به نام خدا
.
قالب:غزل
وزن:بحر رجز مثمن سالم
.
هرچند قلبم با جدایی از شما بیمار شد
این پلّههای بازگشتن هم دگر دیوار شد
.
در نزد من بر کینهها و دشمنی راهی نبود
پیشِ شما این چیزها هم قدر صد خروار شد
.
بودید با من تا زمانی که شما را نفع بود
ما را رها کردید وقتی شاخهها بی بار شد
.
سوغاتِ من از دوستی ، از آن رفاقتهایمان
پرهیز از همصحبتی در لحظهی دیدار شد
.
ای دوست با این خندهها من را قضاوت میکنی
تو دور بودی لحظهای که چشمِ ما خونبار شد
.
ای کاش میشد از برادر ها کمی تمجید کرد
این بیتهای آخرم افسوس بس دشوار شد
.
دوری کنید از من که من از نارفیقی خستهام
از دوستی ، از دشمنی ، قلبم دگر بیزار شد
.
گفتم که با این دوستان پرواز میسّر میشود
این دوستی بی قدر چون خاکسترِ سیگار شد
.
دیگر ز این چینندهها از من گلایه نشنوی
مشکل ز گل باشد اگر ، یک لحظه او بی خار شد
.