طرفداری | در چهلمین قسمت از کتاب رود گولیت، خواندیم که فرق فوتبال ملی با مسابقات باشگاهی چیست. همچنین به نتیجهمحور بودن این مسابقات پی بردیم.
فصل چهاردهم: تحولات جدید
با افزایش تعداد دوربینهای اطراف زمین و همچنین افزایش تعداد برنامههای تلویزیونی و رسانههای اجتماعی مرتبط با فوتبال، این ورزش دستخوش تغییر شده است. اگر امروز بازیکنی مانند ۳۰ سال پیش با خشونت به حریف حمله کند، تمام دنیا بر سرش خراب میشود. در گذشته، چنین خطاهایی به ندرت مورد توجه قرار میگرفت.
فضای تمرین نیز متحول شده است. در گذشته، وقتی یک بازیکن ۱۸ ساله حواسش نبود، چنان لگد محکمی میخورد که سه متر به هوا پرتاب میشد. اینها همه بخشی از یک مسیر یادگیری سخت بود. تصورش در این روزها سخت است، اما آن زمان بازیکنان بزرگتر کاری میکردند که به حرفشان گوش بدهی: چون با پول و پاداش آنها بازی میکردی. جوانان در برابر بزرگسالان در جلسات تمرینی؛ اینها نبردهایی بودند که خون در آنها جریان داشت. تمام اینها تغییر کرده است. نمیگویم بهتر یا بدتر شده، فقط تغییر کرده است. وقتی به چلسی آمدم، تیم دوم در تمام فصل، چه باران میآمد و چه هوا آفتابی بود، حتی در زمستان، با شورت تمرین میکرد. آن بچههای بیچاره مطمئناً سردشان بود. پاهای برهنهشان روی زمین یخ میزد. شرایط جالبی نبود، اما در آن روزها بخشی از بازی محسوب میشد.
تجاریسازی
در دوران من، فوتبال تازه به سوی تجاری شدن حرکت میکرد؛ هم برای باشگاهها و هم برای افراد. من برای محصولات غیرفوتبالی، مانند شلوار، ساعت یا عطر، حامی مالی نداشتم. فقط یک بار برای یک خودرو تبلیغ کردم و این تنها کار تبلیغاتی من بود. آن شرکت یک ناوگان خودرو در اختیار باشگاه قرار میداد.
من یک قرارداد فوتبالی با آدیداس برای کفش و لباسم داشتم. من یک «آدیداسپوش» بودم و حتی خط تولید لباس خودم را در آدیداس داشتم. پس از انتقالم به میلان، سراغ لوتو رفتم. گرچه میخواستم با آدیداس بمانم، ولی مجبور بودم این کار را بکنم؛ اما قرارداد من با آدیداس بنلوکس بود و از آنجایی که به ایتالیا میرفتم، آدیداس بینالملل باید مرا قبول میکرد. اما آنها هیچ ایدهای نداشتند که رود گولیت کیست. من برای آنها به قدری ناشناخته بودم که حاضر نشدند با من قرارداد ببندند، بنابراین به پوشیدن کفشهای لوتو روی آوردم. یک سال بعد، من جایزهٔ توپ طلا را به عنوان بهترین بازیکن سال جهان دریافت کردم. حالا دوباره به همکاری با آدیداس برگشتهام.
یک جفت کفش ورزشی آدیداس متعلق به رود گولیت، که با قیمت ۱۰۱۵ یورو در یک حراجی به نفع امور خیریه به فروش رسید
تغذیه
غذا عامل مهمی است. با اینکه قبلاً به تغذیه توجهٔ کمی میشد، امروزه خیلی چیزها بهتر شده است. در میلان آنها سالها از زمان خود جلوتر بودند. من در میلانلو ابتکار به خرج دادم و یک آزمایش تحمل غذایی دادم، چون خوب است که بدانی با چیز خاصی ناسازگاری داری یا نه؛ البته این مسئله با حساسیت فرق میکند. متوجه شدم که باید از مخمر، کاکائو، کافئین و شیر پرهیز کنم. این واقعاً به من کمک کرد، چون به واقع احساس خیلی بهتری داشتم، که طبیعتاً بر عملکردت هم تأثیر میگذارد.
وقتی به عنوان بازیکن-مربی در چلسی منصوب شدم، همین آزمایش تحمل غذایی را معرفی کردم، چون برای من خیلی مفید بود. باید صدای بازیکنان را میشنیدید، به خصوص کسانی که نوشیدنی الکلی مینوشیدند: «لعنتی، عدم تحمل به مخمر، یعنی نوشیدنی ممنوع. تو دیوانه شدهای؟ من این کار مزخرف را انجام نمیدهم». من گفتم: «لازم نیست این کار را انجام بدهید. فقط برای آن است که اطلاع پیدا کنید. من فقط اطلاعات را در اختیارتان میگذارم و تصمیمگیری با خودتان خواهد بود. اگر سعی کنید از آن محصولات پرهیز کنید، احساس بهتری خواهید داشت و سرحالتر خواهید بود».
تصمیم گرفتم در چلسی وعدههای غذایی متعادل را جایگزین کنم. باز هم همان اعتراضات شنیده شد. «سُسِ لعنتی کجاست؟ سیبزمینیها کجا هستند؟» من گفتم: «اگر میخواهید چیز دیگری بخورید، امشب با همسر خود به رستوران بروید و هر چه دوست دارید سفارش بدهید؛ اما اینجا در باشگاه شما چیزی را میخورید که برای عملکردتان به آن نیاز دارید».
ابزارهای فنی
تا زمانی که ابزارهای فنی بر سرعت بازی تأثیر نگذارند، از استفادهٔ از آنها استقبال میکنم، اما نه بدون محدودیت. فناوری خط دروازه یک پیشرفت منطقی است، اما ابزارهای فنی برای کمک به تعیین آفساید بازیکنان بیشتر جای سؤال دارند. این یک منطقه خاکستری است و حتی با چنین کمکهایی، باز هم همان بحثها پیش خواهد آمد. پس فایدهاش چیست؟
آیا باید یک داور دوم، که به اصطلاح داور ویدیویی نامیده میشود و در ون پخش تلویزیونی مستقر است، برای کمک به تصمیمگیری در مورد مسائلی مانند خطاها و کارتهای زرد منصوب کرد؟ شک دارم که این ایدهٔ خوبی باشد. این کار همچنان یک تصمیم انتزاعی خواهد بود، زیرا ممکن است یک داور بگوید یک خطا مستحق کارت زرد است، در حالی که دیگری بگوید قرمز. این به ندرت یک پیشرفت خواهد بود.
این عنصر انتزاعی را میتوان به بهترین وجه با برنامههای تلویزیونی مختلفی که در آنها بازیها تحلیل میشوند، نشان داد. چه در انگلستان با گری لینکر، پیتر اشمایکل و رابی سویج باشد و چه در هلند با یان یوست فن گنگلن، رونالد دی بوئر و پیر فن هویدونک، در نهایت همیشه دربارهٔ تصمیمات پنالتی صحبت میکنیم. اگر ما به عنوان کارشناسان فوتبال نمیتوانیم به توافق برسیم و هر کدام نظر متفاوتی داریم، چه انتظاری از یک داور ویدیویی دارید؟
بسیاری از داوران فکر میکردند که جیمی واردی در بازی فصل گذشته لسترسیتی مقابل آرسنال مستحق پنالتی بود. من و سایر بازیکنان سابق دیدیم که واردی عمداً دنبال پای ناچو مونرئال، مدافع آرسنال، میگشت و به دنبال پنالتی بود. آیا مونرئال باید فقط به این دلیل که نتوانست پایش را به موقع عقب بکشد، توسط مارتین اتکینسون (داور) جریمه میشد؟ نه، البته که نه. برای اینکه بتوانید یک تصمیم آگاهانه بگیرید، باید در آن سطح بازی کرده باشید. داور ممکن است استدلال کند: «اما او پایش را لمس کرد». بله چنین بود، اما کار مونرئال برای جمع کردن پایش آسان نبود.
یک داور ویدیویی نیز دچار تردید خواهد شد؛ در آن حالت هم تصمیمات با یک فرد خواهد بود، درست مانند تصمیم اتکینسون. ممکن است با آن موافق باشید یا نباشید. این بحث ادامه پیدا میکند. مشکلی نیست، زیرا بحث یکی از جذابیتهای فوتبال است. فقط باید اشاره کرد که برای به راه انداختن بحث، نیازی به داور ویدیویی ندارید.
آزمایش من این خواهد بود که یک داور اضافی معرفی شود. نه در وسط زمین، بلکه در کنار خط طولی یا پشت دروازه، مانند هندبال و هاکی روی چمن. این کار در آن ورزشها به خوبی جواب میدهد. البته با همان اختیارات و با احترام به تصمیمات یکدیگر. اگر دو داور بر سر پنالتی گرفتن یا نگرفتن اختلاف نظر داشته باشند، این سیستم غیرقابل اجرا خواهد بود.
در حضور دو داور، میتوانید هنگام کرنر یکی را خارج از محوطهٔ جریمه قرار دهید و دومی را نزدیکتر، البته بدون اینکه مانع حرکت بازیکنان شود. داوران میتوانند خودشان تعیین کنند که از چه زاویهای به اتفاقات داخل محوطهٔ جریمه نگاه کنند. به شرطی که هر دو به توپ نگاه نکنند، زیرا در آن صورت داشتن دو داور بیفایده خواهد بود.
البته، داشتن دو داور زمین را کوچکتر میکند: تصمیمگیری پس از صد متر دویدن برای دیدن اتفاقات، سختتر از تصمیمگیری پس از پنجاه متر دویدن است. من دوست دارم یک آزمایش اینچنینی را در سطوح بالا ببینم، گرچه مشخصاً کار دشواری است.
رسانه
در نهایت نوبت به خبرنگاران میرسد. وقتی آدرنالین در رگهایتان جاری است، ممکن است عجیبترین حرفها را به زبان آورید. اگر تازه یک انفجار احساسی یا ناامیدی را تجربه کردهاید، بهتر است قبل از اینکه نظرتان را به رسانهها بگویید، تا ده بشمارید. من معمولاً آرامش نسبیام را حفظ میکنم و سعی میکنم خود را کنترل کنم.
مصاحبههای بعد از بازی معمولاً در هر کشوری برای بازیکنان و مربیان یکسان است. چرا بردید یا باختید؟ گل زدن چه حسی داشت؟ چرا فلان بازیکن را تعویض کردید؟ آیا خطا را دیدید و نظرتان چیست؟ آیا داور روی نتیجه تأثیر گذاشت؟ آیا متوجه شدید که فلان بازیکن از تعویض شدن چقدر عصبانی بود؟ گاهی اوقات ابراز عقیده جالب است، اما اغلب اوقات این کار تکراری و خستهکننده است.
در هلند، خبرنگاران دوست دارند خودشان را جای مربی بگذارند و دربارهٔ تاکتیکها بحث کنند؛ یا مثلاً میگویند فلان کار را اشتباه انجام دادی و به شما میگویند چطور در آینده بهتر عمل کنید. شما هم فقط مینشینید و گوش میدهید و با خودتان فکر میکنید: «مرد حسابی، چی داری میگی؟»
فصل چهاردهم: گفتار پایانی
فوتبال ورزشی است که در آن انسانها اشتباه میکنند؛ این موضوع، تحلیل را جذاب و مهم میکند.
کارشناسانی که بازیها را تحلیل میکنند، روز به روز بیشتر از آمار استفاده میکنند. با توجه به رویکرد آنها در آمریکا، این روند تنها افزایش خواهد یافت، گرچه جمعبندی یک بازی در قالب اعداد، به جز نتیجه آن، دشوار است. من معمولاً هنگام تحلیل یک بازی، آمار را نادیده میگیرم یا از آنها به عنوان یک جزئیات جالب استفاده میکنم. اینکه منچسترسیتی هیچگاه در بازیهای اروپایی که بیش از ۵۰ درصد مالکیت توپ را داشته، پیروز نشده است، چیزی درباره اینکه چه چیزی در بازی اشتباه یا درست بوده یا اینکه اشتباهات کجا رخ داده است و چگونه باید از آنها پرهیز کرد، به شما نمیگوید.
بینش به بازی برای تحلیل من ضروری است. مهاجمان، هافبکها یا مدافعان چگونه سعی میکنند اشتباهات را اصلاح کنند و چگونه سعی میکنند از اشتباهات جلوگیری کنند؟ فوتبال چیزی فراتر از عمل و عکسالعمل است؛ بازیکنان خوب، موقعیتها را پیشبینی میکنند.
این یکی از دلایلی است که تعداد فینالهای جام جهانی که عالی بودهاند، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. رویارویی دو تیم که به دنبال بیعیب و نقص بازی کردن در یک مسابقه فوتبال هستند، به خودی خود خستهکننده است. تیمهایی که در سطح فینال جام جهانی بازی میکنند، به ندرت اشتباه میکنند. وقتی هیچ تیمی اشتباه نمیکند، بازی به سرعت کسلکننده و قابل پیشبینی میشود. اجرای بینقص یک وظیفه و در واقع وظایف تاکتیکیشان؛ این کاری است که بازیکنان در بالاترین سطح انجام میدهند، به خصوص در یک فینال. این بازیکنان در کارشان خوب هستند، در غیر این صورت هرگز بعد از یک تورنمنت شش هفتهای به این مرحله نمیرسیدند. طولانی بودن چنین تورنمنت بزرگ بینالمللی اغلب به بازیکنان تکنیکی که در اوج تفاوت ایجاد میکنند، آسیب میرساند.
بازیکنانی مانند مسی، رونالدو و روبن در مسیر رسیدن به فینال تورنمنت به قدری از خود انرژی گذاشتهاند که در مرحلهٔ حذفی خسته میشوند. به همین دلیل بود که ماریو گوتسه در فینال جام جهانی ۲۰۱۴ در برزیل که بین آلمان و آرژانتین برگزار شد، تفاوت را رقم زد. مسی زمان زیادی از بازیها را در زمین سپری کرده بود، در حالی که گوتسه عمدتاً به عنوان بازیکن تعویضی استفاده شده بود. در حالی که مسی در وقت اضافه به وضوح خسته به نظر میرسید، گوتسه به عنوان یار تعویضی نیروی کافی برای به ثمر رساندن گل پیروزی برای آلمان در دقیقه ۱۱۳ را داشت. او تنها بیست و پنج دقیقه در زمین بود.
خلاصه بازی آلمان 1-0 آرژانتین در فینال جام جهانی ۲۰۱۴
در واقع، این موضوع به پیشبینی و تطبیق با یک موقعیت قریبالوقوع نیز مربوط بود: در این مورد اشارهٔ من به یواخیم لوو است که از گوتسه تنها در بازی افتتاحیه مقابل پرتغال به مدت نود دقیقه استفاده کرد و سپس او را از زمین بیرون آورد یا به عنوان بازیکن تعویضی استفاده کرد؛ یا همانطور که در نیمه نهایی مقابل برزیل (که آلمان ۷ بر ۱ پیروز شد) او را روی نیمکت نگه داشت.
تطبیق و پیشبینی مضمونی است که در تمام دوران حرفهای من به عنوان بازیکن جریان داشته و کاری است که من همیشه سعی کردهام انجام دهم. یکی از مربیان من، رینوس میشل، میگفت: «هیچ وقت حریف خودت رو دست کم نگیر. هیچ وقت استراتژیت رو فقط بر اساس خودت نچین، چون حریفت داره برای تو آماده میشه. حریفت برنامه بازی تو رو بهم میریزه، پس چطور میخوای تطبیق پیدا کنی تا حرکت حریفت رو خنثی کنی؟»
این رقابت تاکتیکی اغلب نامرئی باقی میماند، به خصوص برای یک بینندهٔ تلویزیونی بیطرف. در بین دو نیمه، تحلیلگر تلویزیونی دقیقاً همان کاری را میکند که یک مربی انجام میدهد. در هلند و انگلستان فرهنگ و هویت فوتبالی خاص خودشان را دارند و گاهی اوقات بیش از حد و برخلاف عقل سلیم به سنتهایشان پایبند میمانند. این چیزی است که من هنگام تماشای یک بازی به آن دقت میکنم. دوست ندارم تیمی تقریباً با کمال میل به سمت شکست حرکت کند، فقط به این دلیل که تیم دیگر روی کاغذ بهتر به نظر میرسد. حداقل یک یا دو حقه رو کنید. تلاش کنید. هرگز به عنوان یک مربی یا تیم فکر نکنید که بزرگتر از آن هستید که دست به تغییر بزنید.
در این زمینه، دوست دارم داستانی از مرحوم محمد علی، یکی از قهرمانان من، نقل کنم. جورج فورمن از عنوان قهرمانی سنگین وزن جهان خود در برابر علی دفاع میکرد. این مبارزه بین بزرگترین بوکسور تمام دوران یعنی علی و قهرمان جهان که بزرگتر و قویتر بود، برگزار شد. این مبارزه موسوم به «غرش در جنگل»، در سال ۱۹۷۴ در کینشاسا، پایتخت زئیر، برگزار شد. علی از سوی بیشتر کارشناسان از پیش باخته محسوب میشد، اما او راهی پیدا کرد. به جای رقصیدن دور رینگ، به طنابها چسبید و گذاشت فورمن راند پشت راند به او ضربه بزند. به تدریج فورمن خسته شد و سپس علی شروع به مبارزه کرد و او را به زمین انداخت. اگر بهترین بوکسور تمام دوران از تطبیق دادن خودش خجالت نکشید، کدام باشگاه، کدام تیم و کدام بازیکن میتواند از در نظر گرفتن و تطبیق با کاری که حریفش انجام میدهد، چشمپوشی کند؟ هیچکس، حتی بارسلونا با مسی، سوارز و نیمار، که به اصطلاح خط حمله MSN نامیده میشد.
مبارزهٔ تاریخی محمدعلی و جورج فورمن
همهٔ ما میدانیم که غرور مقدمهٔ سقوط است. اتلتیکو مادرید برای دومین بار در سه سال گذشته بارسلونا را در لیگ قهرمانان حذف کرد، زیرا بارسا از تغییر تاکتیکهای خود امتناع کرد؛ آنها هیچ برنامهٔ دومی نداشتند. و همه میدانند که دست هر تیمی، در یک مقطع رو میشود. آماده شدن و به تعویق انداختن رو شدن دست خود به زمانی هرچه دیرتر، کاری است که مربیان و سرمربیان برای انجامش آنجا هستند.
اینکه اتلتیکو مادرید چگونه توانست جلوی بارسلونا را از انجام تمام کارهایی که برنامهریزی کرده بودند بگیرد، چیزی بود که من به خصوص از آن لذت بردم. شاید هر فرد اصالتگرا یا علاقهمند به فوتبال خوب - که من یکی از آنها هستم - از آن عملکرد قدردانی نکرده باشد، اما آنها باید این کار را برای پیروز شدن انجام میدادند. در فوتبال سطح بالا، همه چیز در پیروز شدن خلاصه میشود. اگر در نبرد پیروز نشوید، در جنگ هم پیروز نخواهید شد. استراتژی ضروری است و شما آن را در تاکتیکها و رویکرد بازیکنان در سطح فنی، تاکتیکی و همچنین روانشناختی پیدا میکنید.
فوتبال همچنین به طور غیرقابل انکاری یک بازی ذهنی است. اگر میتوانید در آن سطح مزیت به دست آورید، نباید آن را به عنوان یک مربی یا بازیکن نادیده بگیرید.
مربیان و بازیکنانِ انواع تیمها، به طور مداوم درگیر توسعه فوتبال به عنوان یک بازی هستند. این تکامل دلیلی است که تیمها هیچگاه موفق نمیشوند دو بار پیاپی قهرمان لیگ قهرمانان شوند. حتی یک تغییر به موقع در ترکیب نیز نمیتواند این الگو را بشکند. این تکامل ممکن است با جزئیاتی از یک تاکتیک خاص شروع شود: به عنوان مثال، یک مهاجم پنج متر به دروازهٔ حریف نزدیکتر یا پنج متر دورتر میشود. به عنوان یک تحلیلگر، من در هر بازی که تماشا میکنم به دنبال این نوع سرنخها هستم. یا ارزیابی میکنم که آیا بازیکنان قادر به خواندن بازی هستند یا نه، یا اینکه چه زمانی تصمیم میگیرند یک نتیجه مساوی را بپذیرند یا چه زمانی احساس میکنند وقت آن رسیده است که برای پیروزی بازی کنند. یک تیم با اختلاف برد زیاد میتواند چیزی برای لذت بردن تماشاگران ارائه دهد؛ اگر اختلاف کم باشد، پیروزی باید در اولویت قرار بگیرد.
من اینگونه فوتبال تماشا میکنم.
برترین لحظات رود گولیت، اسطوره هلندی پرحاشیه اما دوستداشتنی / فیلم
کارنامه رود گولیت به عنوان بازیکن
بازهٔ زمانی |
نام تیم |
تعداد بازی |
تعداد گل |
۱۹۷۹-۸۲ |
هارلم |
۹۱ |
۳۲ |
۱۹۸۲-۸۵ |
فاینورد |
۸۵ |
۳۰ |
۱۹۸۵-۸۷ |
آیندهوون |
۶۸ |
۴۶ |
۱۹۸۷-۹۳ |
میلان |
۱۱۷ |
۳۵ |
۱۹۹۳-۹۴ |
سمپدوریا |
۳۱ |
۱۵ |
۱۹۹۴ |
میلان |
۸ |
۳ |
۱۹۹۴-۹۵ |
سمپدوریا |
۲۲ |
۹ |
۱۹۹۵-۹۸ |
چلسی |
۴۹ |
۴ |
۱۹۸۱-۹۴ |
هلند |
۶۶ |
۱۷ |
رود گولیت در قامت سرمربی
بازهٔ زمانی |
باشگاه |
۱۹۹۶-۹۸ |
چلسی (بازیکن - مربی) |
۱۹۹۸-۹۹ |
نیوکاسل یونایتد |
۲۰۰۳-۰۴ |
تیم زیر ۲۱ سال هلند |
۲۰۰۴-۰۵ |
فاینورد |
۲۰۰۷-۰۸ |
لس آنجلس گلکسی |
۲۰۱۱ |
ترک گوژنی |
افتخارات رود گولیت به عنوان بازیکن (جوایز گروهی)
نام باشگاه |
جام(ها) |
هارلم |
لیگ دستهٔ دوم هلند در ۱۹۸۱ |
فاینورد |
لیگ هلند و جام حذفی این کشور در سال ۱۹۸۴ |
آیندهوون |
لیگ هلند طی سالهای ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ |
میلان |
جام بین قارهای در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰، جام قهرمانی اروپا در ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰، سوپرجام اروپا در ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰، سری آ در سالهای ۱۹۸۸، ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ و سوپرجام ایتالیا در سالهای ۱۹۸۸، ۱۹۹۲ و ۱۹۹۴ |
سمپدوریا |
جام حذفی ایتالیا در سال ۱۹۹۴ |
چلسی |
جام حذفی انگلیس در سال ۱۹۹۷ |
هلند |
جام ملتهای اروپا در سال ۱۹۸۸ |
افتخارات فردی رود گولیت
- فوتبالیست برتر سال ۱۹۸۱ دستهٔ دوم فوتبال هلند
- فوتبالیست سال هلند در سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۸۶
- فاتح کفش طلای سال ۱۹۸۶
- برترین بازیکن سال اروپا در ۱۹۸۷
افتخار گولیت در قامت سرمربی
- قهرمانی در جام حذفی سال ۱۹۹۷ همراه با چلسی