به نام خدا
.
میرود با او تو گویی پس جهانم میرود
میرود با رفتنش تاب و توانم میرود
.
همچو ماهی بودهام او همچو دریا مأمنم
تیر بودم در فراقش پس کمانم میرود
.
عشق چون آید کند برنا قلوب پیر را
میرود با رفتنش روح جوانم میرود
.
در پناهش برگ بودم بر درختی مطمئن
تا که از در میرود با او امانم میرود
.
با حضورش قدر داده لحظه های عمر ما
در نبودش بی ثمر عمر و زمانم میرود
.
شعر کردم تارْ تارِ زلف او را تا که رفت
من بدیدم آن غزل ها از نهانم میرود
.
اسم او بر لب کنم جاری ، صفای دل شود
زین سبب هر نام دیگر از زبانم میرود
.
زندگانی میکنم من با امید وصل او
که نباشد تیغ غم بر قلب و جانم میرود