یکی از بزرگترین کابوس های دختر و پسر جوانی که به تازگی پا به راه زندگی مشترکشان گذاشته اند، کمرنگ شدن عشق و خاموش شدن حرارت روزهای آشنایی و نامزدی است. خیلی ها می گویند عشق بعد از ازدواج کم کم فروکش می کند. آیا این حرف صحت دارد؟
بله! عشق هم مثل هر چیز دیگری تغییر می کند و شکل و شمایل جدیدتری می یابد. می تواند سطحی تر شود یا عمیق تر. می تواند خودخواهانه تر شود یا فداکارانه تر. هر چه هست، شما این وسط تعیین می کنید که عشق تان بعد از ازدواج چطور ادامه پیدا کند.
پایان فرمانروایی هورمون عشق
آمارها نشان می دهد که نرخ طلاق در سال چهارم ازدواج به اوج خود می رسد. در این زمان شالوده های شیمیایی عشق شورانگیز فرو می ریزد و هورمون هایی که با عاشق شدن شما را واله و شیدا کرده بود پایین می آیند. این هورمون ها بدن را به مدتی طولانی در وضعیت هیجانی بالا قرار داده بودند و حالا وقتش رسیده که بدن به وضعیت با ثبات و آرام خود برگردد. نتیجه این می شود که ناگهان پرده از جلوی چشمتان کنار می رود و چشمانتان باز می شود. حالا دیگر ایرادهای همسرتان را می بینید. تعجب می کنید که چرا عوض شده است. در این مرحله رابطه یا آنقدر قوی است که ادامه یابد یا آنقدر چاله چوله دارد که به همین جا ختم می شود. هورمون ها البته هنوز گهگاهی به حضور خود ادامه می دهند. اندورفین ها هنوز می توانند به فرد احساس خوشبختی و امنیت بدهند. اکسی توسین هم هنوز در هنگام رابطه جنسی آزاد می شود و احساس رضایت و تعلق ایجاد می کند. وازوپروسین نیز به کمکتان می آید و همچنان در ایجاد وابستگی نقش بازی می کند.
عشق تنها کافی نیست
درست است که همان دو فردی که قبلا نامزد بوده اند، حالا ازدواج کرده اند. اما فراموش نکنید این بار با مفهوم متفاوتی در کنار هم هستند و چون متفاوت است، دلیل نمی شود که خوب به نظر نرسد
اما از تغییرات هورمونی که بگذریم، بعضی تغییرات هیجانی و عشق و عاشقی بعد از ازدواج، ناشی از عوامل شناختی هستند. ازدواج یک تصمیم بالغانه است؛ در صورتی که عشق یک اتفاق قشنگ برای کودک درون ما است. ما در ازدواج باید مسئولیت قبول کنیم، تحمل مان زیاد باشد، صبور باشیم، سازگاری بلد باشیم و بتوانیم نظر مخالف خودمان را هم بشنویم. کار خیلی بزرگی است که اگر بتوانیم به خوبی از پس آن بربیاییم، با تمام قوانین، حواشی و مسائل آن آشنا می شویم.
با شروع زندگی مشترک ما وارد دنیای جدیدی می شویم که قبلا آن را تجربه نکرده ایم و نوع تجارب و برداشت های ما از مسائلی مانند عشق، دوست داشتن یا تعهد شکل جدیدی به خود می گیرد که شاید اگر از آن آگاه نباشیم، ما را سر خورده و ناامید کند. ولی اگر بدانیم که روبه رو شدن با این گونه تغییرات یا بروز بعضی مشکلات طبیعی و الزامی است، صبر و تحمل مان بیشتر می شود و فکر نمی کنیم ازدواج مان با شکست مواجه شده است.
اما رابطه عشق با ازدواج به چه صورت است؟ آیا می توان با داشتن عشق، ازدواج موفقی هم داشت؟ در جواب این سوال ها باید گفت که آیا می توانیم بگوییم که مثلا برای موفقیت در کنکور و قبول شدن در رشته مهندسی یا معماری، آیا تنها کافی است درس فیزیک مان خوب باشد تا بتوانیم در رشته مورد نظر موفق شویم؟ نه! ما به درس های دیگری نیز نیاز داریم به همین شکل، وجود عشق هم به تنهایی تضمینی برای موفقیت شما در زندگی مشترک نیست.
انتظارات غلط عشق را می کشد
بسیاری از ما فکر می کنیم اتفاقات بیرونی مانند کار، شغل، ازدواج و ٦ باید (وظیفه دارد) حال ما را خوب کند. بعضی از ما با همین فکر وارد ازدواج می شویم و توقع داریم همه چیز خوب پیش برود و هیچ وقت حال بدی را تجربه نکنیم.
طبیعی است اگر چنین نگاه و انتظاری از زندگی مشترک داشته باشیم خیلی زود سرخورده می شویم و فکر می کنیم شکست خورده ایم. بنابراین سعی کنید با نگاهی درست و واقعی، زندگی مشترک تان را شروع کنید.
نباید فکر کنیم که با ازدواج قرار است وارد بهشتی شویم که هیچ مشکلی در آن وجود ندارد. ازدواج، اشتغال، مهاجرت، تغییر شغل و بچه دار شدن تصمیمات مهم زندگی هستند که سختی های خاص خود را دارند و باید با آگاهی از وجود این سختی ها اقدام به انجام آنها کنیم. در غیر این صورت خیلی زود سرخورده و ناامید می شویم. اما پذیرش آن به مراتب بهتر از گیر افتادن ما در توقعات بیجا و سقوط در دره های ناآگاهی است.
مقایسه شرایط دوران نامزدی با زندگی زناشویی مقایسه درستی نیست. زیرا این دو مقوله با هم متفاوتند. مثلا شما می توانید کیک عروسی را با کیک کشمشی ساده مقایسه کنید و بعد بگویید چون هر دوی اینها کیک هستند، قیمتشان باید برابر باشد؟
درست است که همان دو فردی که قبلا نامزد بوده اند، حالا ازدواج کرده اند. اما فراموش نکنید این بار با مفهوم متفاوتی در کنار هم هستند و چون متفاوت است، دلیل نمی شود که خوب به نظر نرسد.
تغییرات را بپذیرید
آمارها نشان می دهد که نرخ طلاق در سال چهارم ازدواج به اوج خود می رسد. در این زمان شالوده های شیمیایی عشق شورانگیز فرو می ریزد و هورمون هایی که با عاشق شدن شما را واله و شیدا کرده بود پایین می آیند
با شروع زندگی مشترک از یک مرحله به مرحله دیگری وارد می شویم که این تغییر برای رشد و پیشرفت یک رابطه لازم است. همان گونه که شاید قیافه یک شخص در دوران کودکی با مزه تر و دوست داشتنی تر باشد و در بزرگسالی به نظر متفاوت یا خشن تر برسد، شکل و ظاهر یک رابطه نیز تغییر می کند و نمی توانیم انتظار داشته باشیم به همان شکل و اندازه و هیجان ابتدای آشنایی باقی بماند چون دوست داشتی تر و قشنگ تر به نظر می رسیده! در واقع باید بدانیم که این تغییر به نفع ماست چون اصلا این اندازه از شور و هیجان برای پیشرفت یک رابطه و ورود آن به مرحله ای دیگر که باعث رشد و تکامل بیشتر می شود نه تنهاالزامی نیست بلکه مانع هم هست.
بزرگ می شوید!
یکی از دستاوردهای مهم ازدواج که کمتر به آن توجه می شود رشد روانی است. یعنی فرد مقابل مانند آیینه ای است که می تواند شما را با خصوصیات واقعی تان بیشتر آشنا کند. گاهی درزندگی زناشویی است که متوجه خودخواهی های وجودتان می شوید، در صورتی که قبلا از آن خبر نداشتید.
اولین بار زمانی می فهمید موفق شده اید که با خودخواهی ها یا هر صفات آزار دهنده دیگر خود مقابله کنید. در این صورت در رابطه با طرف مقابل می توانید انعطاف و نرمش بیشتری داشته باشید.
خود پدیده ازدواج است که باعث رشد روانی شما می شود نه الزاما همسرتان. اگر شما چند سال هم دوران نامزدی را تجربه کنید، هیچ وقت نمی توانید به اندازه یک سال زندگی زناشویی رشد پیدا کنید. اما چه عاملی باعث این رشد می شود؛تعهد بر ترک نکردن بازی، شکیبایی و تاب آوری.