زندگینامه سلطان سلیم عثمانی:
https://www.tarafdari.com/node/2686922
دیوان سلطان سلیم عثمانی:
https://www.tarafdari.com/node/2686927
---
در زمانهای دور، سلطان سلیم عثمانی در کاخ عظیمش در استانبول به سلطنت میپرداخت. هر روز دربار پر از مشاوران و وزیرانی بود که درباره جنگ، قدرت، مالیات و فتح سرزمینها سخن میگفتند. اما سلطان سلیم، برخلاف مشاورانش، اغلب به باغ کاخ میرفت و در کنار حوض بزرگی مینشست و به آب نگاه میکرد.
روزی یکی از وزیران جوان که تازه به دربار آمده بود، با کنجکاوی پرسید:
«ای سلطان، چرا وقت خود را به تماشای آب حوض میگذرانید؟ آیا فتحهای تازه و برنامههای مملکت مهمتر نیست؟»
سلیم لبخندی زد و گفت:
«آیا فکر میکنی که چون من سلطنت میکنم، میتوانم همه چیز را تحت کنترل داشته باشم؟ نگاه کن به این حوض. آب جریان دارد، اما من نمیتوانم قطرهای را از مسیرش منحرف کنم. اگر بخواهم زور بزنم، همه چیز به هم میریزد.»
وزیر جوان پرسید:
«پس وظیفه سلطان چیست، اگر نه کنترل؟»
سلیم دستش را روی آب گذاشت و گفت:
«وظیفهی من، فهمیدن جریان است. درک آن که کدام قطرهها به نفع مردم حرکت میکنند، کدام تصمیمها مانند سنگ در مسیر آب گیر میکنند و جریان را میبندند. قدرت واقعی در این است که با جریان زندگی و مردم حرکت کنی، نه اینکه هر قطره را مجبور به حرکت دلخواه خود کنی.»
سالها گذشت و سلطان سلیم به خاطر جنگها و فتوحاتش مشهور شد، اما در درون، حکمت او از همان روزها در کنار حوض شکل گرفته بود: توانایی دیدن مسیر واقعی قدرت و مردم، و پذیرش اینکه همه چیز را نمیتوان کنترل کرد. و همین فلسفه بود که سلطنت او را نه فقط قدرتمند، بلکه خردمند ساخت.
---
غزل حوض
بر لب حوض آمدم تا بنگرم تقدیر را
در دل آب روان جستم ره تدبیر را
حکمتِ حق را در این جوی خروشان دیدهام
بشکن ای دل، در غرور خویشتن، زنجیر را
قطره چون با موج همراه است، دریا میشود
کی توان با زور بستن، راهِ این تکثیر را؟
پادشاهی نیست در فرماندهی بر قطرهها
فهم باید کرد این ناگفتهيِ تفسیر را
خسرو آن باشد که در جریانِ خلق آید پدید
نی که با تیغ ستم، صورت دهد تصویر را
ما همه نقشیم بر آب و حقیقت جاری است
بر عبث بر تن مکن این جامه و تزویر را
جامِ گیتی را به دستِ فهم باید داد و بس
تا ببینی در تجلی، صورتِ تنویر را
در گذر از قیل و قالِ این وزیران، ای سلیم
دیده بگشا و ببین در آب، این تحریر را
« سلطان یاووز سلیم »