رفته بیدار کند. اما او چه کسی بود؟
کایزوتینی تلفن را برداشت شماره ای را گرفت و منتظر ماند. این آخرین تیر در ترکش او بود.سرانجام مردی خوشتیپ با مو های نقره ای و سیگار برگی که بر لب داشت از آن سو، تلفن را برداشت و سلام کرد.
او کسی نبود جز سرمربی آن روز های ناپولی یعنی مارچلو لیپی .کسی که عملکرد بسیار خوبی در ناپل داشت و همه توجهات را به خود جلب کرده بود، در حدی که یوونتوس بزرگ او را برای نیمکت خود می خواست. مذاکرات بین او و رئیس باشگاه انجام شد و سرانجام در تابستان سال ۱۹۹۵ او به تورین آمد و هدایت بیانکونری را بر عهده گرفت. آیا او می توانست این ابر سیاه را که سال ها بر آسمان تورین رخنه کرده بود از بین ببرد؟ زمان مشخص خواهد کرد.
لیپی در قدم اول، پائولو سوسا را که در ناپولی و از بهترین بازیکنان خودش بود،متقائد کرده و با خود به یوونتوس آورد. سوسا یک هافبک دفاعی با توانایی توپ ربایی و ارسال پاس های بلند فوق العاده بود و لیپی نیز کاملا به این امر آگاه بود. سپس دیدیه دشان را از مارسی خدمت گرفت. حال برای ادامه داستان باید سری هم به شهر میلان بزنیم.به باشگاه آث میلان. داستان از این قرار بود که آریگو ساکی سرمربی پیشین روسونری در بدو ورود خود به میلان سبک بازی کاتاناچیو را کنار گذاشته بود و اول با ساختن یک خط دفاعی آهنین خیال خود را از دفاع راحت کرده بود. نام هایی نظیر: بارسی، مالدینی، کاستاکورتا و تاسوتی لرزه به تن هر مهاجمی می انداخت. در واقع این بهترین خط دفاعی جهان بود. در مرحله دوم با ساختن مثلث هلندی رایکارد، رودگولیت،فن باستن و پشت سر آنها کارلو آنجلوتی که نقش مهندس تیم را داشت، خط حمله وحشتناکی ساخته بود که هیچ راهی برای مهار آنها وجود نداشت و می توانست با استفاده از نقاط ضعف حریفان در خط دفاعی آنها را از پای در آورد و موفق شد با این ترکیب دو بار پیاپی قهرمان اروپا شود.
آث میلان رویایی آریگو ساکی
|
مارچلو لیپی نیز به همین فکر می کرد. اون نیز می خواست کاری را بکند که ساکی در میلان کرده بود. اما او خط دفاع قدرتمندی مانند میلان را در اختیار نداشت تا به اصطلاح با خیال راحت به خط حمله خود بپردازد. پس نقطه قوت تیم خود را در خط هافبک خود قرار داد. او اعتقاد داشت که اگر بتواند میانه میدان را در اختیار داشته باشد و ارتباط خط دفاع و خط حمله تیم حریف را قطع کند بی شک پیروز میدان است. در ادامه خواهیم گفت که او چگونه این کار را انجام داد.
ترکیب یوونتوس در فصل ۱۹۹۵
|
حال به فصل ۱۹۹۵ باز می گردیم. لیپی تیم خود را ساخته بود و بیانکونری را آماده جنگیدن در همه جام ها کرده بود. یوونتوس این فصل را با قدرت شروع کرد و تراژدی های زیبایی را در این آن رقم زد.آنها از فوجیا ۲ بر ۰ باختند و در ۶ بازی بعدی پیروز شدند. روحیه تیمی که لیپی در یوونتوس ساخته بود، بی نظیر بود. آنها یاد گرفته بودند که هیچگاه تسلیم نشوند و تا آخر برای پیروزی مبارزه کنند. نتیجه همه این اندیشه ها و باور ها این شد که در پایان فصل ۹۵، یوونتوس در آخرین بازی خود فیورنتینا را ۴ بر ۱ شکست داد و با ۱۰ امتیاز بیشتر از لاتزیو قهرمان سری آ شد.
"خدایا! ما قهرمان شدیم! بلاخره آن ابر سیاه لعنتی از اینجا رفت. از تو ممنونیم لیپی. تو دوباره آن جام لعنتی را به تورین آوردی!"
این تکه کلام همه هواداران بیانکونری بود. بالاخره انتظار به پایان رسید و حال دوباره یوونتوس بر بام فوتبال ایتالیا ایستاده بود. همچنین آنها در فینال جام حذفی ایتالیا پارما را با نتیجه ۳ بر ۰ شکست دادند و به فینال جام یوفا نیز رسیدند، اما این بار به پارما باختند. سه فینال و دو قهرمانی باعث شد تا این فصل برای هواداران بسیار رویایی به پایان برسد.
شادی بازیکنان یوونتوس در رختکن پس از قهرمانی در سری آ فصل ۱۹۹۵
|
مربیان شاغل در ایتالیا پس از کنار گذاشتن کاتاناچیو به ایده استفاده از فانتزیستا ها رسیده بودند. فانتزیستا ها بازیکنانی تکنیکی و دریبل زن بودند که معمولا در خط هافبک هجومی بازی می کردند.آنها در زمین آزادی عمل زیادی داشتند و حرکات و جملات تیم حول محور آنها انجام میشد و میتوان از آنها را به عنوان مغز متفکر تیم در آن زمان نام برد. مارادونا،پلاتینی و روبرتو باجو و در سالیان بعد دل پیرو و توتی از این دست بازیکنان بودند. در این سبک بازی مربیان وقتی می خواستند ترکیب خود را برای بازی بچینند، به ناچار باید ترکیب خود را حول محور فانتزیستای خود می چیدند. به طوری که او در ترکیب بازی بتواند راحت بازی کند.اما در اندیشه های لیپی این ایده هیچ جایی نداشت و او نمی خواست که تاکتیک های تیم خود را حول محور یک بازیکن بچیند. در تیم لیپی باید همه بازیکنان فقط برای تیم بازی می کردند و از جان مایه می گذاشتند. در واقع لیپی می خواست که بازیکنان تیم همه جنگنده و قدرتمند باشند. چندین سال قبل مربیان مسئولیت هر بازیکن را بر اساس توانایی او تعیین می کردند، اما لیپی برای سبک بازی تیم در هر پستی وظایفی را تعیین می کرد. پس فقط بازیکنی که می توانست در آن پست، آن وظایف را انجام دهد، در ترکیب جای می گرفت و کسی که نمی توانست در برنامه های تیم جایی نداشت. در حقیقت لیپی هرگز سبک بازی خود را قربانی یک بازیکن نمی کرد، اما حاضر بود که بازیکن را قربانی سبک بازی تیم کند، حتی اگر آن بازیکن روبرتو باجو باشد.
روبرتو باجویی که در آن مقطع بهترین بازیکن جهان بود. اما لیپی اعلام کرد که به او نیازی ندارد، زیرا با اندیشه های او همخوانی ندارد. هواداران ابتدا به این تصمیم او اعتراض کردند. اما پس از آنکه عملکرد فوق العاده الساندرو دل پیروی جوان را که جایگزین باجو شده بود، دیدند به لیپی ایمان آوردند.
بازیکنان و کادر فنی یوونتوس در فصل ۱۹۹۶
|
در آغاز فصل ۹۶، لیپی برای بهتر کردن خط میانی تیم، ولادیمیر یوگوویچ را که هم در امر دفاع و پوشش میانه میدان و هم در کمک به خط حمله عالی بود، به یوونتوس آورد. یوونتوس در این فصل نیز، سری آ را بسیار طوفانی شروع کرد. اما در پایان اسکودتو را به میلان کاپلو باخت.
دون مارچلو حال، تمرکز خود را روی لیگ قهرمانان اروپا گذاشته بود. آنها در مرحله گروهی با دورتموند، استوا بخارست و گلاسکو رنجرز هم گروه شدند و توانستند با ۴ برد، یک تساوی و یک باخت به عنوان صدر نشین به دور بعد صعود کنند.
یوونتوس در مرحله یک چهارم نهایی با رئال مادرید برخورد کرد. مادریدی ها در برنابئو با تک گل رائول گونزالس یک بر صفر پیروز شدند. اما یوونتوس هرگز امیدش را از دست نداد و در دل آلپی دو بر صفر مادریدی ها را شکست داد تا یک بازگشت رویایی را رقم بزند. سپس در نیمه نهایی، نانت را در مجموع دو بازی رفت و برگشت، ۴ بر ۳ شکست داد تا به فینال راه یابد. بله، لیپی در دومین فصل حضورش بر روی نیمکت یوونتوس، آنها را به فینال اروپا برده بود و این باور نکردنی بود!
آنها باید در فینال با آژاکس جوان لوییز فنخال که مدافع عنوان قهرمانی بود و در فصل گذشته میلان را در فینال شکست داده بود، دست و پنجه نرم می کردند. آژاکس بازیکنان جوانی مانند ادوین فن درسار، ادگار داویدز، وینستون بوگارد و تیری لیتمانن را در ترکیب خود داشت که هرکدام در آینده به ستاره های بزرگی تبدیل شدند. از طرفی برای پنجمین سال متوالی بود که یکی از تیم های فینالیست، ایتالیایی است. سمپدوریا، میلان و حالا یوونتوس. یک مسابقه جذاب بین تیم متحد لیپی و جوان های پرانرژی فنخال.
ترکیب یوونتوس در فینال لیگ قهرمانان اروپا ۱۹۹۶
|
بازی آغاز شد و خیلی زود و در دقیقه ۱۳ مسابقه، روی اشتباه مرگ بار ادوین فن درسار جوان، راوانلی موفق شد توپ را از زاویه ای بسته، به زیبایی وارد دروازه آژاکس کند و بیانکونری را در فینال پیش بیاندازد. اما آمستردامی ها دست بردار نبودند و لیتمانن این بار روی اشتباه پروتزی، دروازه بان یوونتوس موفق شد در دقیقه ۴۱ گل مساوی را برای آژاکس به ثمر برساند. بدین ترتیب بازی در نیمه اول مساوی به اتمام رسید.
نیمه دوم آغاز شد. اما حملات دو تیم هیچ فایده ای نداشت و بازی همچنان مساوی بود. وقت های اضافه هم هیچ گلی را در بر نداشت تا نتیجه بازی در ضربات پنالتی مشخص شود. اولین ضربه پنالتی را ادگار داویدز زد و آن را از دست داد. فرارا زد و گل شد. لیتمانن زد و بازی را مساوی کرد. پستو زد و گل. شکلات دوباره بازی را مساوی کرد. پادووانو باز هم یوونتوس را پیش انداخت. سیلوی زد و پروتزی گرفت. حال یوونتوس یک گل تا قهرمانی فاصله داشت. یوگوویچ پشت توپ ایستاد و آن را تبدیل به گل کرد! گل! گل! یوونتوس برای دومین بار قهرمان اروپا شد. آن هم پس از یازده سال! حال یوونتوس بر بام فوتبال جهان ایستاده بود.
یوونتوس لیپی در دو فصل اول با ترکیب ۳-۳-۴ بازی می کرد. پس از خروج باجو، لیپی از ویالی، راوانلی و دل پیرو در خط حمله استفاده می کرد و دی لیویو، کونته، دشان و سوسا هافبک های تیم بودند. توریچلی در سمت راست و پسوتو در سمت چپ دفاع فوقالعاده بودند. برای دفاع میانی نیز فرارا، ورچیوود و تاکیناردی آماده بازی بودند. مدافعان میانی لیپی باید پرقدرت و سریع می بودند، چنانکه خود او می گوید:
"مدافعان میانی من همیشه قوی و سریع بودند. من هرگز مدافع میانی کند نداشتم".
در واقع سبک بازی یوونتوس لیپی در دو سال اول به این شکل بود که ویالی در نوک خط حمله بازی می کرد و وظیفه گلزنی و تمام کنندگی را برعهده داشت و مهاجم اصلی تیم بود. راوانلی نیز به عنوان مهاجم مکمل در کنار ویالی بازی می کرد و وظیفه او فضاسازی و کمک به ویالی در امر گلزنی بود. این دو از قدرت بسیار بالایی برخوردار بودند. اما خیلی سریع نبودند. پس لیپی به آنها می گفت که همیشه نزدیک محوطه جریمه باشند و خیلی عقب نیایند. زیرا عقب آمدن آنها با توجه به سرعت نه چندان زیادشان باعث می شد که یوونتوس در زمان ضدحمله زدن فلج شود. اما در صورتی که این دو در نزدیکی محوطه جریمه صاحب توپ می شدند، می توانستند با یک شوت یا ضربه سر پرقدرت دروازه حریف را باز کنند.
جیانلوکا ویالی و فابریتزیو راوانلی
|
دل پیرو اما آزادانه تر از این دو بازی می کرد و اغلب به عقب میامد تا در بازیسازی به هافبک های تیم کمک کند. در واقع او رابط بین خط میانی و خط حمله بود. مانند فوروارد های امروزی از جمله بابی فیرمینو، وقتی که در لیورپول حضور داشت.
در خط هافبک که اغلب سوسا، دشان و کونته قرار می گرفتند، دشان هافبک دفاعی تیم بود که در توپ گیری و دفاع به مدافعان تیم کمک می کرد. کونته به عنوان یک هافبک باکس تو باکس وظیفه داشت توپ را در زمین بچرخاند و بازی را باز کند و همچنین در ضدحملات توپ را به بهترین گزینه خودی برساند. پائولو سوسا که می توان گفت مهمترین بازیکن خط میانی بود، در امر دفاع به دشان کمک می کرد و به وقت حمله نیز می توانست با پاس های خارق العاده خود برای دیگر بازیکنان موقعیت گلزنی ایجاد کند.پاس های بلندی که او پشت مدافعان حریف برای مهاجمان خودی ارسال می کرد در جهان نظیر نداشت. توریچلی و پسوتو نیز در زمان حمله میتوانستند یک خط جلوتر رفته و به هافبک های تیم کمک کنند. در این زمان دشان یک خط عقب می آمد و ترکیب یوونتوس از ۳-۳-۴ به ۱-۶-۳ یا ۲-۵-۳ تبدیل میشد.
لیپی در وصف این موضوع می گوید:
"اگر مدافعان ما به جلو می رفتند، همیشه هافبک هایی جایشان را پر می کردند. مثلا دشان در یوونتوس وظیفه داشت که برگردد".
پس از قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، یوونتوس در ۲۶ نوامبر ۱۹۹۶، ریورپلاته را در فینال جام بین قاره ای با نتیجه یک بر صفر شکست داد و قهرمان این جام شد تا فصل برای بیانکونری، بسیار رویایی به پایان برسد.
همه اینها فقط از دون مارچلو بر میامد. مردی که با ۱۱ سرباز و سیگار برگی بر لب در مدت دوسال، بر بام ایتالیا و اروپا ایستاد.