طرفداری | هر پنجره نقلوانتقالاتی فرصتی است برای هواداران فوتبال در سراسر جهان تا با شنیدن نام جدیدی که به باشگاه محبوبشان پیوند خورده، هیجانزده شوند. با این حال، در حالیکه هر هوادار با امید به یک ارتباط تازه با بازیکن جدید، مانند صبح کریسمس از خواب بیدار میشود، مرز باریکی میان یک انتقال خوب و یک انتقال اشتباه وجود دارد.
برای آنکه تشخیص دهیم آیا تیمی در آستانه خریدی نادرست است یا نه، باید بررسی کنیم که آیا این انتقال با یکی از قوانین نانوشته در زمینه ساختار تیمی در تضاد نیست. یکی از این قوانین، پرهیز از خرید بازیکنی است که با ترکیب موجود تیم همخوانی ندارد؛ چرا که حضور چنین بازیکنی ممکن است منجر به افت عملکرد بازیکنان فعلی و بهتبع آن، تغییرات تاکتیکی ناکارآمد شود.
مورد دیگر، تخصیص نادرست منابع مالی است؛ بهعنوان مثال، خرید یک مهاجم پرزرقوبرق میتواند باعث شود تیم از جذب مدافعی که شاید نیاز بیشتری به او دارد، باز بماند. در نهایت، جذب یک بازیکن خاص ممکن است به معنی از دست دادن فرصتهایی در بازار آزاد باشد؛ امضای چنین قراردادی ممکن است مانع جذب گزینهای بهتر شود و یا رقابت را برای باشگاه رقیب کاهش دهد. گرچه بسیاری از این موارد تنها در hindsight (نگاه به گذشته) مشخص میشوند، اما احتیاط ایجاب میکند که باشگاهها از انجام چنین اشتباهاتی اساساً اجتناب کنند.
ژاوی سیمونز نمونهای بارز از چنین موقعیتی است؛ بازیکنی که از سن ۱۵سالگی در آکادمی لاماسیا مورد توجه رسانهها قرار گرفت. او از پاری سن ژرمن به آیندهوون و سپس در ژانویه گذشته به طور دائمی به لایپزیش پیوست. بدون آنکه بخواهیم بیش از اندازه از عملکرد او انتقاد کنیم، باید گفت سیمونز هنوز تخصص یا نقش مشخصی در زمین پیدا نکرده است.
او علاقهمند به مشارکت در مالکیت توپ است و ریسکپذیری پایینی دارد؛ ویژگیهایی که تقریباً در تضاد با انتظارات از یک مهاجم جوان بوندسلیگا هستند. با وجود میل او به مشارکت در ساختار بازی، هنوز هیچ خصیصهای در سیمونز دیده نمیشود که او را به بازیکنی ضروری تبدیل کند. جذابیت او بیش از آنکه در توانمندی فعلیاش باشد، در پتانسیل پیشرفتش نهفته است.
با وجود سن پایین، او بازیکنی نیست که بخواهید به تیمی اضافه کنید که در همان پست، بازیکنان متعددی دارد. از همین رو، ارتباط او با چلسی نهتنها گیجکننده بلکه بهلحاظ ساختاری، بالقوه مضر است. در حالی که قهرمان جام جهانی باشگاهها از حضور بازیکنان زیادی در خط حمله سود برده و ترکیب آیندهنگر خود را با بازیکنانی نظیر استوائو، کندری پائز و جیووانی کوئندا بسته است، اضافهکردن سیمونز میتواند مشکلساز شود.
با وجود سن بالاتر، او تقریباً به همان اندازه استوائو یا کوئندا نیاز به پیشرفت دارد و برخلاف آنها، از دوران حضورش در لاماسیا پایه مستحکمی برای این پیشرفت نداشته است. حتی اگر به تیمهایی مثل آرسنال یا نیوکاسل نگاه کنیم، عدم ثبات سیمونز در سالهای اخیر موجب شده که او هنوز یک استعداد نسبتاً خام به شمار رود.
ورود به لیگ برتر نهتنها روند پرورش بازیکنی با مهارت اما ناپایدار را پیچیدهتر میکند، بلکه او را مجبور به تطبیق با یک کشور جدید نیز خواهد کرد. هواداران عاشق تماشای رشد یک استعداد جوان در تیمشان هستند، اما گاهی این فرآیند چنان پرریسک است که تیمها نیازی به پذیرفتن آن ندارند؛ خصوصاً وقتی هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد.
در حالی که انتقال احتمالی سیمونز به چلسی ممکن است باعث تراکم بیمورد در ترکیب شود، ماجرای آرسنال مربوط به انتخاب بازیکن اشتباه است. مشخص نیست آرسنال واقعاً به دنبال جذب مهاجم جدید است یا صرفاً در حال فضاسازی رسانهایست. این ماجرا یادآور روزهای حضور آرسن ونگر و شایعاتی درباره جذب گونزالو هیگواین، لوئیس سوارز و حتی کریستیانو رونالدو است.
اخیراً بیشتر گمانهزنیها حول ویکتور گیوکرش میچرخد، اما همین هشدارها درباره احتمال جذب بنیامین ششکو نیز به گوش میرسد. این انتقال از آن جهت اشتباه است که بهلحاظ تاکتیکی با نیازهای فعلی تیم همخوانی ندارد. آرسنال به مهاجمی نیاز دارد که با توجه به ضعف در خلاقیت، توانایی بالایی در شوتزنی داشته باشد و مهمتر آنکه، خرید ششکو ممکن است فرصت جذب گیوکرش را از بین ببرد.
ششکو نمونهای از مهاجمان نسل جدید است؛ با قد ۱۹۵ سانتیمتر و توانایی پرس مناسب. با این حال، او هنوز به یک گلزن تمامعیار تبدیل نشده است؛ خصوصاً در زمینه بازی زمینی. او بهطور میانگین تنها ۲.۵۴ شوت در هر بازی و ۳.۵۱ لمس در محوطه جریمه دارد؛ آماری که برای مهاجمی در سطح لیگ برتر نگرانکننده است.
اگرچه توانایی شوتزنی او نشان میدهد که پتانسیل تبدیل شدن به یک مهاجم شماره ۹ مؤثر را دارد، اما آرسنال زمانی برای صبر کردن ندارد. عملکرد نهچندان درخشان کای هاورتس و گابریل ژسوس نیز نشان میدهد تیم نمیتواند بهسادگی مهاجمان خام را پرورش دهد. گیوکرش آماده و مشتاق برای انتقال است و انتخاب ششکو میتواند یک اشتباه در ارزیابی ترکیب فعلی و نیاز واقعی تیم باشد.
انتقال ابرچی ازه به تاتنهام
در نهایت، در حالیکه تاتنهام بهوضوح قصد دارد با جذب بازیکنانی چون محمد کودوس و تلاش برای به خدمت گرفتن مورگان گیبسوایت، شانس خود را برای قهرمانی در اروپا افزایش دهد، هرگونه تلاش برای جذب ابرچی ازه میتواند افراطی و نابهجا باشد.
حتی اگر انتقال احتمالی گیبس وایت به نتیجه نرسد، ازه گزینهای نیست که تیمی چون تاتنهام واقعاً به آن نیاز داشته باشد. او شباهت زیادی به کودوس دارد؛ یک هافبک تهاجمی که بهدنبال گلزنیست. اما نکته مهم این است که هر تصمیم ساختاری در تیم باید با در نظر گرفتن آینده ستاره جوان باشگاه، مایکی مور، اتخاذ شود.
مور که ۱۷ سال دارد، در این فصل نخستین بازی خود را انجام داد، اما بهدلیل مشکل قلبی، دقایق بازی کمی دریافت کرد. اکنون که بهطور کامل بهبود یافته، با افزایش سن سون هیونگ مین، مسیر ورود او به ترکیب اصلی روشنتر از همیشه به نظر میرسد. اما در صورت جذب ازه، مور ممکن است وسوسه شود پیشنهاد بوروسیا دورتموند را بپذیرد و مانند جیدون سانچو و جود بلینگام مسیر توسعه در خارج از کشور را انتخاب کند. ازه بازیکن خوبی است و بدون تردید میتواند به تاتنهام کمک کند، اما اولویت باید حفظ و توسعه استعداد داخلی باشد. متأسفانه جذب بازیکنی مانند او، ممکن است این روند را مختل کند.
هیچکدام از این خریدها به دلیل پایین بودن سطح فنی بازیکنان اشتباه نیستند، بلکه از منظر ساختار تیمی یا فرصتهای بازار، بهتر است از آنها صرفنظر شود. در عوض، تمرکز بر گزینههای متناسبتر در بازار یا سرمایهگذاری روی منابع داخلی میتواند تصمیمی عاقلانهتر باشد.