اختصاصی طرفداری | مارکوس رشفورد، ستارهی پرورشیافتهی آکادمی منچستریونایتد، پس از سالها حضور در تیم اصلی، حالا به دلیل اختلاف با سرمربی تیم، روبن آموریم، و افت عملکرد، جایگاهش را در تیم از دست داده و همراه چند بازیکن دیگر به حاشیه رانده شده است.
با وجود دوران نهچندان موفق اخیر در یونایتد، او در دورهی کوتاه حضور قرضی در استون ویلا توانست دوباره خودش را نشان دهد و به تیم ملی هم بازگردد. هنوز سن و قابلیتهای بالایی دارد و گفته میشود در یک قدمی انتقال به بارسلونا است؛ انتقال به تیمی بزرگ در لالیگا و آغاز دوبارهای میتواند سرنوشت او را تغییر دهد. از سوی دیگر، اگر یونایتد تغییراتی داشته باشد، شاید سرمربی آینده مجدداً به رشفورد فرصت بدهد. کلید موفقیت احتمالی و دوبارهی او در کجا پنهان شده است؟
به هر شکل، در چنین شرایطی، دروازههای آینده هنوز به روی او باز و گشوده است و شاید لبخند پایانی متعلق به رشفورد باشد، غرق در برگهای خشک پاییزی، به دشتهای سبز رنگ تابستانی!
امیرحسین صدر
۲۰ جولای ۲۰۲۵

طی دو هفتهی گذشته، اوضاع در کارینگتون به طرز عجیبی پیش رفته است. هنوز روبن آموریم محل تمرین منچستریونایتد را ترک نکرده بود که مارکوس رشفورد از راه رسید. تبعید شده. طرد شده. بزرگترین نام گروه موسوم به «بمب اسکواد» یا گروه دردسرساز!
قرار نبود پایان کار اینگونه باشد. بازیکنی که مایهاش را به همه به رخ کشیده بود. رشفورد و یونایتد؟ آموریم و رشفورد؟ مدتهاست که مشخص شده راه بازگشتی وجود ندارد. همهچیز میان زوجها فرو ریخته است. پرده دریده شده و همه شمشیر را از رو بستهاند!
وقتی رشفورد در دسامبر گذشته، پنج روز بعد از آخرین بازیاش برای یونایتد اظهار کرد: «رای چالش جدید و قدمهای بعدی در دوران حرفهای فوتبالش آماده است.»
دیگر معلوم شد اوضاع اسفناکی است. ضربهی متقابل را مربی تیم با شدت هرچه تمامتر وارد کرد. وقتی آموریم بهطور شگفتآوری در ژانویه، پیش از بازی مقابل فولام اعلام کرد؛ ترجیح میدهد از دستیار ۶۳ سالهاش، ژرژ ویتال را به بازی بگیرد تا رشفورد.
اجتنابناپذیر بود و انتقال قرضی رشفورد به استون ویلا تا پایان فصل به سود هر دو طرف بود. این آبباریکهای برای رشفورد به چشم میآمد، قلب او در پی چیز دیگری بود و نگاه او به لقمهای بزرگتر بود، خیلی بزرگتر. رشفورد پنهان نکرد دل او همیشه با تیمی به عظمت بارسلونا است.
پس از تمرینات تابستانی در ماربیا، پیشبینی میشد بازگشت او به کارینگتون پرتنش و دردسرساز خواهد بود و واقعاً هم همینطور شد.
از زمانی که نزدیکان رشفورد اعلام کردند او آماده است بهطور کامل در تمرینات پیشفصل تیم شرکت کند، چند ساعتی بیشتر نگذشته بود که باشگاه یونایتد، در واکنش، به او مرخصی داد تا یکی از پنج بازیکنی باشد که دیگر قرار نیست با تیم اول یونایتد تمرین کنند.
این فرصتی برای رشفورد بود تا به جدایی کامل از اولدترافورد فکر کند و به ازدواج خوشگون فصلهای اولیه که به جنجال و بنبست رسیده است، خاتمه دهد.
اینجا بود که قایمباشک و مخفیکاری رشفورد و آموریم آغاز شد؛ چیزی که «بازگشت هماهنگشده» نامیده شد؛ در واقع کسب اطمینان کامل از ترک سرمربی از کارینگتون، قبل از ورود به محل تمرین! حکایتی که در دنیای فوتبال حرفهای، مسخره، غیرحرفهای و غیرقابلباور به نظر میرسد.
در میان گروه «بمب اسکواد»، که متشکل از الخاندرو گارناچو، جیدون سانچو، آنتونی و تایرل مالاسیا است، رشفورد ترجیح میدهد خارج از ساعات عادی برای تمرین حضور داشته باشد...
اما نکتهی عجیب این است؛ یونایتد برای جذب گلزنی مؤثر و درجهیک به تقلا افتاده و تا امروز ۱۳۰ میلیون پوند برای متئوس کونیا و برایان امبومو هزینه کرده است، در حالی که رشفورد، گارناچو، سانچو و آنتونی، چهار مهاجمی که مجموع ارزششان به ۳۳۰ میلیون پوند میرسد، راندهشدگان، مطرودین و تبعیدیهایی محسوب میشوند که جدا و به دور از تیم اصلی تمرین میکنند.
غیرقابلانکار است؛ مشکلات مدیریتی و ناتوانی در جمعوجور کردن حرفهای اوضاع و ایجاد شرایطی آرام در پیش از آغاز فصل جدید، در تمامی سطوح همچنان در یونایتد موج میزند.
راندهشدگان یونایتد
اما در این بین، هیچ داستانی به اندازهی وضعیت رشفورد حسرتبار نبوده است. از دوران کودکی با هواداری از یونایتد بزرگ شد، به الماس آکادمی اولدترافورد تبدیل شد، دومین دستمزد بالای باشگاه را با هفتهای ۳۱۵ هزار پوند میگیرد و حالا این وقایعی که شاهدش هستیم!
دلیلش هرچه که باشد، تردیدی نیست او مسیرش را در یونایتد گم کرد؛ فرم خودش را از دست داد، و گاهی به نظر میرسید حتی علاقهاش به فوتبال را هم از دست داده است.
این دوران باید اوج دوران حرفهای رشفورد باشد؛ نه دورانی که دور از بقیه و در تعارض با مربیاش، بهتنهایی تمرین کند و به دنبال فرار از باشگاهی باشد که تقریباً دو دهه خانهاش بوده، مگر چند ماهی که بهصورت قرضی در استون ویلا بود.
دوران کوتاه حضور رشفورد در میدلندز باعث شد او جان تازهای بگیرد؛ بازیکنی که میخواست خودش را به آموریم و سرمربی جدید تیم ملی انگلیس، توماس توخل، ثابت کند. تا حدی هم موفق بود و دوباره به تیم ملی دعوت شد.
و این همان خبر خوب بود. رشفورد تا پایان اکتبر هنوز ۲۸ سالش هم نمیشود. او همچنان جوان است و وارد سالهای طلایی دوران فوتبال خود شده است. هنوز وقت هست تا پتانسیل عظیمش را به واقعیت مبدل کند.
بارسلونا معمولاً بازیکن معمولی جذب نمیکند، اگر بارسلونا با مربی آلمانی خود هانس فلیک بتواند دوباره انگیزه را در رشفورد روشن کند و در این ایام او را خریداری کند، این انتقال یک فرصت طلایی خواهد بود. رشفورد بیش از بارسا به این انتقال نیاز دارد. این بهترین و شاید آخرین شانس او باشد.

تدی شرینگام، شمارهی ۱۰ سابق یونایتد، اوایل همین هفته قصد داشت به رشفورد طعنه بزند؛ اما در حقیقت نکتهی درست و مهمی را مطرح کرد. شرینگام با لحنی تمسخرآمیز گفت:
از نگاه من، اگر از منچستریونایتد به بارسلونا برود، این ارتقایی است که رشفورد لیاقتش را ندارد.
در حال حاضر بارسا واقعاً کیلومترها جلوتر از یونایتد قرار دارد. نیوکمپ صحنهای بزرگ است و رشفورد فرصت مناسبی دارد تا دوباره مسیر دوران حرفهایاش را در کنار بازیکنانی مثل لامین یامال احیا کند و جایگاهش را در تیم ملی انگلیس، پیش از جام جهانی سال آینده، تثبیت کند.
چه کسی میداند؟
جایگاه آموریم پرتغالی با این همه وقتی که در دست داشت نامعلوم است. اگر او نتواند اوضاع یونایتد را سر و سامان دهد، شاید سرمربی بعدی تابستان آینده برای بازیکنی مثل رشفورد برنامههایی داشته باشد.
هنوز امکان وقوع خیلی چیزها در بارسا و یونایتد برای تعیین سرنوشت رشفورد ممکن است. همچنان امید و فرصت در این «خزانِ گلشن آشنایی» میان رشفورد و یونایتد وجود دارد.
در انتظار پایان دیگری هستیم. چرخش پایانی میتواند دیدنی باشد.
هنوز تمامِ آنچه هست و نیست، با وجود شرایط غیرممکن، در معرض رقابت و مبارزه است، و قهرمان داستان، رشفورد که همهی عمر خود را بهعنوان ورزشکاری حرفهای با تمرین، تلاش و ممارست گذرانده، هنوز از پای نیافتاده است.