برندن راجرز در ابتدای کار خود در لیورپول، شروع ناهمواری و نه چندان خوبی را داشت. در آن زمان برنامه تلویزیونی "Being Liverpool" نیز حتی نظر قاطعی را در مورد او نداشت. پس از شکست 3-1 لیورپول در باکسنیگ دی* در برابر استوک در فصل 2012/13، لیورپول خود را با 21 امتیاز نسبت به تیم اول یعنی منچستریوناتید در جایگاه دهم جدول می دید. در نیم فصل دوم آن ها 36 امتیاز کسب کردند و اگر با همین روند می توانستند در نیم فصل اول نیز عمل کنند، می توانستد حتی به سهمیه لیگ قهرمانان اروپا نیز برسند. عملکرد لیورپول در فصل بعد بر همگان آشکار است. آن ها در فصل 2013/14 در حالی که تا هفته های پایانی در مکان اول قرار داشتند، اما به علت سر خوردن کاپیتان جرارد در جریان شکست 2-0 لیورپول به چلسی و تساوی عجیب 3-3 در سل هارت پارک و در برابر کریستال پالاس قهرمانی را از دست دادند و دوم شدند. و البته جایگاه کنونی آن ها نیز مشخص است، تیمی حذف شده از لیگ قهرمانان، نهم در جدول با اختلاف 15 امتیازی نسبت به صدر جدول.
اگر به نتایج نگاه کنیم، آن ها دقیقاً به جایگاهی بازگشته اند که در نیم فصل حضور راجرز در آن قرار داشتند. آن ها از 19 بازی در آن زمان 25 امتیاز را کسب کردند که می شود 1/31 امتیاز از هر بازی و البته آمار کنونی آن ها 1/4 امتیاز در هر بازی است. در 18 ماهی که میان این دو زمان فاصله است، آن ها اما عملکرد متفاوتی را داشته اند و در 57 بازی 119 امتیاز را کسب کرده اند که آمار 2/09 امتیاز در هر بازی را نشان می دهد.
خب تفاوت کجاست؟ پاسخ بسیار آسان است: دنیل استاریج. او در ژانویه 2013 به لیورپول آمد و عملکرد فوق العاده ای را از خود برجای گذاشت. وی همچنین یکی از عوامل موثر در موفقیت لیورپول در فصل 2013/14 بود تا جایی که امتیازات کسب شده توسط او از امتیازات کسب شده توسط سوارز بیشتر بود. اما او پس از سه بازی اول لیورپول در فصل جاری دیگر بازی نکرده است و غیبت او در لیورپول به شکل محسوسی نمایان شده است. رفتن لوییس سوارز نیز قطعاً از عواملی است که باعث افت لیورپول شده است، بازیکنی که رفت و جایش پر نشد.
تنها یک نگاه در مورد راجرز باقی می ماند؛ اون چندان قدرتمند نیست، زمانی که او دو مهاجم کلاس جهانی را در اختیار داشت ویرانگر بود، چیزی که حالا نیست.
البته مشکل اینجاست که آمار و طرز تفکر دیگری نیز وجود دارد؛ در آن 18 ماه طلایی، لیورپول در هفده بازی نه استاریج را در اختیار داشت و نه سوارز را و در طی این 17 بازی موفق به کسب 2/24 امتیاز در هر بازی شد. رکوردی که از رکورد لیورپول به همراه آن دو بهتر بود. نکته دگیری که در مورد راجرز وجود دارد این است که او تنها در صورتی خوب کار می کند که دو مهاجم را در خط حمله خود داشته باشد؛ البته شما می توانید این موضوع را باور کنید و اگر شما این موضوع را دوست دارید، می توانید این را به عنوان یک برتری به پای راجرز بنویسید.
پیشرفت های لیورپول از ژانویه 2013 آغاز شد و این پیشرفت ها تنها به خاطر حضور استاریج نبود. لیورپول دو خرید نسبتاً خوب دیگر را نیز انجام داد از جمله خرید سیمون مینیوله و فیلیپه کوتینیو. تقریباً تمام بازیکنانی که در آن 18 ماه به لیورپول آمدند، در این تیم تاثیر گذار بودند و بر عملکرد لیورپول تاثیر داشتند.
اما تفاوت از جایی آغاز شد که راجرز سیستم های زمین تمرینی لیورپول را تغییر داد و به این واسطه به سوارز و استاریج این فرصت داده شد که با یکدیگر بیشتر تمرین کنند و آماده تر شوند.
ژردن هندرسون که توسط بسیاری تمسخر می شد، به بازیکن بهتری تبدیل شد و به بازیکن ثابت تیم ملی انگلستان تبدیل شد. رحیم استرلینگ جوان پیشرفت خود را آغاز کرد و به یک ستاره تبدیل شد. دنیل استاریج که با لقب "تخم مرغ بوگندو" به لیورپول آ»ده بود، با نمایش های خود این لقب که البته با ناجوانمردی به او داده شده بود را از خود دور کرد. استیون جرارد در این 18 ماه 18 گل را به ثمر رساند و در کل عملکرد لیورپول در این 18 ماه بسیار خوب بود .
هرچند نباید روی آمارها به شکل محض تاکید کرد، اما سوارز در 48 بازی خود برای لیورپول در لیگ (پس از شکست 3-1 لیورپول در باکسینگ دی) 43 گل را به ثمر رساند. او پیش از آن در 62 بازی 28 گل را به ثمر رسانده بود و البته همین موضوع نشان گر این است که او آن بازیکن 100 میلیون دلاری ای نبود که راجرز از آن حرف می زد.
دوره درخشان لیورپول می تواند یک تصادف بوده باشد؛ شاید راجرز در طول این 18 ماه پاهای خرگوشی خود را پیدا کرده باشد. شاید لیورپول برای مدتی بسیار خوش شانس بوده باشد. شاید همه بازیکنانی که مستعد پیشرفت بوده اند، به یک باره پیشرفت کرده اند. حال اگر بار دیگر به عوامل موفقیت لیورپول نگاه کنیم، شاید راجرز نقشی کمرنگ در این پیشرفت داشته است و بیشتر عوامل دیگر بوده اند که باعث موفقیت لیورپول شده اند.
اگر شما مربی یا بازیکن واقعی لیورپول نباشید، نمی توانید بدانید که در زمین تمرین چه اتفاقی رخ می دهد. شما تنها یک تماشاگر هسیتد که فقط با کنار یکدیگر قرار دادن عوامل می توانید از آنچه در زمین رقم می خورد آگاه شوید. اما با کنار یکدیگر قرار دادن اتفاقات تمرینات لیورپول و عملکرد آن ها در زمین می توانیم به این پی ببریم که راجرز چندان هم که از او تعریف می شد خوب نبوده است؛ او حتی در 18 ماه درخشان لیورپول نیز از نظر دفاعی مشکلات بسیار زیادی را داشت اما چیزی که واضح بود این بود که حضور او در تیم به عنوان مربی، انرژی مثبتی را به تیم تزریق می کرد. در تمامی صحبت های بالا قصد داشتیم این موضوع را نشان دهیم که تنها عدم حضور استاریج در لیورپول به افت این تیم منجر نشده است.
در ادامه اما چیزی که راجرز به آن نیاز دارد یک بازنگری برای طرح تاکتیک برای بازیکنانی است که او دارد. این کار بسیار سخت است، اما کاری است که مربیان خوب از پس آن بر می آیند و این کاری است که راجرز در سوانزی و بعدها در آنفیلد تقریباً آن را به خوبی انجام داد. نکته دیگری که در مورد راجرز می توان مطرح کرد اما خریدهای تابستانی اوست. خریدهای لیورپول نه تنها توسط راجرز، بلکه توسط کمیته ترانسفرینگ لیورپول متشکل ازیان آیر، مایکل ادواردز، دیو فالوز، بری هانتر و خود راجرز انجام شد. در میان خریدهای لیورپول نام سوپر ستاره ای به چشم نمی خورد و البته اینگونه خرید کردن و کار کردن با بازیکنانی که در ابتدا نام های چندان بزرگی را ندارند شیوه ای است که همه مربیان نمی توانند با آن کار کنند و تنها مربیان با سبک سرآلکس فرگوسن می توانند با آن کنار بیایند.
این درست است که لیورپول برای به خدمت گیری برخی از بازیکنان هزینه های بیش از حدی را پرداخت کرد و البته بازیکنان نه چندان خوبی را جذب کرد. اما در عین حال پاسخ ها و تحلیل هایی که در مورد این خریدها انجام می شود باعث می شود تا ایرادی بر این خریدها وارد نشوند. در تیم خرید لیورپول هانتر یک استعداد یاب است و می تواند پتانسیل یک بازیکن را ببیند. ادواردز یک آنالیزور است و می تواند ارزش یک بازیکن را در یابد. آیر یک تاجر است و می داند که چگونه باید با توجه به بودجه خرید کرد، او همچنین راه های مذاکره را بلد است و البته راجرز که صورت اصلی ماجراست، می تواند در مورد تاثیر بازیکنان در تیم صحبت کند، او بود که تصمیم نهایی را می گرفت، اما در مراتع بزرگ تر حتی، در جایگاه هایی مانند سرآلکس فرگوسن که خود یک حاکم مطلق بود، او به افرادی که در خرید تخصص داشتند اعتماد می کرد و هیچگاه سرخود و به صورت خودکامه خریدهایی را انجام نمی داد.
گروه بازیکنانی که به لیورپول اضافه شده اند به خودی خود بازیکنان بدی نیستند و پیشینه آن ها نشان می دهد که آن ها در گذشته چندان ناکام نبوده اند، اما در مورد نحوه برقراری ارتباط میان آن ها و هماهنگی آن ها مشکلاتی وجود دارد که این وظیفه راجرز است تا این مشکلات را مرتفع کند. قطعاً عملکردی که در چند بازی اخیر توسط بازیکنان لیورپول ارائه داده شده است مورد قبول نبوده است و اصلاً چیزی نبوده است که در ابتدا از آن ها انتظار می رفته است. جدا از انتظاری که از بازیکنان می رفت و تا کنون محقق نشده است، انتظار دیگری از بازیکنی مانند جرارد می رفت که هم در زمین و هم در باشگاه به عنوان یک بازیکن فصل الخطاب در مورد برخی از تصمیمات نظر بدهد و تیم را جمع کند، اما او هم نا امیدانه با ماجرا برخورد کرده است و جای تعجب نیست که پس از اتمام قراردادش با لیورپول، حتی این تیم را ترک کند.
نفر بعد استرلینگ است، با او در لیورپول مانند یک اسب بارکش رفتار می شود. در زمانی که شما احساس کنید، تک و تنها در تیم در حال تلاش هستید، قطعاً خواهان این خواهید شد که بقیه نیز تلاش هایی را انجام دهد و اگر همه بازیکنان لیورپول مانند استرلینگ تمام تلاش خود را انجام دهند، لیورپول قطعاً می تواند در جمع 4 تیم برتر باشد. در نتیجه این تناقض و عدم همکاری سایر بازیکنان می تواند روی بازیکنان جوان تاثیر گذار باشد و این دلیل آن است که مربی باید در بازی دادن به این دست بازیکنان توجه خاصی بورزد، کاری که در دستور کار راجرز نیست.
استرلینگ در این فصل از 2100 دقیقه ای که باشگاه بازی کرده است، 1854 دقیقه را بازی کرده است و تنها مینیوله از او بیشتر بازی کرده است. در عین حال او در روز دوشنبه 20 ساله شد، او 99 بازی را در تیم اصلی بازی کرده است که در مقایسه با مسی و کریستیانو رونالدو در 20 ساگلی، 25 بازی را بیشتر از مسی برای تیم اصلی انجام داده است و برابر رونالدو بازی کرده است.
اما تفاوتی که وجود دارد این است که مسی پیش از 20 سالگی، در 25 بازی برای بارسلونا 90 دقیقه بازی کرد کرد و رونالدو نیز در اسپورتینگ و منچستریونایتد تا پیش از 20 سالگی تنها در 30 بازی به صورت 90 دقیقه کامل بازی کرد. این درحالی است که این تعداد برای استرلینگ به 50 بازی مرسد. او استعداد فوق العاده ای را دارد، اما در موردهای بالا که هم اکنون دو تن از بهترین بازیکنان جهان هستنند، آن ها به مراتب کمتر مورد استفاده قرار گرفتند و فشار کمتری را متحمل شدند.
مصدومیت ها کمکی نمی کنند و اشتباهات رخ می دهند، شرایط سخت است اما هم اکنون آخرین راه های نجات برای راجرز در این فصل وجود دارند. جدا از اینکه راجرز فرد مناسبی برای لیورپول است یا خیر، اما او تاثیر خوبی را در لیورپول دارد و تا اثر این تاثیرات از بین نرفته است او باید کاری را انجام دهد؛ اولین نکته ای که باید مد نظر راجرز در لیورپول قرار بگیرد کلین شیت است. ایجاد ترس برای حریفان، سرعت و نتایج همه در رده های بعدی قرار دارند و اولین عاملی که لیورپول در آن باید بهتر شود، سامان بخشیدن به خط دفاعی و افزایش تعداد کلین شیت هاست.
نکته دیگری که اتفاقاً توسط بازیکنان لیورپول به نمایش گذاشته شده است، روحیه و قوه تهاجمی تیم است؛ آن ها به خوبی می توانند در حمله های خود حریفان را آزار دهند و این نقطه قوتی است که باید در لیورپول تقویت شود تا نتایج این تیم بهتر شود. پیشتر راجرز در سوانزی و البته لیورپول نشان داده است که در آماده کردن تیم های تهاجمی توانایی خاصی را دارد و به همین علت وی باید بار دیگر این توانایی خود را به نمایش بگذارد. آخرین نکته اما تغییر سیستم تمرینات و تغییر زمین تمرین لیورپول است؛ شاید این کار پاسخ ندهد اما حداقل نکته بدی را نیز برای لیورپول در پی نخواهد داشت.
* باکسینگ دی: روز پس از کریسمس در کشورهای غربی روزی است که اجناس با قیمت هایی ویژه و با تخفیف به مردم ارائه می شود.
مقاله ای که خواندید نوشته ای بود از GABRIELE MARCOTTI در espnfc