مطلب ارسالی کاربران
شهریار علی دایی
با هامبورگ بازی داشتیم. علی دایی در برلین بود و بازی تیم ملی در هامبورگ برگزار میشد. چند ساعت قبل از بازی به من گفتند تو كاپیتانی چون بعید بود كه علی پس از بازی سنگین شب قبل تیمش بتواند در كمتر از چند ساعت خودش را به اردوی تیم ملی در هامبورگ برساند. با این وجود درست پیش از بازی دایی به هامبورگ رسید و بازوبند را به دست بست. در حالی كه آن بازی میتوانست اولین بازی من به عنوان كاپیتان تیم ملی باشد.» این خاطره را مهدی مهدویكیا درست در پایان بازیهای جام ملتهای چین برای دوستان خبرنگارش تعریف كرده بود. او آن روزها از این كار كاپیتان وقت تیم ملی دلخور بود چون كاپیتان حتی در یك بازی دوستانه هم اجازه نداده بود كسی غیر از خودش بازوبند را به بازو ببندد. آن هم در شرایطی كه ماشین دایی در مسیر برلین به هامبورگ پنچر شده بود و بیش از 250 كیلومتر را با تایر پنچر رانندگی كرده بود. دایی این خصوصیت را همیشه با خود داشت. همیشه میخواست كه باشد. حتی برای بازی با تایوان هم بایرن مونیخ را رها میكرد و به تیم ملی میآمد؛ رفتاری كه میان او و دیگر ستارههای تیم را به هم زده بود.
یادمه اولین دفعاتی که اسم علی دایی به گوشم خورده بود؛ من دوم ابتدایی بودم. سال 75 بود. من تازه از مدرسه رسیده بودم خونه که بابام گفت 5-2 جلوییم و علی دایی 3تا گل زده. کم کم داشت ازش خوشم میومد. چند روز بعد تو همون مسابقات بازی با کویت یه گلی زد که مو رو به تن آدم سیخ میکرد. گلی که میتونست منجر به قطع نخاعش بشه. گلی که راجبش بعد ها بکن بایر گفت: این گل باعث شد ما بیشتر دایی رو زیر نظر داشته باشیم. علی آقای قصه ی ما روز به روز داشت بیشتر دروازه های شهرت و ترقی رو طی میکرد. تازه فارغ التحصیل بهترین دانشگاه ایران هم بود. چیزی که بین فوتبالیست ها بیشتر متمایزش میکرد. تا اینکه بالاخره با کریم باقری رفت آرمینیا بیله فلد و از اونجا هم رفت بایرن. بایرنی که اون سال ها هم مث الان تو اروپا داشت آقایی میکرد. اون سال هم به همراه منچستر رسید به اون فینال تاریخی نیوکمپ. منی که اون موقع تازه طرفدار یونایتد شده بودم؛ آرزوم این بود که یونایتد همون اوایل بازی یکی دو گل جلو بیفته تا اوتمار هیتسفیلد علی دایی رو هم بازی بده. ولی دقیقا برعکس این اتفاق افتاد و این بایرن بود که تا دقیقه 91 جلو بود و علی دایی هم لا جرم نیمکت نشین. به هر حال تیمش نیاز به زدن گل نداشت.آمارش تو بایرن خیلی دلچسب نبود. بیست و سه بازی و فقط شش گل. البته اکثرا به عنوان یار ذخیره زمین میومد. ولی خب همین آمار نه چندان دلچسب هم از آمار گلزنی اکثر مهاجمای لیگ برتر الان ایران بهتره. بعدها دایی رفت هرتا برلینی که اون موقع تو لیگ قهرمانان هم بود. گل هایی که به چلسی زد و البته میلان محاله یادم بره.
بعد 5 سال بازی تو آلمان برگشت ایران و برای بار دوم پیراهن پرسپولیسو پوشید.اون سال پرسپولیس حال و روز خوبی نداشت و تو لیگ پنجم شد ولی علی دایی با 35 سال سن با 16 گل آقای گل لیگ 14 تیمی اون موقع شد. ولی تابستون همون سال تو جام ملت های آسیا بازیاش چنگی به دل نمیزد و اسمش زیر سایه درخشش کریمی و مهدوی کیا محو شده بود. خیلیا میگن دو سال آخر رو با لجبازی و به ناحق تو تیم ملی بازی میکرد. شاید اگه خداحافظی میکرد اون اتفاقات تلخ 2006 رخ نمیداد. ولی خب وسوسه ی بازی تو جام جهانی کم چیزی نیست. حتی علی کریمی هم با 36 سال سن هنوز آرزوی بازی مجدد تو جام جهانی رو داشت. ولی سرنوشت برای شهریار طور دیگه ای نوشته شده بود. دایی با 37 سال سن میخواست باز تو لیگ بازی کنه و انتخابش هم پرسپولیس بود.محمد حسن انصاری فرد هم اونو میخواست. ولی ظاهرا نه دنیزلی تمایلی داشت و نه بازیکنایی مث جواد کاظمیان که او موقع تو پرسپولیس بود.سایپا رو انتخاب کرد. هفته های اول نیمکت نشین بود ولی خیلی زود فیکس شد. از هفته پنجم لیگ هم با رفتن ورنر لورانت شد سرمربی سایپا. اولبین مربی بازیکنی که قهرمان لیگ برتر شد. اتفاق مهم اون فصل درگیریش با شیث رضایی تو بازی با پرسپولیس بود. بازی ای که تا ذقیقه 92، 2-1 جلو بود ولی پنالتی اشتباهی که برای پرسپولیس گرفته شد باعث شد دو امتیاز حساس رو از دست بده. خیلی از مخالفان شهریار قهرمانی اون فصل سایپا رو به قیمت سربریدن استقلال اهواز تو هفته ما قبل آخر لیگ میدونستن. غافل از این نکته مهم که سایپا هم دو امتیاز مفت رو به اشتباهات داوری بازی با پرسپولیس باخته بود. به هر حال شهریار تونست با سایا قهرمان بشه . بعد ها رفت سرمربی تیم ملی شد. اونجا اتفاقات خوبی براش نیفتاد. البته مقصر اصلی هم خودش بود. سه بازی آخر مقدماتی جام جهانی رو اخراج شد و قطبی اومد جاش. خیلی ها میگفتن دایی تیم ملی رو نابود کرد. ولی غیر از اینه که موقعیت تیم ملی دایی هم عینا مث مقدماتی جام جهانی تیم ملی کیروش بود. کیروش هم اگه سه بازی آخر رو اخراج میشد هیچوقت هیچکس حتی خود کیروش نمیتونست ادعا کنه که ما اون سه تا بازی آخر رو میتونستیم ببریم و صعود کنیم جام جهانی. به هر حال شهریار یه مدتی بیکار بود تا اینکه10 ماه بعد سرمربی پرسپولیس شد. یک و نیم فصل با پرسپولیس بود و دو بار قهرمان جام حذفی شد و توی لیگ هم چهارم. نتایجی که هیچ مخالفی نمیتونه اونارو بد قلمداد کنه.
پارسال هم که که تونست تیم رو نایب قهرمان لیگ کنه. لیگی قهرمانش خیلی میلی متری معلوم شد.
در کل شهریار هم مث هر فونبالیست دیگه کارنامه ورزشیش صد در صد قابل نقدهستش. ولی نکته غیر قابل کتمان در مورد دایی اینه که خیلی ها اونو به عنوان برند فوتبال ایران قبول دارن. مردی که امثال فرانتس بکن بائر و اوتمار هیتسفیلد و لوتئار میتئوس قبولش داشته باشن صد در صد جزء ماندگار های تاریخی فوتبال کشورش و قاره اش هستش.