نیستم اونی که میدم به تو نشونش
کاش قدر عشقو بدونه
یه بار از تو این چشا فکرو بخونه
من نیستم اونی که بخواد قلبو بشکونه
میکنه فکر به تو مغز پنهونش
ولی فکر نکن یه لحظه بتونه
من دائما تو فکرتم اورتینکت شدم
عاشق یکی که خودش نیستش
دم گیر از گلش ریسکه
چون اون دوباره یاد تو میفته
امیدواره اینورا راه تو میفته
همه شعرای احساسیو واسه تو میگفته
زنگ میزنی تو واسه چی به مرده
مهربون شدی خب واسه چی یه خورده
نیستم اونی که میدم به تو نشونش
کاش قدر عشقو بدونه
یه بار از تو این چشا فکرو بخونه
من نیستم اونی که بخواد قلبو بشکونه
میکنه فکر به تو مغز پنهونش
ولی فکر نکن یه لحظه بتونه
من هیچ وقت نفهمیدم چش شد آخر
فکر کن آدمی که نوشتم این شعرو واسش
یه دل داده بوده که دل از یه دلربا کند
من تازه داشتم باهات میکردم عشقو باور
گفتم بهم بده خدا صبر که داد بمونم
این یه کار عاشقونست که توش یاد اونم
عشق باهاش واسه من مثل یه ساختمونه
که نیمهکاره موندش هر چی ساخته بودم
همه یه روز یهو میرن چیزی ساختگی نیست
اما تو رفتنت انگار بود از رو برنامهریزی
اشتباه واسه سیاهی کنار میام با سفیدی
چون جز فراموشی واسم اصلا هیچ آیتمی نی
اونم یکی مثل من روانی، که هم عصبی هم ادایی
که هم عاشقشم هم ازش فراری
انگار فقط اون میتونه کنه عصبانیم
نیستم اونی که میدم به تو نشونش
کاش قدر عشق و بدونه
یه بار از تو این چشا فکرو بخونه
من نیستم اونی که بخواد قلبو بشکونه
میکنه فکر به تو مغز پنهونش
ولی فکر نکن یه لحظه بتونه
نیستم اونی که میدم به تو نشونش
کاش قدر عشق و بدونه
یه بار از تو این چشا فکرو بخونه
من نیستم اونی که بخواد قلبو بشکونه
میکنه فکر به تو مغز پنهونش
ولی فکر نکن یه لحظه بتونه