چیلاورت دروازهبان بود اما...
زمان تغییر فرا رسیده است؛ ما نسلی هستیم که آن را ترویج خواهیم داد. ما به جوانانی که راه ما را دنبال میکنند و به آیندگان متعهد هستیم
«اقتصاد به سمت دیجیتال شدن حرکت خواهد کرد» و «تقویت آموزش به عنوان ستون توسعه یکپارچه پاراگوئه، دفاع از حقوق بشر، رفاه و امنیت همه پاراگوئه ای ها و توسعه اقتصادی و کارگری»
با همان غبغب بزرگ، موهای کوتاه، شانههای پهن و شمایلی که لقب بولداگ را رایش ساخته بود، به سختی روی صندلی جابجا میشود. مشتهایش را گره میکند و چند لبخند به دوربین تحویل میدهد. اگرچه عکاسها و همه اعضای تیم تبلیغاتی او میدانند برای رای جمع کردن بیشتر کاندید محبوبشان نیازی به این کارها نیست.
کافیست تصویری از او با لباس هزار رنگ و هزار طرح، دستکشهای بزرگ و چندین متر جلوتر از قفس توری، پشت یک ضربه کاشته در مقابل دروازه حریف چاپ کنند. این، احتمال رای آوردن کاندیدای ریاست جمهوری پاراگوئه در سال 2023 را بیشتر خواهد کرد. احتمال ریاست جمهوری خوزه لوییز چیلاورت را!!!
بله، جملات بالا، شعارهای انتخاباتی خوزه چیلاورت در کارزار انتخاباتی سال 2023 پاراگوئه است. مسیری که کم و بیش ستارههای دهه 90، با تمام ویژگیهای منحصر بفرد شخصیتی و فرهنگی و سیاسی آن دهه پیمودند.
بعضی چون سامی الجابر و اندری شوچنو بر کرسی ریاست فدراسیون فوتبال کشور خود تکیه زدند و برخی مانند ژرژ وهآ و روماریو پا را فراتر گذاشته به عرصه سیاست قدم نهادند. ایده بدی نیست. همه ما با شندیدن نام کشوری چون لیبریا نامی جز وهآ را به یاد نمیآوریم. همچنین کشور پاراگوئه، برایمان 10 مرد با لباسهای راه راه سفید و قرمز، شرت ورزشی آبی و جوراب سفید چهرههای تیره لاتینی، موهای بلند و البته رهبری است که هنگام نواختن ضربات آزاد، دوان دوان خود را از آنسوی زمین به پشت توپ میرساند.
... گل میزد
کارلوس بیانکی مربی چیلاورت در ولزسارزفیلد در مورد او میگوید:
"در اروپای برای بهبود بازی با پای یک دروازهبان باید روی او کار کنید. اما در آمریکای جنوبی قضیه فرق دارد. روح حاکم بر فوتبال اینجا هجومی است و بیشتر دروازهبانها در دوران آماتوری مهاجم یا هافبک بودهاند. چیلاورت هم همینطور بود. او به عنوان یک فوتبالیست با کیفیت فوقالعاده بود. تکنیک فوقالعادهای داشت، در حفظ توپ خونسرد بود و پاسهایش را با دقت بالایی ارسال میکرد. وقتی کسی جون او را در ترکیب دارید، انگار با 12 نفر به میدان رفتهاید."
خود او، علاقه به زدن ضربات آزاد را اینطور توضیح میدهد.
در جام جهانی 1978، تئوفیلو کوبیلاس بازیکن پرو را دیدم که با یک ضربه آژاد دیدنی دروازه اسکاتلند را گشود. من شیفته آن شدم و تصمیم گرفتم خودم هم ضربه آزاد بزنم. گاهی در طول فصل و در یک روز تمرین 100 ضربه ایستگاهی میزدم.
چیلاورت در سپتامبر 1996 با لباس ولز سارزفیلد از وسط زمین دروازه ریورپلات را باز کرد. گلی نمادین با یک ضربه آزاد از زمین خود:
دیدم که بورگس، دروازهبان ریور حواسش به دروازه نیست، چند گامی جلو آمده و به آسمان نگاه میکند. تصمیم گرفتم دروازه را مستقیم هدف بگیرم. هیچکس حتی داور هم حواسش نبود، وقتی شوت زدم، سر او فریاد کشیدم برو کنار! (طبق نقل حاضران در ورزشگاه چیلاورت فریاد زده برو کنار وگرنه میکشمت!) خوشبختانه او خود را کنار کشید و توپ پس از طی مسیر طولانی قوسی شکل به دورازه فرود آمد. حتی بازیکنان حریف هم به من تبریک گفتند. برایم گل خاصی بود زیرا پدرم تازه از بیمارستان قلب مرخص شده بود و میتوانستم گلم را به او تقدیم کنم.
گل به ریور
چیلاورت، به نخستین دروازهبانی بدل میشود که هتتریک میکند، 61 گل به ثمر میرساند و در جام جهانی 2002 قبل از بازی یک هشتم نهایی اینطور ژرمنها را تهدید میکند:
من یک گل به الیور کان میزنم و ما در نهایت راهی فینال خواهیم شد.
اگرچه این قول آخر او محقق نمیشود اما جایگاه چیلاورت نه فقط با هنر دروازهبانی، گلها، ضربات آزاد و شخصیت لبالب از کاریزما در زمین فوتبال که با اتفاقات خارج از زمین بازی پیوند میخورد....
...زبانی سرخ داشت
دوران فوتبال چیلاورت با عصر ملتهب کشور پاراگوئه گره خورده. در سال 1989، درست وقتی بنای دیکتاتوری 35 آلفردو اشتروسنر با یک کودتا فروریخت، چیلاورت 24 ساله نخستین بازی ملی خود برای تیم ملی پاراگوئه را درون دروازه انجام داد. در تمام سالهای ملتهب دهه 90 سانتیاگو و در دوران گذار پاراگوئه از دیکتاتوری به دموکراسی، چیلاورت رشد کرد، پیشرفت کرد و به یک اسطوره بدل شد. در سال 1998 مهمترین اتفاق در سانتیاگو، ریاست جمهوری رائول کوباس و زمزمههای مرموز بازگشت دیکتاتوری اشتروسنر بود.
سصض22شدامادهای فاسد او از زندان آزاد شدند، یک سال بعد معاون رییس جمهور ترور شد اما... کدام یک از ما پاراگوئه 98 را با این وقایع میشناسد؟ پوستر چیلاورت با آن لباس مشکی و رگههای قهوهای رنگ، و بازوبند کاپیتانی تیم منتخب جهان هنوز هم روی دیوار اتاق اهالی 98 هنوز هم جا خوش کرده.
یک سال بعد، چیلاورت حاضر نشد در خاک کشورش در کوپا آمهریکای 1999 به میدان برود. زیرا معتقد بود هزینه برگزاری مساباقت باید صرف ارتقای آموزش شود.
چیلاورت پس از دوران فوتبال خود هم با بقیه فرق داشت. مخالف روسای فدراسیون. انتخابهای اشتباه. در کوپا آمریکای 2010 وقتی پاراگوئه دو بازی اول خود را به رقبا واگذار میکند، چیلاورت بی محابا به رامون دیاز مربی آرژانتینی تیم و مسئولان فدراسیون میتازد:
شکست، از دفتر مدیران آغاز میشود. آنها مربی را روی نیمکت ما حفظ کردند که در طول یک سال و نیم فقط حریف جاماییکا، ونزوئلا و بولیوی شده بود. او یک کارمند جزء است و نه یک سرمربی در حد فوتبال ملی پاراگوئه.
سپس چیلاورت پا را فراتر میگذارد و روسای کونمبول را مقصر ناکامیهای پاراگوئه میداند:
من پس از باخت قبلی مان به صراحت از الخاندرو دومینگز (رییس پاراگوئهای وقت فدراسیون فوتبال آمریکای جنوبی) انتقاد کردم. او همدست اوجنیو فیگوئردوست (رییس اسبق کونمبول که به اتهام فساد زندانی شد) . اما آنها صبح روز بعد با مسئولان آن برنامه تماس گرفتند تا دیگر من را به برنامهشان دعوت نکنند.
چیلاورت، رییس فدراسیون فوتبال پاراگوئه را با کارلوس مِنم، رییس جمهوری آرژانتینی متهم به فساد مالی و اختلاس قیاس میکند. با این حال جایگاه او در پاراگوئه به قدری اهمیت دارد که این انتقادات برایش دردسرساز نشود.
خوزه لوئیس چیلاورت کیست؟
در سال 2007 روزنامه قدیمی ال گرافیکوی آرژانتین برای شناخت شخصیت چیلاورت، با سوالاتی بی پرده به سراغ او رفته. سوال و جوابهای کوتاه، ضربتی و نیم خطی، که البته چیلاورت به روش خود جواب آنها را داده:
آیا شما چهره دروازهبانی را تغییر دادهاید؟
قبل از من دروازهبانها فقط وظیفه نجات دروازه را داشتند اما امروز اوضاع فرق میکند. من این پست را متحول کردم؛ بنابراین دروازهبانی وجود نخواهد داشت که بتواند از من پیشی بگیرد.
بله، تو چیزهای زیادی بردی اما روجریو سنی از رکورد ۶۲ گل تو پیشی گرفته است.
نمیدانم سیستم برگزاری لیگ برزیل و تعداد بازیها در آنجا چقدر است اما او با من قابل قیاس نیست.. من ۸ گل برای تیم ملی زدم، او برای کشورش هیچ گلی نزد.
چرا با وجود تمام دستاوردهایی که در دوران حرفهای خود داشتهای، در یک باشگاه بزرگ اروپایی بازی نکردی؟
چون آدمهای زیادی اطراف من نبودند، نه فقط دروازهبانها، که بازیکنان افتضاح برای باشگاههای بزرگ اروپایی بازی کرده و مطرح شدهاند. دیوید بکهام مثال خوبیست: یک بازیکن معمولی که فقط خوب شوت میزند، اما به لشکری از بازاریابان اطرافش به همه چیز رسیده.
دوست نداشتی به جای ولزسارزفیلد در یکی از تیمهای بزرگ آرژانتین، بوکا یا ریور چنین جایگاهی برای خودت کسب کنی؟
کار من ارزش بیشتری دارد، چون قهرمانی با بوکا یا ریورپلاته آسانتر است. اگرچه، اگر آن گل ۶۰ متری را با پیراهن آبی و طلایی بوکا مقابل بورگوس به ریورپلات میزدم، هواداران بوکا یک شبانهروز در میدان اصلی بوینوس آیرس جشن میگرفتند.
آیا همانطور که کارلوس گامارا گفت، در تیم ملی رانت ویژهای داشتی؟
در جام جهانی 2006، گامارا با پرواز درجه یک و هتل 5 ستاره از خانوادهاش در آلمان پذیرایی کرد. این در حالی بود که او به عنوان کاپیتان تیم با مربی عهد بسته بودند درباره جوایز نقدی فیفا با سایر بازیکنان حرفی نزنند. در زمان کاپیتانی من، هر بازیکن تیم ملی برای هر بازی در جام جهانی 10،000 دلار دریافت کرد و در زمان کاپیتانی گامارا، 1500 دلار راستی چرا من و او در تیم ملی هم بازی بودیم این حرفها را نمیزد؟ نکند از من میترسد؟
عکس با گامارا
خوزه لوئیس چیلاورت کیست؟
یک فرد عادی، متولد فقر و به لطف فوتبال، در موقعیتی ممتاز.
آیا دخترتان از شما در مورد شاهکارهایتان در زمین فوتبال میپرسد؟
برای او سوال است که چرا خانواده دوستهایش پدرش را میشناسند اما او پدر آنها را نمیشناسد (لبخند). او 8 ساله است. من فقط به او گفتهام که یک فوتبالیست بودم و تلویزیون بازیهای مرا نشان داده. ، نه بیشتر. وقتی فیلم گلهایم را تلویزیون پخش میکند، میپرسد: آیا دروازهبان نباید درون دروازه باشد؟
اگر دختر شما روزی فیلم تف کردنتان روی صورت روبرتو کارلوس را ببیند، برایش چه توضیحی میدهید؟
من این کار را کردم چون او به من گفت «هندی»، ما از نسل سرخپوستان گوارانی و به رنگ پوست و اصالت خود افتخار میکنیم. اگر دوباره هم این اتفاق بیفتد، همین کار را انجام میدهم. من برای دخترم توضیح خواهیم داد که این اتفاقات در زمین بازی به این دلیل رخ میدهد که آدم عصبانی میشود.
شما که به او توصیه نمیکنید روی دوستانش تف کند...
البته است که نه، تا حملهای به شما نشده باشد، نیازی به دفاع کردن نیست.
کارلوس
داستان دعوا با هولیگانهای سن لورنزو چه بود؟
وقتی دروازهبان سن لورنزو بودم، سه نفر از سردستههای هولیگان قبل از تمرین به رختکن تا پرازو یکی از بازیکنان ما را تحت فشار قرار دهند. شروع به فحاشی و تهدید کردند. مربی و مدیر فنی فقط نگاهشان میکرد. جو متشنج شد که من از جا پریدم:
"با خودتان چه فکری میکنید، شما صاحبان باشگاه هستید؟"
آنها گفتند: «پاراگوئهای، مشکل ما تو نیستی.»
من جواب دادم «اگر با همتیمی مشکل دارید، انگار با خود من مشکل دارید..»
با تهدید گفتند: «اگر جرات داری حرفت رو تکرار کن.»
و من به آنها گفتم: «شما یک مشت معتاد هستید، به دردنخورها.» همان لحظه، یکی از آنها مشتی به صورتم زد و درگیری آغاز شد. من هم تجربه زندان رفتن را داشتم؛. من از مشت او جاخالی دادم و یک مشت نثارش کردم. او به زمین افتاد و همانجا با لگد به دندهاش زدم. آن لگد حتماً مچ پایم را شکست، اما دو تا از دندههایش را شکستم. او مرا زمین انداخت و گلاویز شدیم مدیر باشگاه سر من فریاد زد: «ولش کن، داری او را میکشی!» من داشتم گلویش را فشار میدادم. به لطف آقای مدیر، آنها گریختند. در حالیکه فریاد میزدند: «پاراگوئهای، تو رفتنی هستی، کاری میکنم که کشته شوی.»
بعدها فهمیدم که آنها با روسای باشگاه مراوده دارند. روی سکوها به من توهین میشد و یکی از مدیران به من گفت اگر پاداشهایت را میخواهی شکایتت از آن هولیگان را پس بگیر. جو بدی بود. با این حال من از سن لورنزو به خاطر اینکه اولین فرصت درخشش را به من داد متشکرم.
در حال حاضر چه کار میکنید؟
من ساکن آرژانتین هستم، اما به پاراگوئه و ایالات متحده هم سفر میکنم.از زندگی با خانواده لذت میبرم، از سرمایهگذاریهایم و برندم که در ژاپن، مکزیک، پاراگوئه فروخته میشود و به زودی در آرژانتین نیز عرضه خواهد شد. و بدیهی است که هنوز هم فوتبال را دنبال میکنم.
آیا خودتان میخواهید مربی شوید؟ اصلا تماسی در این زمینه با شما گرفته نمیشود؟
باشگاههای مهمی در آرژانتین به دنبال من بودند، اما نتوانستیم به توافق مالی برسیم. امروز، مدیران قصد دارند مربیان ارزان قیمت استخدام کنند. از طرفی در آرژانتین برای خارجیها فرش قرمز پهن میکنند؛ پاراگوئهایها معمولا دست کم گرفته میشوند.
هنوز هم فوتبال بازی میکنی؟
بله، من با گرانادوس، شهردار ازیزا و دیگر دوستانم به زمین چمن یا سالن میروم. دیگر دروازهبان نیستم و معمولا در پست شماره 9 بازی میکنم. البته هنوز هم ضربات آزاد با من است.
سالن
ضعف اصلی دروازهبان مدرن چیست؟
خروجهای نامناسب و زمانبندی اشتباه خروج از دروازه برای بازیسازی اشکال عمده آنهاست.
به نظر شما بزرگترین نقطه قوت و بدترین نقطه ضعف شما چه بود؟
نقطه قوتم جایگیری و مدیریت خوب خط دفاعی و فریاد زدن مداوم بر سر آنها بود. و نقطه ضعف، پای راستم.
آیا صحبت کردن قبل از پنالتی مفید است؟
جنبههای روانی در پنالتی فاکتوری اساسی است: اگر دروازهبان بترسد کارش تمام است. من همیشه قبل از پنالتی به دروازهبان حریف میگفتم میخواهم به کدام جهت بزنم. این باعث میشود تعادل ذهنی و تمرکز او بر هم بخورد.
بهترین روز شما در فوتبال کدام روز بود.
وقتی فینال لیبرتادورس را در مقابل سن پابلو در مورومبی بردیم. اتفاقی حماسی بود. راننده اتوبوس تیم، ما را به جایی برد که هولیگانهای سن پابلو آنجا ودند بودند و هر چیز به دستشان میرسید سمت ما پرتاب میکردند، اما تیم ما آنقدر از نظر ذهنی قوی بود که میتوانست وسط جنگ ویتنام هم حاضر باشد و باز هم پیروز از میدان بیرون آید.
و غمانگیزترین...
وقتی فرانسه در جام جهانی ۹۸ ما را با گل طلایی شکست داد. کمی شانس با فرانسویها یار بود: گامارا شانهاش آسیب دیده بود. فقط هفت دقیقه مانده بود و مطمئن بودم که در ضربات پنالتی برنده میشویم. در آن روز حتی یک ضربه آزاد هم نصیبم نشد؛ فرانسویها مراقب بودند که نزدیک محوطه جریمه خطا نکنند. من فقط توانستم در آن جام جهانی، مقابل اسپانیا، یک ضربه بزنم. ما میتوانستیم قهرمان آن جام را از پیش رو برداریم.
بعد از گل طلایی بلان بازیکنان روی زمین ولو شدند. به آنها گفتم که ما مثل پاراگوئهایهای شایسته، با عزم راسخ و مبارزهجو، زمین خوردیم. بعد از آن، در رختکن گریه کردم؛ این یکی از معدود دفعاتی بود که برای فوتبال اشک ریختم. به لطف آن مسابقه، فرانسویها فهمیدند که کشور من در کجای نقشه قرار دارد. امروز، خیابانی در کلاپیر، شهری در فرانسه که که ما در آن تورنمنت در آن اقامت داشتیم، به نام "پاراگوئه ۹۸" وجود دارد.
98 فرانس
بهترین مربی که تا به حال داشتهاید.
کارلوس بیانکی و مارسلو بیلسا. بیانکی چون با سیستمهای ساده، کار را آسانتر میکند، به بازیکن احترام زیادی میگذارد و ارتباط خوبی با تمام تیم برقرار میکند. او یک جنتلمن است. و بیلسا... یک استراتژیست، شیفته کار متمایز با بقیه...
مطلب بیلسا
و بدترین مربی.
آنیبال روئیز. قبل از مسابقات، رنگش میپرید، میلرزید و حتی خودش متوجه نمیشد چه میگوید.
بهترین فوتبالیست.
من همیشه مایکل لادروپ را دوست داشتم. و رونالدو. نه به خاطر هیولای قدرتمندی که در لباس برزیل و باشگاههای مختلف از او دیده بودیم،، بلکه به این دلیل که بعد از آن مصدومیت دوباره همه چیز راشروع به بازی کرد.
همیشه از دلالها فراری بودید اما چرا برای پیوستن به راسینگ استراسبورگ به عمر دا فونسکا متوسل شوید؟
فونسکا بدترین فردی است که در دوران حرفهایام دیدهام. او توسط باشگاه فرستاده شد تا من را متقاعد کند، دو ماه مخ من را خورد و وقتی راضی شدم، ۱۰۰۰۰۰ دلار حق دلالی از من خواست. من آن پول را به او دادم، اما بعدتر وقتی قراردادم با راسینگ تمام شد، آنها پولم را ندادند و فونسکا غیبش زد.
راسینگ هنوز پنج میلیون دلار به من بدهکار است. من برایشان جام حذفی فرانسه را به ارمغان آوردمتوصیه من به بازیکنان که دا فونسکا را میشناسند اینست که بعد از ملاقات با او، جیبتان را چک کنید که چیزی از آن کم نشده باشد!
از نظر سیاسی خودتان را چگونه تعریف میکنید؟
من خوزه ماریا اسنار را تحسین میکنم، او از از حزب مردمی اسپانیا بالا آمد، نخستوزیر اسپانیا شد، یک کشور ویران را تحویل گرفت و آن را شکوفا نمود.
نظر شما در مورد هوگو چاوز چیست؟
فردی شرور که از افراد بیسواد سوءاستفاده میکند. کمونیسم دیگر وجود ندارد. این [سیاست] به دموکراسی در آمریکای جنوبی آسیب وحشتناکی وارد میکند. چاوز بولیوی و اکوادور را کنترل میکند و میخواهد همین کار را با پاراگوئه انجام دهد، اما ما اجازه این کار را نمیدهیم.
آیا نزدیک بود با بیلسا درگیر شوی؟
همه چیز از زمانی شروع شد که یکی از بازیکنان اعلام کرد سیستم مربی قبلی را به روش بیلسا ترجیح میدهد. مارسلو ما را دور هم جمع کرد و گفت که شما ترسو هستید زیرا رو در رو به او چیزی نمیگوییم. من به او گفتم که اجازه نمیدهم ما را ترسو خطاب کنی، با هم بحث کردیم و من جلسه را ترک کردم. او گفت: «وقتی به رختکن برگردی پشیمان خواهی شد.» و من فوراً واکنش نشان دادم. برگشتم و یک سری توهینهای تکرارنشدنی نثارش کردم. منتظر مشت او بودم، اما مرد آرژانتینی بی حرکت ماند او به من لگدی زد.
وقتی داشتم میرفتم شنیدم که گفت: «پنج بازیکن اینجا هستند که باید همراه چیلاورت بروند.» میخواست نشان دهد که با حذف سردسته مخالفانش، میتواند همه چیز را هر طور که میخواهد کنترل کند.
من دو هفته جدا از کل تیم تمرین کردم.. قبل از شروع فصل، او به من گفت: « وضعیت نمیتواند به این شکل ادامه پیدا کند.» کم کم همه چیز آرام شد، ما قهرمان شدیم و وقتی در جام جهانی فرانسه بودیم، مارسلو با من تماس گرفت و گفت: «تو به من نشان دادی که آدم بزرگی هستی و تیم را علیه من نشوراندی.»
بیلسا
در خیابانهای آرژانتین با کسی دعوا کردی؟
بله، البته زیاد نه. همیشه دیوانههایی هستند که از پشت سرم داد میزدند، "پاراگوئهای گرسنه، برو کشورت را غارت کن." اما من میگویم، اگر ما پاراگوئهایها اینجا گرسنه هستیم، آرژانتینیهایی که در اروپا بازی میکنند تکلیفشان چیست؟
چند بار روی نیمکت نشستی؟
فقط یک بار، در فرانسه. من سر قرارداد اختلاف داشتم. و برای همین به زمین نرفتم. روی نیمکت مسغول سیگار کشیدن شدم.
بهترین دروازهبانی که تا به حال دیدهای.
دینو زوف. در مراسم اهدای جوایز فدراسیون آمار فوتبال در آلمان به طور اتفاقی به او برخوردم. زوف به من تبریک گف و من به او گفتم که برای من، او بهترین بوده ات. او پاسخ داد: «من خوب بودیم، اما شما به این جایگاه اعتبار بالاتری دادهید.» باورم نمیشد.
مطلب زوف
وقتی در ساراگوسا طرفداران میخواستند شما پنالتی بزنید، چه احساسی داشتید؟
ما، به تازگی توسط والنسیا از کوپا دل ری حذف شده بودیم. در آن بازی همتیمیهایم چهار پنالتی را از دست دادند. سه روز بعد، در بازی خانگی مقابل رئال سوسیداد، در دقایق آخر یک پنالتی به سودمان اعلام شد. ۴۰ هزار نفر شعار میدادند "چی-لا-ورت" وقتی توپ گل شد آنها سر از پا نمیشناختند.
گل ساراگوسا سوسیداد
اولین توپ فوتبال شما در پاراگوئه؟
ما با گریپ فروت نرسیده بازی میکردیم. آنها را از درختان می کندیم و پابرهنه با برادرانم بازی می کردیم. انگشتان پایم درد می کرد، اما باعث شد وقتی برای اولین بار به توپ چرمی شوت میزنم برای مثل آب خوردن باشد.
در کودکی طرفدار کدام تیم بودی؟
اسپورتیوو لوکنو، تیم شهر زادگاهم. بعداً، شالکه ۰۴ را هم دوست داشتم. از آنجا که آلفردو استروسنر رئیس جمهور پاراگوئه اصالتاً آلمانی بود، بوندسلیگا به طور زنده در کشور ما پخش میشد.
چگونه با مارسلا، همسرتان، آشنا شدی؟
او در سن لورنزو تنیس بازی می کرد و ما مجبور بودیم برای گرم کردن دور زمینهای تنیس بدویم. وقتی مارسلا را دیدم به او علاقه پیدا کردم. اما او حواسش به من نبود، سوار ماشینش شد و به خانه رفت. و من با اتوبوس به خانه بازگشتم. بالاخره یک روز دل به دریا زدم، به سمتش رفتم و او مرا سوار ماشینش کرد.برای شام بیرون رفتیم و رابطه ما آغاز شد...
خودتان را به عنوان یک پدر چگونه توصیف می کنی؟
در خانه ما، محدودیتها را همسرم تعیین میکند. من بسیار سخاوتمند و آسان گیر هستم. در جایی که بزرگ شدم، برای تماشای تلویزیون، مجبور بودیم ساعتها پیاده برویم؛ امروز بچهها هر چه را اراده کنند در تلویزیون، لپتاپ، تبلت و ... در حالت دراز کشیده میبینند. قبلاً، تفریح ما این بود که دو لیوان پلاستیکی را با یک نخ به هم وصل کنیم و در آن صحبت کنیم؛ به تفریحات بچههای امروز نگاه کنید... به همین خاطر است که نمیخواهم محدودیتهایی را که خودم در کودکی داشتم برای بچههایم تحمیل کنم
آیا هیچوقت در زمین نترسیدی؟
بمبهایی و فشفشههایی که به سمت من پرتاب میکردند، خطر وحشتناکی بود. روزنامهنگاران میگفتند که من فیلم بازی میکنم. یک بار در مندوزا، حدود ۱۵ بمب به سمت من پرتاب شد و داور به من گفت: "چیلاورت، مثل دلقک رفتار نکن، خودت را ۷ متر آن طرفتر انداختی." من هم به او گفتم: "تو یک احمقی، یک احمق."
بمبها
آیا تا به حال در طول بازی دستشوییات گرفته؟
بارها در طول بازی ادرار کردهام. ادرار از بین پاهایم به جورابهایم سرازیر شده است. بدون آنکه شما بفهمید.
شما از مارادونا، در میان دیگران، بد گفتید...
این را خود دیگو آغاز کرد. او گفت چیلاورت یک شخص بیفایده هستم، و من به او پاسخ دادم. من و مارادونا متفاوت هستم؛ ما فلسفههای متفاوتی در مورد زندگی داریم. اولاً، من راستگرا هستم. او میگوید کمونیست است، اگرچه دوست دارد با دوست دخترش به کارائیب برود، خوش بگذراند، گمان میکنم این کاری است که سرمایهداران انجام میدهند.ادعای کمونیست بودن آسان است به این دلیل که شما فقط حرف مفت میزنید.
نکته دیگر: دوست دارم مارادونا به ما بگوید وقتی در بارسلونا دستگیر شد چه اتفاقی افتاد. هیچکس خبر ندارد. بفهمید. نمیخواهم یک کمپین مبارزه با فساد و مواد مخدر راه بیندازم و کسی را مجازات کنم اما تناقضها باید حل شود.
آیا کاری هست که که ار به گذشته بازگردید تکرارش نکنید؟
اگر ناراحت نمیشوی بحث زیاد با مطبوعات. فقط وقتم را تلف کردند...