ی روز کینگ مسی بهم گفت امروز تولدته و میخوام برات جایزه بخرم
گفتم چه جایزه ای میخوای بخری کینگ
بعد گفت تو سیب قارچ کن تا من برسم سرگرم بشی
بعد شروع کردم سیب قارچ کردن
سیب قرمز قارچ کردم نرسید سیب زرد قارچ میکردم صدای زنگ زدن اومد
بعد دیدم مسی پشت در ایستاده گفتم سلام مسی الان درو باز میکنم
بعد مسی گفت درو باز نکن
گفتم چرا
گفت چون من رضا پرستشم و اشتباهی به جای زنگ خودمون زنگ شما رو زدم
بعد گفتم چی تو همسایمونی رضا پرستش!
ولی دیگه چیزی گفت و نرفت
بعد دوباره دینگ دینگ زنگ خورد تلفنو ورداشتم گفتم سلام رضا پرستش
گفت رضا پرستش کیه من مسی ام برات قهوه ساز خریدم
بعد با خوشحالی درو باز کردم
گفتم سلام مسی چطوری تو خودت کادویی
خیلی ممنون که به جای رنگ های سیاه و سفید قهوه ساز یه رنگ شاد نارنجی خریدی
بعد کینگ مسی گفت خواستم روحیت شاد شه
به به مسواکتم رنگ آبی روشن اینجا چیکار میکنه
گفتم تازه مسواک زدم
بعد مسی گفتش پس برای همین بادبادکارو باد نکردی
بلد نبودم باد کنم ولی گفتم چون مسواک زدم باد نکردم
بعد کینگ مسی بادبادک باد کرد و برف شادی زد
بعد با بادبادک زرد شوت زد خورد به بادبادک سبز فسفری و فرود اومد رو شیشه تلویزیون ولی والدز کبیر شیرجه زد تا تلویزیون نشکنه
بعد مسی گفت این خیلی نرم بود ولی ممنون که به خودت زحمت دادی
والدز کبیر گفت پس این کیک کی میاد
گفتم ژاوی تو راهه داره میاره
مسی: زنگ بزنیم پیتزا سفارش بدیم
من گفتم سفارش دادم داره میاد
دینگ دینگ زنگ خورد
کینگ مسی ایفونو ورداشت
بعد گفت عه این تویی یا من تو ام
بعد رضا پرستش گفت سلام مسی رضا پرستش هستم پیتزاتونو اوردم
والدز کبیر: عه مسی رو چطوری دید
رضا پرستش: آیفنون تصویریه دیگه
من: صدای والدز چطوری از اونور شنیدی!
مسی کلید رو زد رضا پرستش بیاد بالا
بعد ی آهنگ شاد پخش شد خود رضا پرستش هم با پیتزاها اومد داخل و بندری میرقصید
ژاوی: به به به به هوس سوسیس بندری کردم
من: عه ژاوی تو کی رسیدی!
ژاوی: نامحسوس رسیدم
والدز کبیر: کیک کجاست؟
ژاوی: اینیستا و هانری میارن
مسی: قهوه دم گذاشتم با این قهوه ساز کی قهوه میخواد
ژاوی: خوابمون نمیره فردا تمرین داریم
والدز کبیر: مهم نیست ریکارد تعطیل رو تمرین کرده
رضا پرستش: بفرمایید پیتزا یخ کرد
بعدش دوباره زنگ خورد اینیستا و هانری هم اومدن
و گفتن تولدت مبارک
هانری: عه چرا مسی ۲ تا شده
رضا پرستش: بدل مسی هستم
ژاوی: خب والدز اون شمع رو بیار آرزو کنه فوت کنه
اینیستا: دوربین آوردم فیلم بگیرم
مسی: اینم قهوه آماده شد
والدز کبیر میوه نخوردیم
ژاوی: صبر کن حالا ۱ دیقه میخوری حالا ۱۲ کیلو پرتقال خوردی
بعد کیکو فوت کردم و همه برام دست زدن و خیلی تشکر کردم
بعدشم کیک رو خوردیم
مسی میگفت خیلی تازه و خوشمزه شده این قهوه ساز رو کیک هم اثر گذاشته
هانری: رنگش شاده شادمون کرد
رضا پرستش هم پیتزاها رو باز کرد ولی سس قرمز نداشتیم والدز رفت از سرکوچه بخره
که اتفاقاتی رخ داد...
در قسمت بعدی تعریف میکنم