ورس ۱:
شب تولدمه وسطه دردم
کسی هم نی برام بخواد بشه مرحم
مرده دوباره رو لبم خندم ( هههه)
سرازیر شده رو گونه هام اشکم
هر شب با این وضع هستم بیدار
روشن میشه اتاقم با نورِ سیگار
همیشه همین قدر بودم داغون
دلیلشم هست همین مردم بیمار
همین مردم کردن منو منفور
منی ک پاک بودم مثه منشور
همه خوبی هامو نادیده گرفتن
ب جاش چسبوندن بهم برچست منفور
ولی هنوزم رو پاهام وایسادم
فقط ب فکر اینم ک رویام و بسازم
همه ترکم کردن مهم نیست
به هیچی اهمیت نمیدم ب جز اهدافم
کورس ۱:
شبه تولده هیشکی دورم نی
خیلی وقته این اوضاع شده برام عادی
تو خیالم میکنم فوت شمع و اروز میکنم
بسازم از خودم ی منه قوی
شبه تولده هیشکی دورم نی
خیلی وقته این اوضاع شده برام عادی
تو خیالم میکنم فوت شمع و اروز میکنم
بسازم از خودم ی منه قوی
ورس ۲ :
گناه یکی دیگه طاوانش باما
چرا همیشه پس میدیم ما کارما
چرا سهممون شد تنهایی
مخصوصا وقتی گیر کردیم تو دوراهی
چرا همه نمک میشن رویه زخمام
بین دردا ، همیشه تنهام
خسته شدم ازین آدما
با این حرفا سخته فردا
همه برام میشن صد راه
پلایی که ساختمو میکنن چاه
تکیه گاهم نبوده کسی
دورم فقط مونده بی کسی
کورس ۲ :
شبه تولده هیشکی دورم نی
خیلی وقته این اوضاع شده برام عادی
تو خیالم میکنم فوت شمع و اروز میکنم
بسازم از خودم ی منه قوی
شبه تولده هیشکی دورم نی
خیلی وقته این اوضاع شده برام عادی
تو خیالم میکنم فوت شمع و اروز میکنم
بسازم از خودم ی منه قوی
منفور
«تمام»